automoderated، ناظمان (CommentStreams)
۱۵٬۱۲۵
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
سکولاریسم ابعاد و وجوه مختلفی دارد. که در اینجا به مهمترین ابعاد آن میپردازیم. | سکولاریسم ابعاد و وجوه مختلفی دارد. که در اینجا به مهمترین ابعاد آن میپردازیم. | ||
== | == بُعد نهادی == | ||
سطحیترین و ظاهریترین بعد سکولاریسم که معنایی کاملاً کلیشهای دارد، بُعد نهادی است که به جدایی میان نهاد دین و نهاد دولت حکم میکند و دولت را بهعنوان نهادی مستقل از نهاد دین در نظر میگیرد. | سطحیترین و ظاهریترین بعد سکولاریسم که معنایی کاملاً کلیشهای دارد، بُعد نهادی است که به جدایی میان نهاد دین و نهاد دولت حکم میکند و دولت را بهعنوان نهادی مستقل از نهاد دین در نظر میگیرد. | ||
جامعه شناسان معمولاً نهاد را الگوهای رفتاری میدانند که در طول زمان باقی میمانند و شفافتر میشوند و مردم بهعنوان قواعدی در جهت شکل دهی به هویتشان به آنها میپیوندند یا از انرژیها و منافع اجتماعی آنها بهره میجویند. به عقیده این جامعه شناسان دین و دولت، از این جملهاند. | جامعه شناسان معمولاً نهاد را الگوهای رفتاری میدانند که در طول زمان باقی میمانند و شفافتر میشوند و مردم بهعنوان قواعدی در جهت شکل دهی به هویتشان به آنها میپیوندند یا از انرژیها و منافع اجتماعی آنها بهره میجویند. به عقیده این جامعه شناسان دین و دولت، از این جملهاند. | ||
در این بعد از سکولاریسم، دستگاه سیاسی که همان نهادهای حکومتی است مثل قوه قضائیه، قوه مجریه و قوه مقننه، از نهاد دین مستقل است. در این بعد است که «اندیشه سکولاریسم دین را از عرصه حکومت بیرون میراند و حق اقامه حکومت و اجرای قوانین را از آنِ آدمیان میداند.»<ref> | در این بعد از سکولاریسم، دستگاه سیاسی که همان نهادهای حکومتی است مثل قوه قضائیه، قوه مجریه و قوه مقننه، از نهاد دین مستقل است. در این بعد است که «اندیشه سکولاریسم دین را از عرصه حکومت بیرون میراند و حق اقامه حکومت و اجرای قوانین را از آنِ آدمیان میداند.»<ref>سروش، عبدالکریم، معنا و مبنای سکولاریسم، کیان، ش۲۶، ص۶.</ref> | ||
در نقد این نگرش میتوانیم به ضرورت تکیه حکومت بر دین حق و ضرورت ابتنای قوانین و اجرای آنها بر اساس آن دین استدلال کنیم که در جای خودش در نظریّه سیاسی اسلام به آن پرداخته میشود امّا اجمالاً به این نکته اشاره میکنیم که هدف زندگی انسانی، رسیدن به کمال و سعادت حقیقی است، از سوی دیگر عقل و دانش آدمیان در شناخت سعادت حقیقی و راه رسیدن به آن تاحدودی ضعیف میباشد.<ref> | در نقد این نگرش میتوانیم به ضرورت تکیه حکومت بر دین حق و ضرورت ابتنای قوانین و اجرای آنها بر اساس آن دین استدلال کنیم که در جای خودش در نظریّه سیاسی اسلام به آن پرداخته میشود امّا اجمالاً به این نکته اشاره میکنیم که هدف زندگی انسانی، رسیدن به کمال و سعادت حقیقی است، از سوی دیگر عقل و دانش آدمیان در شناخت سعادت حقیقی و راه رسیدن به آن تاحدودی ضعیف میباشد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، مرکز نشر فرهنگی رجا، چاپ اوّل، ۱۳۷۲، ص۱۱۳–۱۱۰.</ref> | ||
