آیه «نحن أقرب إلیه من حبل الورید»: تفاوت میان نسخه‌ها

ابرابزار
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۶: خط ۶:


== متن آیه ==
== متن آیه ==
{{قرآن بزرگ|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
{{قرآن بزرگ|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
| سوره = ق
| سوره = ق
| آیه = ۱۶
| آیه = ۱۶
خط ۱۳: خط ۱۳:


== معنای حبل الورید ==
== معنای حبل الورید ==
حبل الوريد، رگى است كه در بدن انسان پراكنده است، و در تمام اعضاء بدن انسان مخلوط است. ابن عباس و مجاهد گفته‌‏اند: حبل الوريد رگى است در حلقوم.<ref>طبرسی، محمد بن حسن، تفسير مجمع البيان، ترجمه نورى همدانى، حسين‏، و دیگران، ج۲۳، ص۲۵۵.
حبل الورید، رگی است که در بدن انسان پراکنده است، و در تمام اعضاء بدن انسان مخلوط است. ابن‌عباس و مجاهد گفته‌اند: حبل الورید رگی است در حلقوم.<ref>طبرسی، محمد بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه نوری همدانی، حسین‏، و دیگران، ج۲۳، ص۲۵۵.</ref> مفسران گفته‌اند ورید رگی باشد در حلقوم.<ref>رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۶۵.</ref>


</ref> مفسران گفته اند وريد رگى باشد در حلقوم.<ref>رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج۱۸، ص۶۵.
حبل الورید؛ مثلی برای بسیار نزدیک بودن است چنان‌که گفته‌اند هو منّی معقد الإزار، او بسیار به من نزدیک است، منظور از «حبل» رگ است و وریدان دو رگی است که متّصل به گردن است‏.<ref>طبرسی، محمد بن حسن، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، ج۶، ص۱۰۸.</ref>
</ref>
 
حبل الوريد؛ مثلى براى بسيار نزديك بودن است چنان كه گفته‏‌اند هو منّى معقد الإزار، او بسيار به من نزديك است، منظور از «حبل» رگ است و وريدان دو رگى است كه متّصل به گردن است‏.<ref>طبرسی، محمد بن حسن، ترجمه تفسير جوامع الجامع، ج۶، ص۱۰۸.
</ref>


آیت الله مکارم در بیان این که چرا «حَبْلِ الْوَرِیدِ» را به رگ قلب معنا کرده‌اند، چنین می‌فرمایند: مفسران و اهل لغت، درباره معنی «ورید» تفسیرهای گوناگونی دارند، عده‌ای معتقدند که «ورید» همان رگی است که به قلب یا کبد انسان پیوسته است، و بعضی آن را به معنی تمام رگ‌هائی که از بدن انسان می‌گذرد می‌دانند، در حالی که بعضی دیگر آن را به رگ گردن تفسیر کرده‌اند، گاه آن را وریدان می‌گویند، یعنی دو رگ گردن.<ref>مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۲۲، ص، ۲۴۵.</ref>
آیت الله مکارم در بیان این که چرا «حَبْلِ الْوَرِیدِ» را به رگ قلب معنا کرده‌اند، چنین می‌فرمایند: مفسران و اهل لغت، درباره معنی «ورید» تفسیرهای گوناگونی دارند، عده‌ای معتقدند که «ورید» همان رگی است که به قلب یا کبد انسان پیوسته است، و بعضی آن را به معنی تمام رگ‌هائی که از بدن انسان می‌گذرد می‌دانند، در حالی که بعضی دیگر آن را به رگ گردن تفسیر کرده‌اند، گاه آن را وریدان می‌گویند، یعنی دو رگ گردن.<ref>مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۲۲، ص، ۲۴۵.</ref>


