انواع نزول وحی به پیامبر(ص)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۰ توسط Mnazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (بارگزاری اولیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

با آن‌كه مقام پيامبر خاتم(ص) از جميع جهات برتر و بالاتر است چرا خداوند متعال به هنگام نزول وحي و آيات قرآني، آن حضرت را همچون موسي(ع)، مورد خطاب مستقيم قرار نداده و جبرئيل را مأمور ابلاغ فرموده است؟

پديده «وحي» از مباحث مهم علوم قرآني مي‌باشد و اهميت آن از اين جهت است كه قرآن كريم كه سخن خداي متعال و كتاب هدايت انسان‌ها به شمار مي‌رود از طريق «وحي» نازل شده است.

در اين‌جا مناسب است ابتدا واژه «وحي» را معنا كنيم و سپس به چگونگي نزول آن نسبت به پيامبر اسلام(ص) بپردازيم:

مرحوم علامه طباطبائي (ره) درباره «وحي» مي‌نويسد: «وحي يك نوع تكليم آسماني (غيرمادي) است كه از راه حس و تفكر عقلي درك نمي‌شود؛ بلكه با درك و شعور ديگري است كه گاهي در برخي از افراد ـ به حسب خواست خدائي ـ پيدا مي‌شود و دستورات غيبي يعني نهان از حس و عقل را از وحي دريافت مي‌كند، عهده‌دار اين امر نيز، نبوت ناميده مي‌شود.»}}[۱]

چگونگي نزول وحي بر پيامبر اسلام(ص)

«وحي» به سه صورت انجام مي‌گيرد:

۱. در خواب ؛

۲. زماني بدون وساطت فرشته‌اي، مستقيماً از جانب خداوند ؛

۳. وگاهي هم جبرئيل واسطه وحي بود.

قرآن كريم از دو طريق اخير، يعني مستقيماً و يا به وسيله جبرئيل به پيامبر(ص) وحي شده است. اينك تفصيل اين سه مورد:

۱. رؤياي صادقانه: علي بن ابراهيم قمي نقل كرده است كه: «محمد(ص) ۳۷ ساله بود كه در خواب ديد كسي به طرف او مي‌آيد و خطاب به او مي‌گويد: اي رسول خدا! محمد(ص) اين حادثه را چندي پوشيده نگه داشت، گاهي نيز كه در دره‌ها، به چوپاني گوسفندان ابوطالب مشغول بود، كسي را مي‌ديد كه او را به عنوان پيامبر خدا خطاب مي‌كرد، حضرت از او پرسيد تو كيستي؟ او در جواب گفت: من جبرئيل هستم و مرا خداوند فرستاده است تا تو را به پيامبري برگزيند».[۲]

امام باقر(ع) در اين رابطه مي‌فرمايد: «نبي» كسي است كه به نبوت خود از طريق رؤيا آگاه شود و مانند رؤياي ابراهيم(ع) و رؤياي محمّد(ص) كه مقدمات نبوت خود را قبل از وحي در خواب ديد اين‌كه جبرئيل با پيام رسالت از جانب خداوند بر وي نازل شد».[۳]

منظور از قبل از «وحي» در روايت، آن است كه هنوز به محمّد(ص) براستي رسالتي كه مأمور به تبليغ آن باشد، وحي نشده بود و اين بيان، تفسيري است براي مفهوم «نبي» پيش از آن‌كه رسول باشد، زيرا نبي بشري است كه به وي وحي مي‌شود و قبل از آن‌كه به تبليغ آن مأمور باشد؛ يعني او با عالم بالا رابطه روحي دارد و ملكوت عالم بر وی مشهود است ولي مأمور به تبليغ نيست؛ چنانكه پيامبر اسلام(ص) قبل از بعثتش چنين بود.

به هر حال، رؤياي صادق، راهي براي نزول وحي بر پيامبر است و چه بسا در خواب دانستني‌ها به وي القاء مي‌شد. علي(ع) در اين زمينه مي‌گويد: «رؤيا الانبياء وحيٌ؛[۴]خواب پيامبران وحي است».

لازم به ذكر است كه اگر چه يكي از طرق وحي پيامبر، خواب بود، ولي قرآن كريم از اين طريق بر پيامبر نازل نشده است، بلكه از دو طريق «وحي مستقيم يا به وسيله فرشته» وحي به حضرت داده شده است.