پس باید در جهت رفع این نقص به منبعی کارآمد و قوی که از ناحیه خالق عالم فرستاده شده است (دین) تمسک کرده و به طرف سرمنزل مقصود حرکت کرد. در همین راستا حکومت نیز باید خود را به دین حق متکی سازد تا توانایی رهنمون ساختن آدمی به سعادت حقیقی را داشته باشد و باید احکام و قوانین و اجرای آن را مطابق با دین در نظر بگیرد. | پس باید در جهت رفع این نقص به منبعی کارآمد و قوی که از ناحیه خالق عالم فرستاده شده است (دین) تمسک کرده و به طرف سرمنزل مقصود حرکت کرد. در همین راستا حکومت نیز باید خود را به دین حق متکی سازد تا توانایی رهنمون ساختن آدمی به سعادت حقیقی را داشته باشد و باید احکام و قوانین و اجرای آن را مطابق با دین در نظر بگیرد. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
در نقد این مطلب این پرسش را مطرح میکنیم که اگر سعادت آدمی را حکومتی مبتنی برسلسله مراتب دینی تأمین کند و در کنار آن رهبر دینی به واسطه عدالت خود، قداست خویش را هم حفظ کند، آیا باز هم، یکی بودن سلسله مراتب دینی و نظام اشکالی دارد؟ | در نقد این مطلب این پرسش را مطرح میکنیم که اگر سعادت آدمی را حکومتی مبتنی برسلسله مراتب دینی تأمین کند و در کنار آن رهبر دینی به واسطه عدالت خود، قداست خویش را هم حفظ کند، آیا باز هم، یکی بودن سلسله مراتب دینی و نظام اشکالی دارد؟ | ||
== | == بُعد اخلاقی == | ||
در این بعد، سکولاریسم معتقد است که در حوزه اخلاق، مرجعنهایی، دین نسیت، و چیزی به نام اخلاق دینی معنا ندارد. سکولاریسم بعد از نفی نقش دین در اخلاق، وجدان آدمیان، قرار دادهای آنان، عقل، عرف و … را برجای آن مینشاند. | در این بعد، سکولاریسم معتقد است که در حوزه اخلاق، مرجعنهایی، دین نسیت، و چیزی به نام اخلاق دینی معنا ندارد. سکولاریسم بعد از نفی نقش دین در اخلاق، وجدان آدمیان، قرار دادهای آنان، عقل، عرف و … را برجای آن مینشاند. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
با توجّه به این مطالب، یک اخلاق حقیقی و ناظر به سعادت واقعی انسان نمیتواند بدون دین شکل بگیرد و کارایی لازم را داشته باشد و چون عقل مزبور هم جزء منابع معرفتی دین تلقی میگردد، مرجعنهایی در این حوزه نیز دین تلقی میگردد. | با توجّه به این مطالب، یک اخلاق حقیقی و ناظر به سعادت واقعی انسان نمیتواند بدون دین شکل بگیرد و کارایی لازم را داشته باشد و چون عقل مزبور هم جزء منابع معرفتی دین تلقی میگردد، مرجعنهایی در این حوزه نیز دین تلقی میگردد. | ||
== | == بُعد انسان شناختی و معرفتی == | ||
عمیقترین و اساسیترین بعد از ابعاد سکولاریسم بعد انسانشناختی و معرفتی آن است. در این بعد، سکولاریستها، نقش دین در حوزههای معرفتی را انکار میکنند و عقل و عقلانیت (Rationality) را برجای آن میگذارند. آنان در این مقام انسان را محور قرار میدهند و طبیعت وعالم را برای زندگی بهتر او در این دنیای مادی مورد بررسی قرار میدهند. برخی در بیان این مطلب میگویند: | عمیقترین و اساسیترین بعد از ابعاد سکولاریسم بعد انسانشناختی و معرفتی آن است. در این بعد، سکولاریستها، نقش دین در حوزههای معرفتی را انکار میکنند و عقل و عقلانیت (Rationality) را برجای آن میگذارند. آنان در این مقام انسان را محور قرار میدهند و طبیعت وعالم را برای زندگی بهتر او در این دنیای مادی مورد بررسی قرار میدهند. برخی در بیان این مطلب میگویند: | ||