اعتراف مجریان سقیفه به حقانیت امام علی(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
مجریان سقیفه شناخت کافی نسبت به برتری امام علی(ع) داشته و به فضائل و مناقب آن حضرت واقف بودند. اما جاذبه قدرت و حکومت سبب شد که بر خلاف حق و حقیقت قدم برداشته و خلافت را غصب کنند. با این حال در موارد متعددی به صراحت و یا با کنایه (که ابلغ از تصریح است) به حقانیت و شایستگی امیرالمؤمنین علیه السلام اعتراف کرده‌اند که به مواردی از آنها اشاره می‌شود:
مجریان سقیفه شناخت کافی نسبت به برتری امام علی(ع) داشته و به فضائل و مناقب آن حضرت واقف بودند؛ چنانکه در موارد متعددی به‌صراحت و یا غیرمستقیم به حقانیت و شایستگی امام علی(ع) اعتراف کرده‌اند؛ اما جاذبه قدرت و حکومت سبب شد، خلافت را غصب کنند. از جمله تبریک ابوبکر و عمر به امام علی(ع) در واقعه غدیر خم، اعتراف ابوعبیده جراح به حقانیت امام، اعتراف به عدم شایستگی ابوبکر و پشیمانی او در پذیرفتن خلافت و اقرار عمر به هلاکت در صورت نبودن امام علی(ع).


== اعتراف ابوبکر و عمر در غدیر خم ==
== اعتراف ابوبکر و عمر در غدیر خم ==
<nowiki>بعد از این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غدیر خم، علی علیه السلام را به فرمان خداوند به جانشینی خود تعیین فرمود در خیمه ای خاصّ نشست و فرمود که امیرالمؤمنین علیه السلام در خیمه ای دیگر نشیند. پس از آن به مردمان حاضر در غدیر خم، امر فرمود که به خیمه امیرالمؤمنین روند و تهنیت بگویند. مسلمانان به خیمه امام علیه السلام رفتند و به ایشان تهنیت گفتند. پس از پایان تهنیت مردم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مادران اهل ایمان (زنان خود او) فرمود که آنها نیز به خدمت علی علیه السلام روند و تهنیت بگویند. آنان نیز به این وظیفه اقدام کردند.}}</nowiki><ref>میرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خیام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۵۴۱.</ref> از جمله کسانی که به امیرمؤمنان تبریک و تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر بودند که خطاب به امام علی علیه السلام گفتند: «بخّ بخّ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمنٍ و مؤمنه؛ یعنی بَه بَه بر تو ای پسر ابو طالب که مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی».<ref>امینی، ابراهیم، الغدیر، ترجمه واحدی، محمد تقی، تهران، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۴.</ref>
بعد از این که پیامبر(ص) در غدیر خم، امام علی(ع) را به فرمان خداوند به جانشینی خود معین کرد از مسلمانان حاضر در غدیر خم خواست تا به خیمه امام علی(ع) رفته و به او تبریک بگویند. پس از پایان تهنیت مردم، رسول خدا(ص) از زنان خود نیز خواست به علی(ع) تبریک بگویند.<ref>میرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خیام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۵۴۱.</ref> گفته شده است ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر اولین کسانی بودند که به امام علی(ع) تبریک گفته و با وی بیعت کردند.<ref>همان، ج۲، ص۱۷۹.</ref> ابوبکر و عمر خطاب به امام علی(ع) گفتند: «بخّ بخّ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمنٍ و مؤمنه؛ یعنی بَه بَه بر تو ای پسر ابو طالب که مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی».<ref>امینی، ابراهیم، الغدیر، ترجمه واحدی، محمد تقی، تهران، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۴.</ref>  
 
جالب است بدانیم اولین کسانی که دست خود را به عنوان اطاعت و بیعت به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام رسانیدند، ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر بودند.<ref>همان، ج۲، ص۱۷۹.</ref>