۲. نزول وحي به وسيله جبرئيل: فرشته‌اي كه بر پيامبر(ص) نازل مي‌شد و وحي را به وي ابلاغ مي‌كرد جبرئيل بود، جبرئيل كلام خدا را از راه گوش به پيامبر(ص) القاء مي‌كرد و پيامبر(ص) گاهي او را مي‌ديد و گاه هم او را نمي‌ديد ،ولي جبرئيل وحي را بر قلب او نازل مي‌كرد چنانكه مي‌فرمايد: {{قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمِينُ . عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ[۵].

در قرآن كريم، در آيات متعدّدي نسبت به نزول قرآن از طريق جبرئيل تصريح شده است.

۳. وحي مستقيم و بدون واسطه: قسمتي از وحي به طور مستقيم و بدون وساطت فرشته انجام مي‌گرفت، اصحاب پيامبر(ص) نقل كرده‌اند كه: هنگام وحي، درد شديدي به پيامبر دست مي‌داد، حالتي (شبيه بيهوشي) بر وي عارض مي‌شد(يعني همانگونه که آدم بيهوش به اطراف خود توجهي ندارد حضرت نيز در هنگام نزول وحي به هيچ چيزي توجه نمي کرد و همچون افراد غش کرده به کسي جواب نمي داد)، سر او به زير مي‌افتاد، رنگ صورتش تغيير مي‌كرد و عرق از روي او جاري مي‌شد، حاضران در جلسه نيز تحت تأثير اين وضع قرار مي‌گرفتند و بر اثر اين منظره سرهاي آنان نيز به زير مي‌افتاد، خداوند متعال مي‌فرمايد: ﴿إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلا ثَقِيلا[۶] ما گفتار سنگيني را به تو القاء كرديم.

در توحيد صدوق از امام صادق(ع) نقل شده كه از حضرتش پرسيدند: «آن حالت مدهوش شدن كه به پيامبر(ص) به هنگام وحي دست مي‌داد، چه بود؟

فرمود: اين در هنگامي بود كه در ميان او و خداوند هيچ كس واسطه نبود و خداوند مستقيماً بر او تجلي مي‌كرد».[۷]

البته هميشه هنگام وحي مستقيم خداوند بر پيامبر اسلام(ص) چنين حالتي به ايشان دست نمي‌داد كه به عنوان نمونه به گفتگوي خداوند با پيامبر(ص) در شب معراج مي‌توان اشاره نمود.

بنابراين پيامبر اسلام(ص) انواع گوناگون وحي را دارا بوده است و در بعضي موارد كه وحي مستقيم بود آن حالت فشار روحي هم براي او ايجاد نمي‌شد و شايد اين حالت روحي بخاطر ماهيت وحي بوده است كه موجب فشار روح نمي‌شد با آن‌كه مستقيم بوده است. چنانكه قبلاً خواند[۸] قرآن مي‌فرمايد: ﴿إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلا ثَقِيلا گفتار سنگيني را بر تو وحي كرديم. كه بخشي از وحي چنين بود كه موجب فشار روحي نمي‌شد با آن‌كه مستقيم هم بوده است.

لازم به ذكر است آنچه به حضرت موسي خطاب كرد؛ درخت بوده نه خداوند بصورت مستقيم. يعني خداوند در درخت ايجاد سخن كرده است درحالي که بر رسول گرامي اسلام(ص) مستقيم وحي نازل مي شد و اين نشانه بلندي مقام و منزلت رسول خدا(ص) درنزد خداوند تبارک و تعالي است.


مطالعه بيشتر

۱. درس‌هايي از علوم قرآن، دكتر حبيب الله طاهري، ج۱، ص۲۵۸ ـ ۲۵۱.

۲. پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، ج۷، ص۳۲۶.

۳. قرآن در اسلام، علامه طباطبايي، ص۸۵.


منابع

  1. طباطبائي، سيد محمّد حسين، قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هشتم، ۱۳۷۵، ص۸۵.
  2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۸۴ و ۱۹۴.
  3. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج۱، ص۱۷۶، بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۶۶.
  4. طوسي، امالي، ص۲۱۵، بحارالانوار، ج۱۱، ص۶۴.
  5. شعراء / ۱۹۴ – ۱۹۳ .
  6. مزمل / ۵ .
  7. طاهري، حبيب‌الله، درس‌هايي از علوم قرآن، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۲۵۱ـ۲۵۸.
  8. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، مطبوعاتي هدف، چاپ اول، ۱۳۷۱، ج۷، ص۳۲۶.