بحثی درباره مرجعیت و روحانیت (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۷: خط ۴۷:
===اجتهاد در اسلام===
===اجتهاد در اسلام===
===ولایت و زعامت===
===ولایت و زعامت===
علامه طباطبایى در مقاله دوم, ضمن بیان نظر اسلام درباره ولایت, از نظرگاه فلسفه اجتماعى اسلام, آن را در چارچوب و مرادف ضرورت حکومت و نظم و نسق اجتماعى قلمداد کرده و تإکید مى کند که مقوله ولایت جزء فطرى انسان هاست.22 طرح مقوله ولایت در چارچوب بررسى هاى فلسفه سیاسى و اجتماعى اسلام توسط وى گشودن باب نوینى بود که اولین بار توسط علامه مطرح مى شد, چرا که حداکثر این بحث ها در چارچوب مسائل کلامى و فقهى متداول بود.
علامه طباطبایى در مقاله دوم خود در این کتاب ضمن بیان نظر اسلام درباره ولایت، از نظرگاه فلسفه اجتماعى اسلام، آن را در ردیف ضرورت حکومت و نظم اجتماعى قلمداد کرده و تأکید مى‌کند که مقوله ولایت از امور فطرى انسان است. گفته شده که طرح مقوله ولایت در چارچوب بررسى‌هاى فلسفه سیاسى و اجتماعى اسلام توسط علامه طباطبایی گشودن باب نوینى است که در فضای علوم اسلامی متداول نبوده است.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۲۹۹-۳۰۰.</ref> علامه طباطبایی در ادامه به بیان تفاوت‌هاى نظام اجتماعی و سیاسی اسلام با نظام‌های دموکراتیک و سوسیالیست مى‌پردازد. او در نهایت تأکید مى‌کند که دموکراسى را با هیچ منطقى نمى‌توان تکامل اجتماعى و مدنى انسانیت شمرد.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۰.</ref>


علامه در این مقاله ضمن بیان چارچوبى کلى از حکومت اسلامى که در آن ولایت مستقر شده است, به بیان تفاوت هاى نظام اسلام و قوانین آن با دموکراسى و سوسیالیسم مى پردازد23 و در پاسخ به این پرسش که اسلام در چهارده قرن پیش روش کاملى بوده ولى امروزه با پیشرفت هاى گسترده بشرى, دیگر با فعالیت جهان انسانى قابل تطبیق نیست, ضمن دفاع از اسلام معتقد است اولا, اگرچه تإثیر موافقت خواست اکثریت در پذیرش تا اندازه اى قابل انکار نیست, ولى خواست اکثریت بى تردید معلول نوع تعلیم و تربیت عمومى است و این مطلب پس از بحث هاى اجتماعى و روانى کافى امروز دیگر به حد بداهت رسیده است و محیط خداشناسى و تقواى دینى که اسلام به وجود مىآورد, محیطى است که هرگز عقل سلیم را تابع هوا و هوس و حق و حقیقت را فداى دلخواه نمى کند و پیوسته نظر اکثریت با حق وفق خواهد داد ...; ثانیا, سپرى شدن روش اسلامى میان مسلمانان به این نحو نبوده که در ظرف چند سال پیدایش از زمان رسول اکرم6 عمر طبیعى خود را به آخر رسانیده زندگى عادى خود را به درود گفته باشد, تاریخ حوادث اسلام بهترین گواه است که پس از رحلت رسول اکرم روش اسلام را که مشخص آن سیرت رسول اکرم بود از میان برداشته سیرت هاى دیگر را به جاى آن نشانیدند و به فاصله کمترین مدتى یک امپراتورى کاملا عربى به جاى روش و سنت اسلامى نشست, و نیز چنانچه در اثر پیشرفت مدنیت, اسلام موقعیت اجتماعى خود را از دست داده و همانا عصر, عصر طلایى و دوره, دوره دموکراسى است که مورد پذیرش اکثریت جهان مى باشد و پیوسته نیز پذیرفته خواهد شد, پس چرا بعد از جنگ جهانى اول عده اى از ملت ها از دموکراسى روگردان شده و به رژیم صهیونیستى رو آورده اند و روش دموکراسى هر روز عقب نشینى مى کند24. علامه در نهایت تإکید مى کند که این گونه تغییرات (دموکراسى) را با هیچ منطقى نمى توان تکامل اجتماعى و مدنى انسانیت شمرد.25
علامه طباطبایی با بیان دیدگاه شیعه در مورد ولایت در عصر غیبت، پرسش‌هاى مهمى را در مورد ولایت در عصر غیبت مطرح مى سازد؛ از جمله اینکه آیا ولایت در این دوره از آن همه مسلمانان است یا مسلمانان عادل یا متعلق به فقیه است. در صورت سوم، آیا متعلق به هر فقیهی است یا فقیه اعلم. او این مسائل را جزء مسائل فقهى قلمداد کرده و به آنها جواب نمى‌دهد.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۰.</ref> برخی معتقدند که این پرسش‌ها از بیان اصل ولایت اگر مهم‌تر نباشد، حداقل با آنها همسان هستند.<ref>درخشه، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، ص۳۰۰.</ref>
 
وى در پایان با بیان دیدگاه شیعه در مورد ولایت در عصر غیبت, پرسش هاى مهمى را در مورد ولایت در عصر غیبت مطرح مى سازد; از جمله آیا ولایت در این دوره مربوط به همه مسلمانان است یا عدول مسلمانان یا متعلق به فقیه (به اصطلاح امروزى)؟ ... و در صورت سوم آیا متعلق به هر فقیه است که در صورت تعدد و کثرت هرکدام از آنها به هر اندازه اقتدار پیدا کند تصرفاتش نافذ و غیرقابل نقض مى باشد یا متعلق است به فقیه اعلم؟ اما وى این مسائل را جزء مسائل فقهى قلمداد کرده و به آنها جواب نمى دهد;26 در حالى که این پرسش ها از بیان اصل ولایت اگر مهم تر نباشد, دست کم با آنها همسان است.


===انتظارات مردم از مراجع===
===انتظارات مردم از مراجع===
۶٬۸۱۴

ویرایش