و از آن رو که حیات جسمانی ما وابسته به رگی است که خون را به‌طور مرتب از یکسو وارد قلب و از سوی دیگر خارج کرده، به تمام اعضا می‌رساند و اگر یک لحظه در عمل آن وقفه رخ دهد، مرگ به سراغ انسان می‌آید لذا گفته‌اند مراد از «وَرِیدِ» قلب است و مؤید این قول، آن جاست که قرآن می‌فرماید: {{قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ|ترجمه=و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل می‌شود.|سوره=انفال|آیه=۲۴}} در این آیه قلب به عنوان عضو حساس برای تمثیل بیان شده است. لذا در آیه قبل نیز مراد از رگ، همان رگ قلب می‌باشد. و از طرفی واژه «ورید» از «ورود» گرفته شده و به معنای رفتن به سراغ آب است و از آن جا که خون از این رگ وارد قلب یا وارد اعضاء دیگر می‌شود، آن را ورید گفته‌اند. ودر اصطلاح امروز زیست‌شناسی به رگ‌هایی که خون را از تمام اعضاء به قلب و خون را از قلب به اعضاء می‌رساند ورید یا شریان می‌گویند.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۴۴.</ref>
و از آن رو که حیات جسمانی ما وابسته به رگی است که خون را به‌طور مرتب از یکسو وارد قلب و از سوی دیگر خارج کرده، به تمام اعضا می‌رساند و اگر یک لحظه در عمل آن وقفه رخ دهد، مرگ به سراغ انسان می‌آید لذا گفته‌اند مراد از «وَرِیدِ» قلب است و مؤید این قول، آن جاست که قرآن می‌فرماید: {{قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ|ترجمه=و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل می‌شود.|سوره=انفال|آیه=۲۴}} در این آیه قلب به عنوان عضو حساس برای تمثیل بیان شده است؛ لذا در آیه قبل نیز مراد از رگ، همان رگ قلب می‌باشد. و از طرفی واژه «ورید» از «ورود» گرفته شده و به معنای رفتن به سراغ آب است و از آن جا که خون از این رگ وارد قلب یا وارد اعضاء دیگر می‌شود، آن را ورید گفته‌اند. ودر اصطلاح امروز زیست‌شناسی به رگ‌هایی که خون را از تمام اعضاء به قلب و خون را از قلب به اعضاء می‌رساند ورید یا شریان می‌گویند.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۴۴.</ref>


علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌فرماید: {{قرآن|نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ}} کلمه «ورید» به معنای رگی است که از قلب جدا شده و در تمامی بدن پخش می‌شود و خون در آن جریان دارد. بعضی هم گفته‌اند: به معنای رگ گردن و حلق است. و به هر معنا که باشد در آیه شریفه آن را طناب خوانده، چون شبیه به طناب است و اضافه حبل به ورید اضافه بیانیه است و معنای جمله این است که: ما به انسان از رگی که در تمامی اعضائش دویده و در داخل بدنش جا گرفته نزدیک‌تریم، آن گاه چگونه به او و آنچه در دل او می‌گذرد آگاه نیستیم؟ این جمله می‌خواهد مقصود را با عبارتی ساده اداء کرده باشد و گرنه مسئله نزدیکی خدا به انسان مهم‌تر از این است، برای اینکه خدای تعالی کسی است که نفس آدمی را آفریده و آثاری برای آن قرار داده، پس خدا از هر جهتی که در نظر بگیریم حتی از نسبت انسان به خودش نیز نزدیک تر است و چون این معنا، بلند است و تصورش برای فهم بیشتر مردم دشوار، لذا خدای تعالی به گونه ای بیان کرده که همگان بفهمند، پس می‌فرماید: «ما از طناب ورید به او نزدیک‌تریم.» یا در جای دیگر قریب به این معنا را آورده می‌فرماید: {{قرآن|أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}}<ref>انفال/۲۴.</ref> خدا بین انسان و قلبش واسطه و حائل است.<ref>طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۸، ص۵۲۰.</ref>
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌فرماید: {{قرآن|نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ}} کلمه «ورید» به معنای رگی است که از قلب جدا شده و در تمامی بدن پخش می‌شود و خون در آن جریان دارد. بعضی هم گفته‌اند: به معنای رگ گردن و حلق است. و به هر معنا که باشد در آیه شریفه آن را طناب خوانده، چون شبیه به طناب است و اضافه حبل به ورید اضافه بیانیه است و معنای جمله این است که: ما به انسان از رگی که در تمامی اعضائش دویده و در داخل بدنش جا گرفته نزدیک‌تریم، آن گاه چگونه به او و آنچه در دل او می‌گذرد آگاه نیستیم؟ این جمله می‌خواهد مقصود را با عبارتی ساده اداء کرده باشد و گرنه مسئله نزدیکی خدا به انسان مهم‌تر از این است، برای اینکه خدای تعالی کسی است که نفس آدمی را آفریده و آثاری برای آن قرار داده، پس خدا از هر جهتی که در نظر بگیریم حتی از نسبت انسان به خودش نیز نزدیک تر است و چون این معنا، بلند است و تصورش برای فهم بیشتر مردم دشوار، لذا خدای تعالی به گونه ای بیان کرده که همگان بفهمند، پس می‌فرماید: «ما از طناب ورید به او نزدیک‌تریم.» یا در جای دیگر قریب به این معنا را آورده می‌فرماید: {{قرآن|أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}}<ref>انفال/۲۴.</ref> خدا بین انسان و قلبش واسطه و حائل است.<ref>طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۸، ص۵۲۰.</ref>


