بحثی درباره مرجعیت و روحانیت (کتاب)

سؤال

علت انتشار کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت در سال ۱۳۴۱ش چه بوده است؟

درگاه‌ها
حوزه-و-روحانیت.png


بحثی درباره مرجعیت و روحانیت مجموعه مقالاتی درباره مرجعیت و روحانیت که از دیدگاهی نو به مباحثی درباره مرجعیت و تقلید و جایگاه روحانیت در جامعه با هدف اصلاح درونی سازمان مرجعیت و روحانیت پرداخته است. این کتاب در زمان انتشار مورد توجه و اقبال فراوان قرار گرفت و انتقاداتی را نیز به همراه داشت. این کتاب را نوعی خودانتقادی از سوی روحانیان قلمداد شده که به دنبال اصلاح سازمان مرجعیت و روحانیت و هماهنگ‌کردن آن با اقتضائات زمانه بودند.

کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت یکی از آثار سیاسی مهم دهه چهل شمسی و حاوی نظرات مهم درباره موضوعات درونی سازمان مذهبی شیعه، یعنی مرجعیت و روحانیت، قلمداد شده است. پس از درگذشت سید حسین بروجردی در سال ۱۳۴۱ش و پایان مرجعیت فراگیر او در جهان تشیع، در میان مقلدان و متخصصان تشتتی درباره آینده مرجعیت و تقلید به وجود آمد. این سرگردانی و تشتت موجب شد تا شماری از روحانیان فعال در عرصه فرهنگ عمومی اسلامی تلاش کنند تا وضعیت آرمانی مورد نظر خود را درباره کیفیت مناسبات میان مرجعیت و مردم را ارائه دهند.

جایگاه

 
کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت چاپ دهه چهل شمسی

کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت مجموعه مقالاتی است که از دیدگاهی نو به مباحثی درباره مرجعیت و تقلید و جایگاه روحانیت در جامعه با هدف اصلاح درونی سازمان مرجعیت و روحانیت پرداخته است.[۱] این کتاب یکی از آثار سیاسی مهم دهه چهل شمسی و حاوی نظرات مهم درباره موضوعات درونی سازمان مذهبی شیعه، یعنی مرجعیت و روحانیت، قلمداد شده است.[۲]

کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت در زمان انتشار مورد توجه و اقبال فراوان قرار گرفت و انتقاداتی را نیز به همراه داشت.[۳] این کتاب را نوعی خودانتقادی از سوی روحانیان قلمداد شده که به دنبال اصلاح سازمان مرجعیت و روحانیت و هماهنگ‌کردن آن با اقتضائات زمانه بودند؛ خود انتقادی که نشان از رشد این سازمان قلمداد شده است.[۴] گفته شده که کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت مورد توجه مستشرقان و ایران‌شناسان غربی قرار گرفته و از سوی آنان به‌عنوان قدمی برای اصلاح‌گری تلقی شده است. این کتاب از طرف انجمن کتاب به‌عنوان کتاب برگزیده سال ۱۳۴۱ش انتخاب شده است.[۵]

برخی معتقدند که هرچند در کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت نظریه جدى در مورد حکومت دینى ارائه نشده، به‌لحاظ مباحث مطرح‌شده این کتاب مقدمه‌اى عمیق و اساسى براى تحول‌خواهى در ساحت مرجعیت و روحانیت است.[۶] به همین دلیل، این مجموعه مقالات را مهم‌ترین اثر سیاسى و اجتماعى روحانیت شیعه پس از کتاب میرزاى نائینى تا اوایل دهه چهل شمسی و یا در ردیف چند اثر مهم و اساسى در ادبیات دینى-سیاسى بین مشروطیت و انقلاب اسلامى به شمار آورده‌اند که دورنمایى نوین را براى نقش دین در عصر جدید ترسیم مى‌کند.[۷]

چاپ اول و دوم کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت در دهه چهل و به‌همت شرکت سهامی انتشار انجام شده است.[۸] چاپ جدید این کتاب پس از ۵۵ سال در سال ۱۳۹۷ش و به همت انتشارات صدرا (ناشر تخصصی آثار مرتضی مطهری) انجام گرفته است.[۹] این چاپ جدید علاوه بر مقدمه ناشر حاوی پیشگفتاری به قلم سید محمدمهدی جعفری، پژوهشگر علوم دینی، است.[۱۰]

