اقسام جنگ در اسلام

نسخهٔ تاریخ ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۳ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

اقسام جنگ در اسلام


جنگ با مشرکان

خداوند متعال مي‌فرمايد: ƒ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکينَ کآفَّه کمَا يُقَاتِلُونَکمْ کآفَّه وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ‚[۱] با مشرکان، همگي‌تان به اتفاق کارزار کنيد؛ چنان که آنان همگي به اتفاق با شما کارزار مي‌کنند و بدانيد که خداوند با پرهيزکاران است.

جنگ با مشرکان در حقيقت، دفاع از مقام انسانيت و آزادي بشر و محو ظلم و بيدادگري است. اصولاً کفر و الحاد و شرک به خداوند يکتا، يکي از عوامل انحطاط بشريت و از ريشه‌هاي اصلي ظلم و فساد در جوامع انساني است. جامعه‌اي که به اصل توحيد معتقد نباشد، بي‌گمان به ظلم و انواع رذائل و مفاسد ديگر، گرفتار خواهد شد.[۲]

جنگ با کفّار

اين موضوع در آيات متعددّي از قرآن کريم مطرح شده است. خداوند متعال مي‌فرمايد: ƒيَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَکم مِّنَ الْکفَّارِ‚[۳]؛ اي کساني که ايمان آورده‌ايد! با کافراني که در نزديکي شما هستند پيکار کنيد!

منظور از «کافر» در اين‌جا، «کافر حربي» (کافر اصلي) است؛ يعني کسي که داراي هيچ يک از مذاهب اسلام، مسيحيت، يهود و زرتشتي نباشد. جهاد با کفّار حربي را «جهاد دعوت» يا جهاد ابتدايي و تعرضّي نيز خوانده‌اند. در جهاد با کافرِ حربي، به حضور امام عادل، نياز است.[۴]

جنگ با اهل کتاب

مقصود از اهل کتاب، «يهود و نصاري» هستند و مجوس و صابئين هم به آن‌ها ملحق مي‌شوند؛ جنگ با آن‌ها تا زماني که تسليم شوند و با دست‌خويش جزيه بپردازند واجب است.[۵]

در اين زمينه نيز آيات متعددي وجود دارد. از جمله خداوند متعال مي‌فرمايد:

ƒ قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکتابَ حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَه عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون‚[۶]؛ با آن گروه از اهل کتاب که به خداي متعال و روز قيامت ايمان ندارند و آن‌چه را که خداي متعال و فرستاده‌اش حرام کرده‌اند، حرام نمي‌شمارند و پيرو دين حق نيستند، بجنگيد تا هنگامي که با خواري به دست خود جزيه دهند.

البته جنگ با اهل کتاب نيز داراي شرايطي است. در «شرايع الاسلام» آمده است: «با اهل کتاب، بايد به فرمان امام عادل يا نماينده او جهاد کرد».[۷]

شهيد مطهريw مي‌نويسد:

در جنگ با اهل کتاب با توجه به آيات موارد مشروعيت جهاد، شرط اين است که طرف ديگر بخواهد جنگ را شروع کند يا براي نشر دعوت اسلامي مانع ايجاد کند.[۸]

جنگ با منافقان

خداوند متعال مي‌فرمايد: ƒيَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْکفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ‚[۹]؛ اي پيامبر! با کافران و منافقان بجنگ و بر آنان سخت‌ بگير، و (بدان که) جايگاه آنان جهنّم است و بد سرانجامي دارند.

منافقان و توطئه‌گران داخلي، به کارشکني و ويران‌گري مي‌پردازند و مانع اجراي طرح‌هاي حکومت اسلامي هستند. بي‌آنکه کارشکني و ويران‌گري و خراب کاري خود را، علني سازند.[۱۰] البته در نحوه‌ي جهاد با منافقان و چگونگي جهاد با آنان، مباحث گوناگوني مطرح است.

جنگ با اهل بغي

«اهل بغي» يا «بغات» کساني را گويند که عليه حکومت شرعي قيام کرده باشند جهاد با بغات، در واقع، جنگ داخلي عليه مسلماناني است که عليه خليفه (امام) حق قيام کنند.[۱۱]

جلال‌الديّن فارسي، در تعريف اهل بغي مي‌نويسد:

اهل بغي گروهي از مسلمانان هستند که چون نمي‌توانند مطلوب خويش را از راه‌هاي مشروع بدست آورند يا نگهداري کنند، دست به تجاوز متشکل مسلحانه عليه مسلمانان مي‌زنند؛ در نتيجه از احکام و روش‌هايي که خدا در قرآن روا شمرده و پيامبر به کار بسته، انحراف پيدا مي‌کنند؛ به تذکّرات خيرخواهانه برادران خويش اعتنايي نمي‌کنند و حاضر نمي‌شوند به قرآن و سنّت برگردند.[۱۲]

آيت الله خوييw باغيان (بغاه) را دو گروه مي‌داند:

۱. کساني که بر امامA بغي (خروج) مي‌کنند. در اين صورت بر مؤمنان، تا زماني که تسليم امر الهي شوند و اطاعت امام را بپذيرند، جنگیدن با آن‌ها واجب است و در اين خصوص، در بين مسلمين اختلافي وجود ندارد.