== تفسیر آیه ==
== تفسیر آیه ==
مفسران در تفسیر آیه ۱۶ ق گفته اند اين اقربيت نسبت به‌علم است نه به‌مكان‏.<ref>کاشانی، ملا فتح الله، منهج الصادقين فى إلزام المخالفين، ج‏9، ص: 9
مفسران در تفسیر آیه ۱۶ ق گفته‌اند این اقربیت نسبت به‌علم است نه به‌مکان‏.<ref>کاشانی، ملا فتح‌الله، منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج‏9، ص: 9</ref> و به تعبیری این تعبیر تمثیلی است برای نشان دادن قرب معنوی.<ref>ابن‌عربی، محمد بن علی‏، تفسیر ابن عربی (تأویلات عبد الرزاق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، ۱۴۲۲ق. ج‏2، ص: 278</ref> خداوند در [[آیه ۲۴ سوره انفال]] به این مضمون اشاره کرده است که خداوند بین انسان و قلبش حائل است. خدا بین جان ما و خود ما حائل و فاصله است. به ما از جان ما نزدیکتر است؛ لذا اگر بر کاری تصمیمی گرفتیم او نقض می‌کند و اگر عزیمت نمودیم او فسخ می‌نماید. خاطرات ما را بهتر از ما می‌داند. آنچه در قلب ما می‌گذرد اول او می‌داند بعد ما می‌فهمیم. آنچه از ذهن ما می‌گذرد او بان خاطره از ما عالم‌تر است. قدرتی که درجان ماست خدا بان قدرت از ما نزدیکتر است. چیزی نیست که خدا به او از خود او نزدیکتر نباشد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، حکمت نظری و عملی، دفتر انتشارات اسلامی، ص۹۳.</ref> بین خدا و مخلوقاتش نمی‌تواند حجابی وجود داشته باشد، چراکه همه هستی در اختیار او و قائم به اراده اوست؛ ولی چون ما از خدا دوریم، این رابطه (رابطه انسان و خدا) را درک نمی‌کنیم.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، شرح حدیث معراج، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)، 1391، ص۱۷۹.</ref>
</ref> و به تعبیری این تعبیر تمثيلی است برای نشان دادن قرب معنوی.<ref>ابن‌‏عربى، محمد بن على‏، تفسير ابن عربى( تأويلات عبد الرزاق)، بیروت، دار إحياء التراث العربي‏، ۱۴۲۲ق. ج‏2، ص: 278
</ref> خداوند در [[آیه ۲۴ سوره انفال]] به این مضمون اشاره کرده است که خداوند بین انسان و قلبش حائل است. خدا بين جان ما و خود ما حائل و فاصله است . به ما از جان ما نزديكتر است . لذا اگر بر كارى تصميمى گرفتيم او نقض مى كند و اگر عزيمت نموديم او فسخ مينمايد . خاطرات ما را بهتر از ما ميداند . آنچه در قلب ما ميگذرد اول او ميداند بعد ما مى فهميم . آنچه از ذهن ما ميگذرد او بان خاطره از ما عالم تر است . قدرتى كه درجان ماست خدا بان قدرت از ما نزديكتر است . چيزى نيست كه خدا به او از خود او نزديكتر نباشد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، حکمت نظري و عملي، دفتر انتشارات اسلامى، ص۹۳.</ref> بين خدا و مخلوقاتش نمى‌تواند حجابى وجود داشته باشد، چراكه همه هستى در اختيار او و قائم به اراده اوست؛ ولى چون ما از خدا دوريم، اين رابطه (رابطه انسان و خدا) را درك نمى‌كنيم.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، شرح حديث معراج، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(قدس سره)، 1391، ص۱۷۹.</ref>