بستر تاریخی انتشار

کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت پس از درگذشت سید حسین طباطبایی بروجردی، در فروردین ۱۳۴۱ش، و پایان مرجعیت فراگیر او در جهان تشیع، که موجب پدید آمدن سرگردانی و تشتت میان مقلدان و متخصصان شد، منتشر شد.[۱۱] سرگردانی و تشتت درباره اینکه پس از مرجعیت واحد و فراگیر آیت الله بروجردی از چه کسی باید تقلید کنند و پس از او چه کسی واجد صلاحیت زعامت شیعه خواهد بود.[۱۲]

این فضا، شماری از روحانیان فعال در عرصه فرهنگ عمومی اسلامی را به چاره‌اندیشی برانگیخت. آنان تلاش کردند تا زمانی که مرجعیت واحدی بر اوضاع مسلط نیست وضعیت آرمانی مورد نظر خود را درباره کیفیت مناسبات میان مرجعیت و مردم را ارائه دهند.[۱۳] برای چاره‌جویی جلساتی از سوی دبیرخانه انجمن‌های اسلامی ایران برگزار شد.[۱۴] در این جلسات، در ابتدا قرار می‌شود تا موضوعات و دغدغه‌ها موجود در زمینه مرجعیت و روحانیت مشخص شود و هر موضوع توسط متخصصی انتخاب شود و در سمیناری ارائه گردد. اما به دلیل وجود مشکلات، برگزاری سمینار ملغی می‌شود و گفتارها به‌صورت مجموعه مقالاتی ارائه می‌شود.[۱۵]

نویسندگان

 
چاپ جدید کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت

نویسندگان کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت شماری از روحانیان فعال در عرصه فرهنگ عمومی اسلامی قلمداد شده‌اند.[۱۶] به‌جز مهدی بازرگان، باقی نویسندگان این مجموعه مقالات روحانی بودند.[۱۷] گفته شده که فهرست نام نویسندگان این مجموعه مقالات وزن علمی و اجتماعی این کتاب و میزان تأثیر آن در آگاهی جامعه از مقوله مرجعیت و روحانیت و اصلاح کاستی‌های این نهاد دینی و اجتماعی را آشکار می‌کند.[۱۸]

