«ید الله مع الجماعة»

سؤال
حضرت امیرالمؤمنین علی «ع» درخطبه ی۱۲۷ نهج البلاغه فرمودند: «یدالله مع الجماعه»؛ آیا اهل سنّت می‌توانند با استناد به این خطبه، همراهی با خلفای سه‌گانه را حق جلوه دهند و شیعیان را اهل تفرقه بدانند؟


درگاه‌ها
درگاه غدیر.png


یدالله مع الجماعة عبارتی در نهج‌البلاغه به معنای دست خدا با جماعت است.

خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه

عبارت یدالله مع الجماعة در خطبه ۱۲۷ نهج‌البلاغه که مجموعه‌ای از سخنان و نامه‌های امام علی(ع) است، ذکر شده است. بخشی از این خطبه که در آن عبارت یدالله مع الجماعة آمده چنین است:

«ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّيْطَانُ مَرَامِيَهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِيهَهُ. وَ سَيَهْلِكُ فِيَّ صِنْفَانِ: مُحِبٌّ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ، وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ، وَ خَيْرُ النَّاسِ فِيَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ، فَالْزَمُوهُ، وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ، فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ، وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ، فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ. أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ، وَ لَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِي هَذِهِ.»[۱]

شما (خوارج) شرورترين مردم و کسانى هستيد که شيطان آنها را هدف تيرهاى خود قرار داده، و به سرگردانى کشانده است. و به زودى دو گروه درباره من هلاک (و گمراه) مى شوند: دوست افراطى که محبّتش او را به غير حق مى کشاند و دشمن افراطى که از سر دشمنى قدم در غير طريق حق مى نهد.

بهترين مردم درباره من، گروه ميانه رو هستند، از آنها جدا نشويد و هميشه همراه جمعيّت‌هاى بزرگ (اکثريت طرفدار حق) باشيد، که دست خدا با جمعيّت است. از جدايى بپرهيزيد (جدايى از توده هاى عظيم و مؤمن) زيرا افراد تنها و جدا، نصيب شيطانند، همان گونه که گوسفند تک رو، طعمه گرگ است.

آگاه باشيد! هر کس به اين شعار (شعار تفرقه انگيز خوارج لا حکم إلاّ للّه) مردم را دعوت کند او را به قتل برسانيد هر چند زير عمامه من باشد (و به من پناهنده شود).[۲]

خوارج مخاطب عبارت

مخاطب عبارت یدالله مع الجامعة در خطبه ۱۲۷ نهج‌البلاغه، خوارج هستند.[۳]

خوارج گروهی از سپاه امام علی(ع) در جنگ صفین بودند، که پس از پذیرش حکمیت از طرف وی، او را متهم به کفر کرده و علیه او شورش کردند. به باور آنان، هر کس گناه کبیره‌ای انجام دهد، کافر می‌شود و قتل کافر واجب است.[۳]

معیار همراهی با جماعت مسلمانان

بر اساس خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه، امام علی(ع) خوارج را بدترین مردم دانسته و آنها را سفارش به همراهی با جمعیت‌های بزرگ کرده است، با این استدلال که دست خدا با جماعت است (یدالله مع الجماعة). او پیش از این، افراد را به سه گروه «دوستان تندرو»، «دشمنان تندرو» و «افراد میانه‌رو» تقسیم کرده و به خوارج توصیه کرده از بین این سه دسته، از میانه‌روها پیروی کنند.

آیت‌الله مکارم شیرازی با توجه به عبارات پیش از یدالله مع الجماعة، معیار مورد نظر امام علی(ع) در همراهی با جماعت مسلمین را، همراهی با حق دانسته‌ است. به گفته وی، امام علی(ع) خوارج را توصیه به همراهی با جماعتی می‌کنند که اهل افراط و تفریط نیستند و بر مدار حق حرکت می‌کنند؛ بنابراین جماعت مسلمین را به صرف اینکه جماعت هستند، نمی‌توان حق دانست و نمی‌توان شیعیان را به دلیل همراهی نکردن با اکثریت که بر مدار حق نیستند، متهم به ایجاد تفرقه کرد.[۴]

پیروی از اکثریت یا پیروی از حق

عالمان شیعه معتقدند پیروی از اکثریتی که پیرو حق نیستند، نیکو نیست. به گفته آنها آنچه ملاک برای پیروی است حق بودن است، نه بیشتر بودنِ پیروان. همانگونه که در آیاتی از قرآن نیز، اکثریتی که دنبال باطلند سرزنش شده‌اند.[۵] بر اساس روایتی از امام علی(ع)، در مسیر هدایت نباید از کم بودن همراهان ترسید.[۶]

انحراف اکثریت پس از رحلت پیامبر(ص)

به اعتقاد شیعیان، بعد از رحلت پیامبر(ص) اکثریت مسلمانان از مسیری که خداوند و پیامبر معرفی کرده بودند، منحرف شدند و پیروان حق در اقلیت قرار گرفتند. شیعیان معتقدند پیامبر(ص) امام علی(ع) را به عنوان خلیفه پس از خود معرفی کرد ولی ابوبکر بن ابی‌قحافه، حق او را غصب کرده و خلافت را به دست گرفت.


منابع

  1. شریف رضی، محمد بن حسن، نهج‌البلاغه، به تحقیق صبحی صالح، خطبه ۱۲۷، ص۱۸۴،
  2. ترجمه ناصر مکارم شیرازی، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل‌البیت(ع)، تاریخ درج مطلب: ۲۶ آبان ۱۳۹۵ش، تاریخ بازدید: ۱۹ شهریور ۱۴۰۱ش.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۶ه‍. ش، ج۵، ص۳۱۸.
  4. ر. ک. پیام امام امیرالمؤمنین، پیشین، ج۵، ص۳۳۱.
  5. . انعام/ ۱۱۶؛ ور. ک: زخرف/ ۷۸؛ اسراء/ ۸۹؛ اعراف/ ۱۸۷؛ هود/ ۱۷؛ روم/ ۶؛ رعد/۱؛ سبا/ ۲۸؛ غافر/ ۵۷؛ روم/ ۳۰؛ نحل/ ۳۸و۱۰۱؛ انعام/ ۳۷؛ یوسف/ ۴۰؛ یونس/ ۵۵؛ جاثیه/ ۲۶؛ صافات/ ۷۱ و….
  6. شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ ه‍. ق، خطبه ۲۰۱، ص۳۱۹.