با این احاطه علمی خداوند و بودن ما در قبضه قدرت او، تکلیف ما روشن است؛ نه افعال و گفتار ما از او پنهان است و نه اندیشه‌ها و نیت‌ها و حتی وسوسه‌هائی که از قلب ما می‌گذرد. توجه به این واقعیت انسان را بیدار می‌کند و به مسئولیت سنگین و پرونده دقیق او در دادگاه عدل الهی آشنا می‌سازد، و از انسان بی‌خبر و بی‌تفاوت، موجودی هوشیار و سر به راه و متعهد و با تقوا به وجود می‌آورد. چرا که خالق بشر محال است از جزئیات وجود او بی‌خبر بماند، آن هم خلقتی که دائم است، زیرا لحظه به لحظه فیض وجود از ناحیه خداوند به موجودات می‌رسد که اگر یک لحظه رابطه ما با او قطع شود همه نابود می‌شویم، همانگونه که نور آفتاب لحظه به لحظه از این منبع فیض بخش، یعنی کره خورشید جدا می‌شود و در فضا پخش می‌گردد، بلکه ارتباط ما با ذات مقدس او از این هم بالاتر است چون او خالق است و خلقتش دائم و مستمر و ما در جمیع حالات وابسته به وجود او هستیم، با این حال چگونه ممکن است او از ظاهر و باطن ما بی‌خبر باشد ؟!<ref>تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۴۴–۲۴۵.</ref>
با این احاطه علمی خداوند و بودن ما در قبضه قدرت او، تکلیف ما روشن است؛ نه افعال و گفتار ما از او پنهان است و نه اندیشه‌ها و نیت‌ها و حتی وسوسه‌هائی که از قلب ما می‌گذرد. توجه به این واقعیت انسان را بیدار می‌کند و به مسئولیت سنگین و پرونده دقیق او در دادگاه عدل الهی آشنا می‌سازد، و از انسان بی‌خبر و بی‌تفاوت، موجودی هوشیار و سر به راه و متعهد و با تقوا به وجود می‌آورد. چرا که خالق بشر محال است از جزئیات وجود او بی‌خبر بماند، آن هم خلقتی که دائم است، زیرا لحظه به لحظه فیض وجود از ناحیه خداوند به موجودات می‌رسد که اگر یک لحظه رابطه ما با او قطع شود همه نابود می‌شویم، همانگونه که نور آفتاب لحظه به لحظه از این منبع فیض بخش، یعنی کره خورشید جدا می‌شود و در فضا پخش می‌گردد، بلکه ارتباط ما با ذات مقدس او از این هم بالاتر است چون او خالق است و خلقتش دائم و مستمر و ما در جمیع حالات وابسته به وجود او هستیم، با این حال چگونه ممکن است او از ظاهر و باطن ما بی‌خبر باشد ؟!<ref>تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۴۴–۲۴۵.</ref>
خط ۴۰: خط ۳۴:


== مطالعه بیشتر ==
== مطالعه بیشتر ==
* ترجمه اسرار الایات، (یا رازهای آیات قرآن)؛ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی.
* ترجمه اسرار الایات، (یا رازهای آیات قرآن)؛ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}
۱۵٬۱۴۷

ویرایش