  • سید محمدحسین طباطبایی (۱۲۸۱–۱۳۶۰ش)، مشهور به علامه طباطبایی، فقیه، فیلسوف و مفسر قرآن که با مهاجرت از تبریز به قم در سال ۱۳۲۵ش فعالیت‌های علمی و اجتماعی خود را گسترش داد.[۱۹] علامه طباطبایی علاوه بر جایگاه مؤثرش در رشد علومی چون فلسفه و تفسیر قرآن در حوزه علمیه، به فعالیت‌های دینی اجتماعی در عرصه عمومی جامعه نیز اهتمام داشت.[۲۰] نمونه‌ای از این فعالیت‌ها تلاش برای ایجاد مؤسسه فرهنگی و مذهبی به همراه مرتضی مطهری،[۲۱] افتتاح حساب مشترک با سید ابوالفضل زنجانی و مرتضی مطهری برای کمک به مردم فلسطین[۲۲] و شرکت در نشر کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، با نگارش دو مقاله، یاد شده است.[۲۳]
  • سید ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی (۱۲۷۹–۱۳۷۱ش) مجتهد دینی و روحانی ملی‌گرا و از اعضای جبهه ملی بود که علاوه بر فعالیت‌های علمی و دینی به‌طور فعال در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی شرکت می‌کرد. او در تأسیس برخی تشکل‌های ملی‌گرای روحانیان شرکت فعال داشت و در سال ۱۳۵۶ش به همراهی عده‌ای از فعالان ملی مذهبی جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر را تأسیس کرد.[۲۴] سید ابوالفضل موسوی زنجانی در پیدایش کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت با نگارش یک مقاله همکاری داشته است.[۲۵]
  • مرتضی مطهری (۱۲۹۸–۱۳۵۸ش)، مشهور به شهید مطهری، فقیه و اسلام‌شناس که با مهاجرت به تهران فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی خود را گسترش داد.[۲۶] او علاوه بر نگارش کتاب‌های دینی مطابق با نیازهای جامعه،[۲۷] شرکت در تأسیس حسینه ارشاد،[۲۸] انجام سخنرانی‌های عمومی دینی[۲۹] و شرکت در فعالیت‌های سیاسی منجر به انقلاب اسلامی،[۳۰] در نگارش سه مقاله از مقالات کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت شرکت کرده و گفته شده که استخراج فهرست کتاب و نگارش مقدمه آن هم توسط او انجام شده است.[۳۱]
  • مهدی بازرگان (۱۲۸۶–۱۳۷۳ش)، مشهور به مهندس بازرگان، سیاستمدار و پژوهشگر نوگرای دینی و قرآنی از دیگر نویسندگان مقالات کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت است.[۳۲] بازرگان با آنکه تحصیل‌کرده علوم جدید در رشته مهندسی بود، در طول عمرش به سخنرانی و تألیف با نظرگاهی نو درباره مسائل دینی اشتغال داشت. همچنین، بازرگان فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی پردامنه‌ای داشت که تصدی نخست‌وزیری دولت موقت پس از انقلاب اسلامی از جمله شاخص‌ترین فعالیت‌های اوست.[۳۳]
  • سید محمد حسینی بهشتی (۱۳۰۷–۱۳۶۰ش)، مشهور به شهید بهشتی، از چهره‌های مشهور نهضت اسلامی و از رهبران انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ش بود که در طول حیات سیاسی و اجتماعی خود به فعالیت‌هایی چون تأسیس مدارس دینی با سبک جدید آموزشی، تأسیس مدارس دین و دانش و نگارش مقالات دینی با رویکرد نو پرداخت.[۳۴] بهشتی یکی از مقالات کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت را نگاشته است.[۳۵]
  • سید محمود طالقانی (۱۲۸۹–۱۳۵۸ش) فقیه، مفسر قرآن، محقق نوگرای اسلامی، از چهره‌های شاخص نهضت ملی و از پایه‌گذاران انقلاب اسلامی بود. طالقانی فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی گسترده‌ای داشت که برپایی جلسات تفسیر قرآن با نگاه و روش نو،[۳۶] تأسیس کانون‌های دینی[۳۷] و مشارکت در فعالیت‌های انجمن‌های اسلامی از جمله آنها بود.[۳۸] هشتمین مقاله کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت نگاشته طالقانی است.[۳۹]
  • سید مرتضی جزایری (۱۳۰۹–۱۳۸۷ش) فقیه شیعه و از نویسندگان نوگرای دینی و از مبارزان علیه رژیم پهلوی بود که در تأسیس مجله مکتب اسلام مشارکت داشت.[۴۰] او نیز در نگارش یکی از مقالات کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت شرکت داشته است.[۴۱]

مقالات

کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت از ده مقاله تشکیل شده که هر مقاله به بحثی درباره مرجعیت، تقلید و نظام روحانیت شیعه می‌پردازد:[۴۲]

اجتهاد و تقلید در اسلام و شیعه

سید محمدحسین طباطبایی در این مقاله به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا اجتهاد و تقلید مقوله‌ای ضروری از نظر انسانی و سپس اسلامی است. او چالش‌های موجود در مورد تقلید انسان عاقل از دیگری را در این مقاله پاسخ می‌دهد؛ او تقلید کورکورانه را به‌شدت رد می‌کند و آن را مغایر با قرآن و اسلام و فطرت انسانی قلمداد می‌نماید. او اسلام را آیینی معرفی می‌کند که به همه ساحات حیات انسانی توجه کرده و دستوراتی مطابق با آن ساحات صادر کرده است. از نظر او، هر انسان مکلفی موظف به پیروی از آن دستورها (شریعت) است. علامه با اشاره به کلی‌بودن بیانات دینی تصریح می‌کند که برای به‌دست آوردن جزئیات احکام راهی جز پیمودن طریق استدلال وجود ندارد.[۴۳]