۲. گروه دوم از بغاه، طايفه‌اي از مسلمين هستند که بر طايفه‌اي ديگر بغي (تجاوز) کرده باشند؛ که در اين صورت بر ساير مسلمانان واجب است که بين آن‌ها صلح ايجاد کنند. اما اگر باغيان بر بغي (ستم و تجاوز) خويش اصرار داشتند، با آن‌ها بجنگند تا فرمان الهي را بپذيرند.[۱۳]

آيت‌الله مصباح يزدي نيز مي‌نويسد:

براي اهل بغي چند صورت مي‌توان تصور کرد: نخست آن که، گروهي از مسلمانان بر ضد حکومت و امام عادل بر حق، قيام کنند. صورت ديگري که براي اهل بغي تصور مي‌شود اين است که يکي از حکومت‌هاي اسلامي بر حکومت اسلامي ديگر ستم روا دارد و به آن تجاوز کند... .[۱۴]

در برخي از آيات قرآن، به اين نوع جنگ نيز اشاره شده است. خداوند متعال مي‌فرمايد: ƒ...وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ‚[۱۵]؛ اگر دو گروه از مؤمنان با يک‌ديگر جنگ کنند، ميان آن‌ها آشتي برقرار کنيد؛ و اگر يکي از آن دو، بر ديگري تعدي کند، با او پيکار کنيد تا به فرمان خدا باز گردد. پس اگر بازگشت، ميانشان به دادگري آشتي برقرار سازيد. و عدالت ورزيد، که خدا دادگران را دوست مي‌دارد. خداوند متعال، به منظور جلوگيري از ظلم و بيدادگري و خروج از نظامات عمومي، که ممکن است در داخل ممالک اسلامي وقوع يابد، قوانيني وضع کرده که در صورت بروز چنان حوادث نامطلوبي، اعمال گردد و اجتماع از شرّ، ظلم و تعدّي، محفوظ بماند.[۱۶]

جنگ‌هاي امام عليA با ناکثين، قاسطين و مارقين، در حقيقت جنگ با اهل بغي بوده است. در اين رابطه در بخش‌هاي بعدي مطالبي ذکر خواهد شد.

جهاد رهايي­بخش

جنگ و جهاد رهايي­بخش، يا به تعبيري «جنگ امدادي»، دفاع از کساني است که مورد ظلم و تجاوز ديگران قرار گرفته‌اند.

خداوند متعال مي‌فرمايد: ƒ...وَمَا لَکمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ...‚[۱۷]؛ چرا در راه خدا جهاد نمي‌کنيد؟! در صورتي که جمعي ناتوان از مردان و زنان و کودکان، اسير ظلم کفارند!

امام عليA نيز مي‌فرمايد:

کونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً...».[۱۸] همواره ياور مظلومان و دشمن ستمگران باشيد.

اين جهاد براي رهايي مؤمنان ناتوان و دربند است. گاهي گروهي از مسلمانان که در کشوري غير اسلامي و دارالکفر زندگي مي‌کنند، مورد ظلم و تجاوز قرار مي‌گيرند و به هر علت، توانايي رويارويي با اين تجاوز و ستم را ندارند. از سوي ديگر، امکان مهاجرت به کشور اسلامي، براي آنان فراهم نيست؛ در چنين وضعي، بر ساير مسلمانان لازم است که در حدّ توان، به کمک آن‌ها شتافته و با زورگويان و ستم پيشه‌گان بجنگند و موجبات رهايي و آزادي آنان را، از بند ستم و اسارت فراهم سازند.[۱۹]

جلال‌الديّن فارسي مي‌نويسد:

چنين جهادي از لحاظ مصالح استمداد کنند‌گان، دفاعي است و از حيث رفتار مسلماناني که به ياري ستم ديده‌گان مي‌شتابند، ماهيّت آزادي بخشي دارد.[۲۰]

۷. دفاع و مقابله به مثل

مسلمانان مکلّفند با هر فرد و يا گروهي که انديشه‌ي هر نوع تجاوز به مسلمانان؛ اعم از تعدي به مقدّسات، عرض، ناموس، جان، مال و... را در سر مي‌پروراند، تا سر حدّ استطاعت بجنگند و تسليم نشوند.[۲۱] تا اين‌که او را از اين کار باز دارند. اين نوع جنگ، «دفاع» يا «جهاد دفاعي» نام دارد.[۲۲]