== اعتراف ابو عبیده جرّاح ==
== اعتراف ابو عبیده جرّاح ==
یکی از معرکه گردانان اصلی سقیفه که نقش مهمی در روی کار آوردن ابوبکر داشت، ابو عبیده جرّاح بود. او وقتی که از امتناع علی علیه السلام از بیعت با ابوبکر، آگاه شد، رو به آن حضرت کرد و گفت: «زمامداری را به ابوبکر واگذار که اگر زنده ماندی و از عمر طولانی برخوردار شدی، تو نسبت به زمامداری از همه شایسته تر هستی، زیرا ملکات فاضله و ایمان نیرومند و علم وسیع و درک و واقع بینی و پیشگامی در اسلام و پیوند خویشاوندی و دامادی تو نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به همه محرز است».<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، قم، منشورات زاهدی و منشورات الرّضی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۱۲.</ref>
ابو عبیده جرّاح یکی از مجریان سقیفه‌ای دانسته شده که نقش مهمی در روی کار آمدن ابوبکر داشت. او پس از امتناع علی(ع) از بیعت با ابوبکر به آن حضرت گفت: «زمامداری را به ابوبکر واگذار کن که اگر زنده ماندی و از عمر طولانی برخوردار شدی، تو نسبت به زمامداری از همه شایسته‌تر هستی، زیرا ملکات فاضله، ایمان نیرومند، علم وسیع، درک و واقع بینی، پیشگامی در اسلام و پیوند خویشاوندی و دامادی تو نسبت به پیامبر(ص) برای همه محرز است».<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، قم، منشورات زاهدی و منشورات الرّضی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۱۲.</ref>
 
بنابراین، فضیلت و برتری علی علیه السلام به گونه ای است که حتی افرادی مثل ابو عبیده جرّاح که سنگ ابوبکر را به سینه می‌زد نیز ناچار به اذعان به آن بودند.
 
== اعتراف ابوبکر به عدم شایستگی در امر خلافت ==
یک روز پس از جریان سقیفه، ابوبکر در مسجد برای مردم سخنرانی کرد. از جمله گفت: ای مردم! من که به شما فرمانروا گشته‌ام، بهترین شما نیستم. پس اگر کار نیکو انجام دادم به من کمک کنید و اگر کار بد انجام دادم مرا به راه راست هدایت کنید.<ref>طبری، تاریخ طبری، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۰.</ref>


در همین دو سه جمله، ابوبکر به چند چیز اعتراف می‌کند: الف) بهترین شما نیستم؛ ب) ممکن است خطا کنم. با این همه نخواست زیر بار حق و حقیقت برود و حق علی علیه السلام را غصب کرد و به قول ابن ابی الحدید معتزلی، مفضول بر افضل سبقت گرفت و افضل (علی علیه السلام ) خانه نشین شد و مفضول (ابوبکر) بر مسند قدرت و حکومت تکیه زد و سرنوشت جهان اسلام را به دست گرفت.<ref>ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳.</ref>
== اعتراف به عدم شایستگی ابوبکر در امر خلافت ==
طبق داده‌های تاریخی ابوبکر پس از به دست گرفتن حکومت در سخنرانی‌های عمومی، به برتر نبودنش در امر خلافت و عدم شایستگی برای این منصب و همچنین احتمال خطای خود اشاره کرد.<ref>طبری، تاریخ طبری، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۰.</ref> اعتقاد به عدم شایستگی ابوبکر در برخی از گفتار عمر نیز آمده است؛ چنانکه نقل شده است که عمر، بیعت با ابوبکر برای زمامداری مسلمین را کاری عجولانه قلمداد کرد.<ref>تاریخ طبری، همان، ج۳، ص۲۰۵؛ ابن هشام، السیره النبویّه، قم، نشر ایران، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۳۰۸۳۰۹.</ref>


۳. عمر، پس از مدت‌ها درباره انتخاب ابوبکر گفت: «انّ بیعه ابی بکر کانت فلته... انّ الله وقی شرّها؛ یعنی بیعت با ابوبکر برای زمامداری مسلمین، کاری عجولانه بود که خدا شرّش را بازداشت».<ref>تاریخ طبری، همان، ج۳، ص۲۰۵؛ ابن هشام، السیره النبویّه، قم، نشر ایران، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۳۰۸۳۰۹.</ref>
برخی از عالمان اهل‌سنت چون ابن ابی الحدید معتزلی اعتقاد به مقدم شدن مفضول بر افضل در خلافت داشته و گفته‌اند: افضل - علی (ع) - خانه‌نشین شد و مفضول - ابوبکر - بر مسند قدرت و حکومت تکیه زد و سرنوشت جهان اسلام را به دست گرفت.<ref>ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳.</ref>
 
بدیهی است که یک چنین اعترافی از طرف حزب حاکم، بسیار معنی دار و قابل تأمّل می‌باشد و عاقلان را اشارت کافیست. به قول شاعر در خانه اگر کس است یک حرف بس است.