علامه طباطبایی اجتهاد را برای همه مسلمانان غیرممکن دانسته و معتقد است تنها عده معدودی توانایی چنین استنباطی خواهند داشت و دیگران باید تقلید کنند. او موضوع اجتهاد و تقلید را از اساسی‌ترین و عمومی‌ترین مسائل حیاتی انسان قلمداد کرده و معتقد است که هر انسانی که پای به دایره اجتماع می‌گذارد، ناگزیر از تقلید و پیروی اجتهاد دیگری است و تنها در بخش کوچکی از حیات خود به اجتهاد می‌پردازد. او در نهایت اجتهاد و تقلید را مقوله‌ای فطری تلقی می‌کند؛ البته نه تقلید بی‌خردانه که، از نظر او از پست‌ترین و مذموم‌ترین صفات انسانی است.[۴۴]

شرایط و وظایف مرجع

سید ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی در این مقاله، ضمن تأکید بر فطری و طبیعی‌بودن رجوع جاهل به عالم، نکته جدیدی بر آنچه که دیگران در مقالات خود بیان کرده‌اند اضافه نمی‌کند و صرفاً نقش عناصر و علمای آگاه در مورد مسائل دینی در شرایط جدید و نیازهای موجود را بسیار مهم قلمداد می‌کند.[۴۵]

اجتهاد در اسلام

این مقاله مرتضی مطهری در کنار مقاله «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» نسبت به سایر مقالات این کتاب از با ارزش‌تر قلمداد شده است.[۴۶] مطهری در این مقاله اجتهاد را جزء افتخارات فقه شیعه دانسته و اخباریگرایی را، که به رکود در موضوع اجتهاد می‌انجامد، جریان فکری خردستیز در عالم تشیع معرفی می‌کند. مطهری سپس به موضوع تقلید می‌پردازد، و با تقسیم‌بندی آن به تقلید مشروع و تقلید ممنوع، تقلید کورکورانه و سرسپردگی را در نظر اسلام رد کرده و تقلید مشروع، که تقلید از مجتهدان است، را مشروع قلمداد می‌کند. مطهری بحث ممنوعیت جواز تقلید از میت در فقه را از جمله مسائل بسیار مهم و اساسی فقه شیعه می‌داند و آن را باعث تکامل علوم اسلامی می‌داند.[۴۷] مطهری با انتقاد از وضعیت مرجعیت شیعه و ناکارآمدی‌های آن را برای جهان جدید در پایان مقاله خود دو پیشنهاد مشخص برای پویایی اجتهاد مطرح می‌کند: یکی اینکه لزومی ندارد مردم در همه مسائل خود از یک نفر تقلید کنند و بهتر است فقه نیز مانند سایر علوم در عصر جدید تخصصی شود؛ دیگری پیشنهاد همکاری و همفکری میان فقها برای رشد علمی و انطباق با زمانه است.[۴۸]

ولایت و زعامت

سید محمدحسین طباطبایی در مقاله دوم خود در این کتاب ضمن بیان نظر اسلام درباره ولایت، از نظرگاه فلسفه اجتماعی اسلام، آن را در ردیف ضرورت حکومت و نظم اجتماعی قلمداد کرده و تأکید می‌کند که مقوله ولایت از امور فطری انسان است. گفته شده که طرح مقوله ولایت در چارچوب بررسی‌های فلسفه سیاسی و اجتماعی اسلام توسط علامه طباطبایی گشودن باب نوینی است که در فضای علوم اسلامی متداول نبوده است.[۴۹] علامه طباطبایی در ادامه به بیان تفاوت‌های نظام اجتماعی و سیاسی اسلام با نظام‌های دموکراتیک و سوسیالیست می‌پردازد. او در نهایت تأکید می‌کند که دموکراسی را با هیچ منطقی نمی‌توان تکامل اجتماعی و مدنی انسانیت شمرد.[۵۰]

