ابلیس و شیطان در قرآن

نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۷ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال
قرآن درباره شیطان چه گفته است؟

شیطان در قران اسم عام است و به هر موجود سرکش و متمردی گفته می‌شود و به ابلیس هم شیطان گفته می‌شود چون موجودی سرکش بوده است. قرآن، شیاطین را از جن و انس معرفی می‌کند که سبب وسوسه و گمراهی انسان می‌شود.

کاربرد واژه شیطان در قرآن

واژهٔ «شیطان»، از ماده «شطن» یا «یشطن» به معنای خبیث و پست و دور شدن، آمده است و به هر موجودی سرکش و متمرد اطلاق می‌شود. اعم از، انسان، جن یا جنبندگان دیگر. پس شیطان اسم عام (اسم جنس) است اما "ابلیس[۱] اسم خاص (علم) است که حضرت آدم را سجده نکرد و اکنون نیز با لشکر و منسوبین خود انسان‌ها را وسوسه و گمراه می‌کند.[۲] لذا در قرآن کلمه شیطان به انسان و جن اطلاق شده است ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ؛ بدین گونه مابرای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های انسانی یا جنی قرار دادیم.(انعام:۱۱۲)

واژهٔ «شیطان» به صورت مفرد «۷۰» بار و به صورت جمع (شیاطین) «۱۸» بار در قرآن آمده است.

گاهی جن و شیطان، مفهوم وسیعی دارند و شامل نفس امّاره[۳] قوای واهمه، تخیل نفسانی و لذات دنیوی، ریاسات وهمیه، حشرات موذی و انسان‌های فاسد و… که لشکریان شیطان هستند؛ می‌باشند[۴] به عنوان مثال، حضرت علی‏(ع) می‌فرماید: از قسمت شکسته ظرف و دستگیره آن آب نخورید زیرا شیطان به روی دستگیره و قسمت شکسته ظرف می‌نشیند[۵] یا در جای دیگر می‌فرماید: زیاد بن ابیه! از معاویه بترس! که او شیطان است.[۶]


خداوند نام کسی را شیطان ننهاده است. امام رضا(ع) در مورد نام اصلی شیطان می‌فرماید: «نام ابلیس «حرث یا حارث» بوده چون از رحمت خدا مأیوس شده است؛ ابلیس نامیده شد.»[۷] با توجه به این، شیطان در خلقت اولیه همانند جنیان و انسان برای عبادت و رسیدن به رحمت الهی خلق شده است. اما بعد از دور شدن از رحمت الهی، مظهر گمراهی و ضلالت برای انسان‌ها شده است.

انسان بین خیر و شر، سعادت و شقاوت واقع شده است که اگر این اجزاء متضاد در جهان عمل و در عالم فکر و احساس و درک متصور نباشد، هیچ وقت شقاوت و سعادت مفهوم و معنا و مصداق واقعی و حقیقی خود را نخواهد یافت و در نتیجه مشخص نمی‌شود چه کسانی سعادتمند و به کمال رسیده‌اند و چه کسانی نرسیده‌اند، انسان اگر بخواهد به معنای واقعی و کامل وجود داشته باشد باید در اطراف او عوامل شقاوت و سعادت پراکنده باشند تا بدین وسیله با اختیار و انتخاب، راه سعادت، سعادتمندی خود را پیدا و در نظام احسن، وجود کامل خود را بروز و ظهور دهد و همین‌طور با اختیار خود راه شقاوت و بدی را بپیماید. پس در عالم تشریع (قانونگذاری) برای رسیدگی به مقامات عالیه و داشتن ارواح طیبه، وجود ملائکه و خلقت این طایفه از مخلوقات الهیّه، بی‌ضرر و مناسب است، همین‌طور خلقت شیطان و ابلیس که عاملی مؤثر در داشتن پلیدی و داشتن صفات خبیثه در انسانهاست، زیرا بنا به قاعده «تعرف الاشیاء بأضدادها» یعنی اشیاء با اضدادشان شناخته می‌شوند "تا علم به بدی و پلیدی در جهان نباشد و زشتیها در اوصاف انسان ظهوری نداشته باشد؛ تحقق اوصاف حسنه، جایگاه خود را نخواهد یافت و انسان ارزش و قدر زیبایی‌های روحی و معنوی را ندانسته و به آن دسترسی پیدا نخواهد کرد.


مطالعه بیشتر

۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۱۹۱.

۲. جن و شیطان، علی رضا رجائی تهرانی، ص۲۴.

۳. جن و شیطان، زین العابدین دست داده، ص۴۶.


منابع

  1. ابلیس غیر عربی است. شاید هم از» اَبلس «باشد که مبدء شر و وسوسه در جهت خلاف کمال و مصلحت می‌باشد. طالقانی، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۴۸ ش، ج۶، ص۱۵۰.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۱۹۱؛ رجائی تهرانی، علی رضا، جن و شیطان، قم، انتشارات نبوغ، ۱۳۷۵ ش، ص۱۴.
  3. یوسف/۵۳، ان نفس لاماره بالسوء.
  4. دست داده، زین العابدین، جن و شیطان، مجتمع هنری و فرهنگی شهید مصلی نژاد، جهرم، ۱۳۷۷ ش، ص۴۶.
  5. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۶، ص۳۸۵.
  6. نهج البلاغه، خ ۴۴.
  7. قمی، عباس، سفینه البحار، ج۲، ص۹۹.