== پشیمانی ابوبکر در پذیرش خلافت ==
== پشیمانی ابوبکر در پذیرش خلافت ==
۵. ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی آرزو می‌کرد که ای کاش سه کار را انجام نمی‌داد:
بعد از غصب خلافت علی(ع) و غصب فدک، ابوبکر به همراه عمر برای دلجویی به خانه حضرت فاطمه(س) رفتند؛ اما حضرت زهرا با ورود آنها به منزل مخالفت کرد که با وساطت امام علی(ع) وارد خانه شدند. فاطمه(س) از آن دو روی برگرداند و پاسخ سلامشان را نداد و با اشاره به حدیث پیامبر مبنی بر یکی بودن نارضایتی فاطمه با پیامبر(ص) فرمود: من خدا و فرشتگان را گواه می‌گیرم که شما مرا خشمگین کردید و مرا راضی نساختید و اگر با پیامبر ملاقات کنم، از دست شما به او شکایت می‌کنم. ابوبکر پس از شنیدن این سخنان تصمیم گرفت خلافت را رها کند که با وساطت دیگران در خلافت ماند.<ref>الامامه و السیاسه، همان، ص۱۳۱۴.</ref> ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی نیز به پشیمانی خود برای قبول خلافت و همچنین آزار و اذیت حضرت فاطمه(س) اشاره کرد.<ref>تاریخ طبری، همان، ج۳، ص۲۳۶؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، همان، ج۲، ص۴۶۳.</ref>


الف) ای کاش! احترام خانه فاطمه زهرا علیها السلام را حفظ می‌کرد و فرمان حمله به آن را صادر نمی‌کرد، حتی اگر در را به روی مأموران او می‌بست.
.
 
ب) ای کاش! در روز سقیفه بار خلافت را به دوش نمی‌کشید و آن را به عهده عمر و ابو عبیده می‌گذارد و خود مقام معاونت و وزارت را می‌پذیرفت.
 
ج) ای کاش! ایاس بن عبدالله معروف به «الفجاه» را نمی‌سوزانید.<ref>تاریخ طبری، همان، ج۳، ص۲۳۶؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، همان، ج۲، ص۴۶۳.</ref>
 
ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی بیش از پیش اشتباهات خود را به وضوح مشاهده می‌کند و از کردارهای ناشایست خود و غصب خلافت و آزار و اذیّت فاطمه علیها السلام پشیمان است. اما این پشیمانی دیگر سودی نداشت و وقت آن گذشته بود و وی راهی جهنم بود.
 
۶. بعد از این که علی علیه السلام از جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کنار گذاشته شد و فدک نیز غصب شد، روزی عمر به ابوبکر گفت: برویم نزد فاطمه، زیرا ما او را خشمگین کردیم. آنان به در خانه حضرت زهرا علیها السلام آمدند و اذن ورود خواستند. ایشان اجازه ورود نداد تا این که با وساطت امام علی علیه السلام وارد خانه شدند. ولی فاطمه علیها السلام از آن دو روی برتافت و پاسخ سلامشان را نداد.
 
پس از دلجویی از دخت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ذکر این که چرا فدک را به او ندادند، زهرا علیها السلام در پاسخ آنان گفت: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا از پیامبر شنیده‌اید که فرمود رضایت فاطمه رضایت من و خشم او خشم من است؛ فاطمه دختر من است، هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس او را راضی سازد مرا راضی ساخته است، و هر کس زهرا را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده است. در این موقع هر دو نفر تصدیق کردند که از پیامبر شنیده‌اند.
 
فاطمه علیها السلام افزود: من خدا و فرشتگان را گواه می‌گیرم که شما مرا خشمگین کردید و مرا راضی نساختید و اگر با پیامبر ملاقات کنم، از دست شما به او شکایت می‌کنم.
 