علامه طباطبایی با بیان دیدگاه شیعه در مورد ولایت در عصر غیبت، پرسش‌های مهمی را در مورد ولایت در عصر غیبت مطرح می‌سازد؛ از جمله اینکه آیا ولایت در این دوره از آن همه مسلمانان است یا مسلمانان عادل یا متعلق به فقیه است. در صورت سوم، آیا متعلق به هر فقیهی است یا فقیه اعلم. او این مسائل را جزء مسائل فقهی قلمداد کرده و به آنها جواب نمی‌دهد.[۵۱] برخی معتقدند که این پرسش‌ها از بیان اصل ولایت اگر مهم‌تر نباشد، حداقل با آنها همسان هستند.[۵۲]

انتظارات مردم از مراجع

مهدى بازرگان در مقاله خود به‌دلیل روحانى نبودنش از منظرى متفاوت و بیرونى به مشکلات مرجعیت و روحانیت نگریسته است. مقاله او به‌لحاظ محتوا، که دربرگیرنده انتظارات مردم از مراجع و روحانیت است، بسیار مهم تلقى شده است.[۵۳] بازرگان در این مقاله با پذیرش این نکته که اسلام دینى سیاسى و اجتماعى است، نتیجه مى‌گیرد که چنین دینى باید بتواند به پرسش‌هاى عصر جدید پاسخ دهد. او سازوکار اجتهاد در شیعه را جهت پاسخ‌گویى به این پرسش‌ها ارزیابى مى‌کند و از این لحاظ کارکرد مراجع و روحانیت را در عصر جدید خلاف انتظاراتى قلمداد مى‌کند که از آنها وجود دارد.[۵۴] دیدگاه‌هاى بازرگان در مورد دستگاه روحانیت یکى از مهم‌ترین نقدهایى دانسته شده که در این مجموعه مقالات مطرح شده است.[۵۵] بازرگان این دستگاه را به هیچ عنوان مناسب با شرایط و مقتضیات زمانه نمى‌داند.[۵۶]

روحانیت در اسلام و در میان مسلمین

سید محمد بهشتى در مقاله خود، ضمن توضیح سازمان روحانیت در سایر ادیان، این سؤال اساسى را مطرح مى‌کند که آیا اسلام طبقه روحانیت دارد که طبقه‌ای اختصاصی است و نگهبانى از دین وظیفه اختصاصى آنهاست و براى انجام آن مزایاى مالى و غیرمالى خاص مقرر شده است. پاسخ بهشتى به این سؤال منفى است؛ زیرا از نظر او در اسلام کسب علم و معارف در انحصار طبقه خاصى نیست و براى روحانیت هیچ‌گونه امتیاز طبقاتى مقرر نشده است. از نظر بهشتی، در اسلام سِمت خاصی به نام روحانیت، نظیر آنچه در ادیان دیگر است، وجود ندارد. بهشتى با طرح وجوب کفایى تحقیق در رشته‌هاى مختلف علوم دینی در شرایط غیبت، ضرورت وجود روحانیت را اثبات می‌کند.[۵۷]

مشکل اساسی در سازمان روحانیت

این مقاله مرتضی مطهری را مهم‌ترین مقاله کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت ارزیابی کرده‌اند.[۵۸] مطهری در این مقاله با کالبدشکافی سازمان روحانیت نابه‌سامانی‌های آن را آشکار می‌کند. مطهری سازمان روحانیت را، با شرایط موجودش، متناسب با رسالتش در اصلاح اجتماع نمی‌داند و به‌شدت از اوضاع و شرایط موجود حوزه‌های علمیه و نظام روحانیت انتقاد می‌کند. مطهری مشکلات سازمان روحانیت را آزادی بی‌حد و حصر استفاده از لباس روحانیت، افراط در پرداختن علومی که طلبه را از واقع‌بینی اجتماعی دور می‌کند، هضم‌شدن همه رشته‌های حوزوی در فقه و در نهایت نظام مالی ارتزاق روحانیت می‌داند. مطهری مسئله اخیر را از برجسته‌ترین مشکل سازمان روحانیت دانسته و معتقد است که این نوع ارتزاق موجب آفت عوام‌زدگی روحانیت می‌شود و آزادی لازم برای اصلاح‌گری را از او می‌گیرد.[۵۹] رسول جعفریان معتقد است که مطهری به‌رغم داشتن سخت‌ترین انتقادات به سازمان روحانیت یکی از سرسخت‌ترین مدافعان روحانیت است.[۶۰]