جهاد دفاعي بر همه مسلمانان، به هر نحو ممکن واجب است و در آن اذن امام عادل و مجتهد و دستگاه حکومتي شرط نيست.[۲۳] به نظر تمامي فقهاي مسلمان، چنان‌چه، بر مسلمين يا سرزمين‌هاي اسلامي و يا اساس اسلام، از جانب دشمنان هجوم صورت گيرد، بر همه‌ي مسلمانان واجب است با تمامي امکانات و توان از آن دفاع کنند.[۲۴]

شهيد مطهريw مي‌نويسد:

اگر جنگي براي دفع تهاجم باشد (ديگري به سرزمين ما تجاوز کرده به مال و ثروت ما چشم دوخته به حريت و آقايي ما چشم دوخته و مي‌خواهد آن را سلب کند...) در اين شرايط اگر نجنگيم به بهانه صلح، اين صلح نيست، تسليم است.[۲۵]

در جهاد دفاعي، چون هدف دفع تعدّي تجاوزکاران بيگانه است، با رسيدن به این هدف؛ جهاد دفاعي هم خاتمه مي‌يابد. خداوند متعال ضمن صدور فرمان جهاد دفاعي، طرف پيکار و هدف آن را مشخص فرموده: ƒ...وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَکمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين...‚[۲۶]؛ در راه خدا با کساني که با شما مي‌جنگند، بجنگيد و دست به تجاوز نزنيد؛ زيرا خدا تجاوزکاران را دوست ندارد.

در اين آيه خداوند فرمان مي­دهد که به مجرّد اين‌که دشمن، درخواست صلح و متارکه‌ي جنگ کرد، با تقاضاي او موافقت نماييد.[۲۷] در جهاد دفاعي، تهاجم و تجاوز به مسلمانان، هم مي‌تواند داخلي باشد (همانند اين‌که متجاوزي داخلي، عرض و ناموس يا مال و مقدّسات فردي را مورد تجاوز قرار دهد) و هم ممکن است، خارجي باشد؛ يعني بيگانه به سرزمين اسلامي تجاوز کند. امّا در جهادي که، «مقابله به مثل» ناميده مي‌شود، تجاوز به عرض و ناموس در آن نيست، بلکه بيرون راندن مهاجمان از سرزمين اسلامي و آزادسازي کشور اسلامي از وجود متجاوزان، مطرح است.

منابع

  1. همان، توبه، ۳۶.
  2. علي کيا، اسلام دين جنگ و دين صلح، ص۲۲.
  3. قرآن کريم، توبه، ۱۲۳.
  4. محمدکريم اشراق، تاريخ و مقررات جنگ در اسلام، ص۲۵۹ ـ ۲۶۰.
  5. سيد محمدحسين طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج۱۶، ص۲۰۵؛ سيدابوالقاسم خويي، منهاج الصالحين، ج۱، ص۳۶۱.
  6. توبه/ ۲۹.
  7. شرايع الاسلام، ج۱، ص۱۱۱ به نقل از محمدکريم اشراق، همان، ص۲۶۵ ؛ (شهيد ثاني)، شرح لمعه، ج۱۰، ص۵۴.
  8. مرتضي مطهري، جهاد، همان، ص۱۳ ـ ۱۴.
  9. توبه/ ۷۳.
  10. محمدکريم اشراق، همان، ص۲۶۸.
  11. ترمينولوژي حقوق، ص۲۰۲ به نقل از اشراق، ص۲۷۱.
  12. جلال‌الديّن فارسي، جهاد حد نهايي تکامل، ص۱۰۹.
  13. سيدابوالقاسم خويي، منهاج الصالحين، همان، ج۱، ص۳۶۱.
  14. محمدتقي مصباح يزدي، همان، ص۱۳۳ ـ‌۱۳۴.
  15. حجرات/ ۹.
  16. ر.ک: شيخ‌الاسلام کردستاني، مقاله‌ي جنگ در اسلام، ص۱۸.
  17. نساء/ ۷۵.
  18. نهج البلاغه، نامه ۴۷، ص۵۵۸؛ فتّال نيشابوري، روضه الواعظين، ص۱۳۶.
  19. ر.ک: محمدتقي مصباح يزدي، همان، ص۱۳۴.
  20. جلال‌الدّين فارسي، همان، ص۱۰۸.
  21. ر.ک: شهيد اول، الدروس، ج۲، ص۵۹؛ علامه حلّي، قواعد الاحکام، ج۳، ص۵۷۱.
  22. ر.ک: محمد‌تقي مصباح يزدي، همان، ص۱۳۵.
  23. ر.ک: ابوالقاسم‌بن‌حسن ميرزاي قمي، جامع الشتات، ج۱، ص۳۶۲.
  24. عباسعلي عظيمي شوشتري، مقاله‌ي قوانين و مقررات کلي جنگ و دفاع در اسلام، فصلنامه‌ي مصباح، سال ششم، شماره ۲۲، ص۲۶.
  25. مرتضي مطهري، همان، ص۲۵.
  26. بقره/۱۹۰.
  27. ر.ک: جلال‌الدّين فارسي، همان، ص۱۰۵.