ابوبکر گفت: من از خشم پیامبر و تو به خدا پناه می‌برم. در این موقع خلیفه شروع به گریه کرد و گفت: به خدا من پس از هر نمازی در حق تو دعا می‌کنم. این را گفت و گریه کنان خانه زهرا را ترک کرد. مردم دور او را گرفتند. وی گفت: هر فردی از شما با حلال خود شب را با کمال خوشی به سر می‌برد، در حالی که مرا در چنین کاری وارد کردید. من نیازی به بیعت شما ندارم مرا از مقام خلافت عزل کنید.<ref>الامامه و السیاسه، همان، ص۱۳۱۴.</ref>
 
این گزارش به قدری گویاست که احتیاج به هیچ گونه توضیح اضافی ندارد و فقط همین بس که اشک ندامت ابوبکر هیچ دردی را دوا نمی‌کرد.


== اعتراف عمر به هلاکت در صورت نبودن امام علی(ع) ==
== اعتراف عمر به هلاکت در صورت نبودن امام علی(ع) ==
عمر در دوران حکومت نامشروع خود بارها به عجز و ناتوانی علمی خود اشاره کرد و به قدرت علمی علی و شایستگی آن حضرت به خلافت به صورت غیر مستقیم اعتراف کرده است که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می‌شود.
عمر بن خطاب در دوران حکومت، بارها با اشاره به عجز و ناتوانی علمی خود، به شایستگی علمی امام علی(ع) اشاره کرده که به صورت غیر مستقیم به افضلیت امام بر او اشاره می‌کند.
 
<nowiki>مردی از همسر خود به عمر شکایت کرد که شش ماه پس از عروسی، بچه آورده است. زن نیز این مطلب را پذیرفت، اظهار می‌داشت که قبلاً با کسی رابطه ای نداشته است. خلیفه نظر داد که زن باید سنگسار شود. ولی علی علیه السلام از اجرای حدّ جلوگیری کرد و گفت که زن از نظر قرآن می‌تواند بر سر شش ماه بچه بیاورد، زیرا در آیه ای دوران بارداری و شیرخواری ۳۰ ماه معیّن شده است: {{قرآن|وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا</nowiki><ref>احقاف / ۱۵.</ref>. و در آیه ای دیگر، تنها دوران شیر دادن، دو سال ذکر شده است: {{قرآن|وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ}}<ref>لقمان / ۱۴.</ref>.


اگر دو سال را از سی ماه کم کنیم برای مدت حمل شش ماه باقی می‌ماند. عمر پس از شنیدن منطق امام گفت: «لولا علیٌّ لهلک عمر؛ یعنی اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد».<ref>سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم، نشر صحیفه، چاپ سوم، ۱۳۷۶ش، ص۲۸۸ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۴۹۶ و بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۳۲.</ref>{{پایان پاسخ}}
در گزارشی آکمده است: مردی از همسر خود به عمر شکایت کرد که شش ماه پس از عروسی، بچه آورده است. زن نیز این مطلب را پذیرفت؛ اما اظهار کرد که قبلاً با کسی رابطه‌ای نداشته است. عمر حکم به سنگسار کردن نمود؛ اما امام علی(ع) از اجرای حدّ جلوگیری کرد و فرمود که زن از نظر قرآن می‌تواند بر سر شش ماه بچه بیاورد، زیرا در آیه‌ای دوران بارداری و شیرخواری ۳۰ ماه معیّن شده است {{قرآن|وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا}}<ref>احقاف / ۱۵.</ref>) و در آیه‌ای دیگر، تنها دوران شیر دادن، دو سال ذکر شده است{{قرآن|وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ}}<ref>لقمان / ۱۴.</ref> اگر دو سال از سی ماه کم شود، برای مدت حمل شش ماه باقی می‌ماند. عمر پس از شنیدن منطق امام گفت: «لولا علیٌّ لهلک عمر؛ یعنی اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد».<ref>سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم، نشر صحیفه، چاپ سوم، ۱۳۷۶ش، ص۲۸۸ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۴۹۶ و بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۳۲.</ref>{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==
۶۰۲

ویرایش