تمرکز و عدم تمرکز در مرجعیت و فتوا

سید محمود طالقانى در مقاله خود، ضمن تأکید بر این که ابدیت آیین اسلام به اصل اجتهاد وابسته است، با بیان دلایلى معتقد است که تمرکز در فتوا نه دلیل فقهى دارد، نه به مصلحت دین و جامعه اسلامی است. او حتی تمرکز را موجب استبداد دینى می‌داند که خلاف کارویژه روحانیت است.[۶۱] طالقانی اداره شورایى مرجعیت را مناسب‌تر به حال اسلام و مسلمانان می‌داند. راهکار او تشکیل شوراى فتوایى به ریاست یک یا چند تن از علماى بزرگ و مورد قبول عامه در یکى از مراکز علمى در هر ماه یا چند ماه یکبار است تا مسائل اختلافى و موضوعات مطرح گردد و از طرف مجتهدان ابراز نظر شود. طالقانى در این نظریه خود مشخصاً لحاظ مقتضیات زمان و مکان را براى اجتهاد و صدور فتوا مورد توجه قرار داده است.[۶۲]

نظریه و راهکار طالقانى در خصوص شورایى‌شدن فتوا و مرجعیت را اولین پیشنهاد در نوع خود در رهبرى دینى شیعه در امور تکلیفى به‌شمار برده‌اند و آن را بسیار شایان توجه دانسته‌اند.[۶۳] طالقانی وجوب رجوع به اعلم در تقلید، که نظر بسیارى از فقهاى متأخر است، را رد مى‌کند و معتقد است که موضوع آن یا محال است یا براى مردم دشوار است و اساساً با سهل‌بودن اسلام سازگاری ندارد.[۶۴]

تقلید اعلم یا شورای فتوا

سید مرتضى جزایرى در این مقاله شرط اعلم‌بودن مرجع را رد مى‌کند و شورایى‌بودن مرجعیت را مى‌پذیرد.[۶۵] گفته شده که جزایرى در این مقاله، مانند طالقانی، به شکل قابل توجهى گرایش به نگرش‌هاى دموکراتیک به مباحث اسلامی دارد.[۶۶] طرح شورایى‌بودن مرجعیت براى فهم مسائل دینى توسط این دو و اصرار آنها در توجیه فقهى این نظریه و مبتنى‌کردن آن بر مقوله اجماع و شهرت از جمله دیدگاه‌هاى جدید در اندیشه این متفکران شیعه قلمداد شده است.[۶۷]

مزایا و خدمات مرحوم آیةالله بروجردی

مرتضی مطهری در این مقاله به خدمات و خصوصیات مثبت عملی سید حسین طباطبایی بروجردی، مشهور به آیت‌الله بروجردی، در مقام مرجعیت می‌پردازد. نوگرایی در اجتهاد، آشنایی به علوم مؤثر در عمق‌یافتن اجتهاد، علاقه به تقریب بین مذاهب اسلامی، اعزام مبلغ به اروپا، کمک به تأسیس مراکز آموزشی و نظام‌مندکردن سازمان اداری روحانیت از جمله مواردی است که مطهری به آنها به‌عنوان مزایا و خدمات آیت‌الله بروجردی اشاره می‌کند.[۶۸]

منابع

  1. درخشه، جلال، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، فصلنامه علمی پژوهشی علوم سیاسی، شماره ۱۶، زمستان ۱۳۸۰ش، ص۲۹۶–۲۹۷.
  2. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۲۹۷.
  3. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، پیشگفتار محمدمهدی جعفری، ص۳۵.
  4. مطهری، مرتضی و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۷ش، یادداشت ناشر چاپ دوم، ص۲۱–۲۴.
  5. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، یادداشت ناشر چاپ دوم، ص۲۱–۲۴.
  6. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۹.
  7. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۹.
  8. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، یادداشت ناشر چاپ سوم، ص۳.
  9. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، یادداشت ناشر چاپ سوم، ص۳–۴.
  10. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، پیشگفتار محمدمهدی جعفری، ص۲۵–۳۷.
  11. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، پیشگفتار سید محمدمهدی جعفری، ص۲۵–۲۶.
  12. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، مقدمه مرتضی مطهری، ص۴۱.
  13. جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی و سیاسی (۱۳۲۰–۱۳۵۷ش)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۲ش، ص۱۳۸.
  14. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، مقدمه مرتضی مطهری، ص۴۲.
  15. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، مقدمه مرتضی مطهری، ص۴۷–۴۸.
  16. جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی و سیاسی، ص۱۳۸.
  17. جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی و سیاسی، ص۱۳۸.
  18. مطهری و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران، یادداشت ناشر چاپ سوم، ص۳.
  19. شمس، مرادعلی، سیره علمی و علمی علامه طباطبایی از نگاه فرزانگان، قم، انتشارات اسوه، ۱۳۸۷ش، ص۳۵.
  20. خسروشاهی، سیدهادی، درباره علامه سید محمدحسین طباطبایی (خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی)، قم، کلبه شروق، ۱۳۹۱ش، ص۱۴۷؛ نیز: جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی و سیاسی، ص۱۳۰.
  21. شیخ شهید (مجموعه‌ای مصور از زندگی متفکر شهید مرتضی مطهری)، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۵ش، ص۱۶.
  22. خسروشاهی، درباره علامه سید محمدحسین طباطبایی، ص۱۴۸.
  23. جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی و سیاسی، ص۱۳۸.
  24. پژوم (سعیدی)، جعفر، یادگاری ماندگار (شرح احوال و مجموعه آثار مرحوم آیت‌الله سید ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی)، تهران، شرکت سهامی انتشار و نشر سایه، ۱۳۸۶ش، ص۳۳۹–۳۴۴.
  25. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، یادداشت ناشر، ص۴، ص۶۳–۷۱.
  26. سیری در زندگانی استاد مطهری، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۶ش، ص۵۰–۵۵.
  27. سیدناصری، حمیدرضا و امیررضا ستوده، پاره‌ای از خورشید (گفته‌ها و ناگفته‌ها از زندگی استاد مطهری)، تهران، انتشارات ذکر، ۱۳۷۷ش، ص۳۶۰.
  28. سیری در زندگانی استاد مطهری، ص۷۲.
  29. شیخ شهید، ص۲۶.
  30. سیری در زندگانی استاد مطهری، ص۱۱۳.
  31. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، یادداشت ناشر، ص۴.
  32. جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی و سیاسی، ص۱۳۸.
  33. حداد عادل، غلامعلی، «بازرگان، مهدی»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۴۴۵–۴۵۰.
  34. حداد عادل، غلامعلی، «بهشتی، محمد»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۸۲۶–۸۲۹.
  35. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، ص۱۷۸–۲۲۲.
  36. اسفندیاری، محمد، پیک آفتاب (پژوهشی در کارنامه زندگی و فکری آیت‌الله سید محمود طالقانی)، قم، صحیفه خرد، ۱۳۸۳ش، ص۳۲۶.
  37. اسفندیاری، پیک آفتاب، ص۵۳–۵۴.
  38. اسفندیاری، پیک آفتاب، ص۶۲.
  39. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، ص۲۶۵–۲۷۸.
  40. محمدی ری‌شهری، محمد و دیگران، دانشنامه ری، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، ۱۳۹۸ش، ج۲، ص۳۴۴–۳۴۵.
  41. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، ص۲۷۹–۲۹۸.
  42. مطهری، و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، مقدمه مرتضی مطهری، ص۴۸.
  43. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۲۹۹–۳۰۰.
  44. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۲۹۹–۳۰۰.
  45. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۲.
  46. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۲–۳۰۳.
  47. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۳–۳۰۴.
  48. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۳–۳۰۴.
  49. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۲۹۹–۳۰۰.
  50. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۰.
  51. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۰.
  52. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۰.
  53. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۸-۳۰۹.
  54. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۹.
  55. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۹.
  56. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۹.
  57. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۱-۳۰۲.
  58. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۵.
  59. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۵.
  60. جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی و سیاسی، ص۱۳۸.
  61. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۷.
  62. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۸.
  63. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۸.
  64. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۸.
  65. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۸.
  66. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۸.
  67. درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۸.
  68. مطهری و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، ص۳۰۱-۳۱۷.