پیش نویس:فلسفه خلقت گناه‌کار

سؤال
فلسفه خلقت گناه‌کار چیست؟ آیا آفرینش کسی که در نهایت به جهنم می‌رود، لطف الهی است یا ظلم؟
درگاه‌ها
درگاه قرآن.png


سؤال از چرایی آفرینش انسان‌هایی که گناه می‌کنند و شاید به جهنم بروند، در واقع بازتابی از دغدغه‌ای عمیق درباره عدالت، رحمت و حکمت الهی است. که باید گفت: خداوند انسان را نه گناهکار، بلکه موجودی آگاه، مختار و دارای ظرفیت کمال می‌آفریند. گناه نتیجه انتخاب نادرست انسان است، نه اراده الهی بر گناهکاری او. اگرچه برخی انسان‌ها به گناه آلوده می‌شوند، اما خود آفرینش آن‌ها موهبت است، چرا که امکان زیستن، انتخاب، بازگشت، توبه، رشد و قرب الهی به انسان‌ها داده شده است. به‌علاوه، خداوند راه‌های متعددی برای بخشش و نجات قرار داده تا انسان گناهکار از رحمت الهی ناامید نشود؛ بنابراین آفرینش چنین انسان‌هایی، نه‌تنها اشکالی ندارد، بلکه خود نشانه‌ای از لطف و حکمت بی‌پایان خداوند است. خداوند انسان را گناهکار نیافریده است؛ بلکه موجودی را آفریده است که می‌تواند از فرشتگان که پاکترین موجودات هستند والاتر و به سرچشمه هستی نزدیکتر باشد.

نظرات اندیشمندان درباره فلسفه خلقت

شهید مطهری

  • خداوند انسان گناهکار را نیافریده، بلکه موجودی را آفریده است که توان رسیدن به مقاماتی فراتر از فرشتگان و نزدیکی به سرچشمه هستی را دارد؛ بنابراین، انسان با داشتن قابلیت تکامل و تقرب به کمالات بی‌نهایت، شایسته آفرینش است و هدف از خلقت او را باید در همین ظرفیت تکاملش جستجو کرد.[۱]
  • البته در چرایی خلقت انسان سخن بسیار گفته شده است و بسیار می‌تواند سخن گفت و به‌طور کوتاه دیدگاه درست در علت خلقت انسان این است که به کمال برتر برسد زیرا انسان است که می‌تواند حتی فراتر از فرشتگان تعالی پیدا کند. پس هدف از خلقت انسان را می‌توان در ماهیت تکامل‌پذیر انسان جستجو کرد.[۲]

علامه طباطبائی

  • برای هریک از این انتخاب‌ها نیز عاقبتی درنظر گرفته شده است که انسانها از آن آگاه هستند؛ بنابراین خداوند انسان را برای رفتن به جهنم خلق نکرده است. هدف خداوند آن است که انسان مشمول رحمت او واقع شود و به سعادت و کمال شایسته خود، برسد. حالا خداوند به خاطر این که عده‌ای قدردانی نکرده و مرتکب گناه می‌شوند باید سفره جود و کرم خود را برچیند؟ اگر انسان خود نمی‌خواهد از نعمات استفاده کند و به سعادت واقعی برسد، ارتباطی با جود و کرم منعم ندارد.[۳]
  • در بعضی از تفاسیر یکی از اهداف خداوند از خلقت آدم را علم و دانشی می‌دانند که خداوند آن را به حضرت آدم آموزش داد؛ علم و دانشی که ملائکه توان دریافت آن را نداشتند و فراگرفتن آن فقط برای آدم امکان‌پذیر بود و ارزشی بسیار والا دارد که حتی از عبادت مهم‌تر می‌باشد. این مفسران مستند خود را آیات بعد که درباره دریافت اسماء الهی توسط آدم از سوی خدا است قرار می‌دهند.[۴]

مصباح یزدی

خداوند متعال انسان را برای گناه کردن نیافرید؛ بلکه برای آفرینش انسان دو هدف را می‌توان تصور کرد:[۵][۶]

  • هدف متوسط: از آیات قرآن و روایات اسلامی برمی‌آید که هدف متوسط خلقت عبادت و بندگی خداست و این مطلب در تمام پدیده‌های عالم، ساری و جاری است: ﴿وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلآ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِی وَ لَـَکِن لآ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُم …؛ همه موجودات، تسبیح خدا می‌گویند؛ ولی شما تسبیح آنان را نمی‌فهمید.(اسرأ:۴۴) و همچنین قرآن کریم، درباره هدف متوسط در انسان و جن می‌فرماید: ﴿وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْ نسَ إِلآ لِیَعْبُدُون۵۶؛ من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند(ذاریات)
  • هدف عالی: این هدف رسیدن به مبدأ و منشأ نور هستی است؛ یعنی نهایت سیر مخلوقات اوست.﴿وَ أَنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الْمُنتَهَیَ؛ انتهای سیر انسان به سوی خداوند است(نجم:۴۲) و آیه ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَاجِعُون؛ ما از خداییم و به سوی او برمی‌گردیم(بقره:۱۵۶) آیات مذکور غایت و نهایت سیر را روشن می‌کنند، رسیدن به خدا، همان به کمال رسیدن مخلوقات است، پدیده‌های هستی وقتی کمال آخر خود را می‌یابند که به خداوند متعال نزدیک شوند.

مکارم شیرازی

  • خدا موجودی آفرید که گل سر سبد عالَم هستی محسوب می‌شود، به خاطر زمینه‌هایی که در وجود او نهاد. و آیه «و علّم آدم الاسماءَ كلّها؛ خداوند به آدم تمامی اسما را آموخت»؛ شاید به این معنا باشد که خداوند زمینه رشد و تکامل را در وجود انسان قرار داد. وی با این زمینه می‌تواند به حقایقی از عالَم دست یابد که حتی فرشتگان از آن اظهار عجز نموده‌اند. بشر امروز توانسته است در اثر علم و آگاهی و تجربه به مراحلی برسد که هیچ موجود دیگری این قدرت را ندارد؛ بنابراین خلقت آدم با دارا بودن زمینه‌های کمال و ترقی بسیار عالی و بر جسته است، گرچه برخی انسان‌ها از این زمینه‌ها سوء استفاده می‌کنند، امّا سوء استفاده دلیل نمی‌شود که خدا از اصل خلقت آن‌ها خودداری کند، همان طوری که خداوند درختان را آفرید که فوائد بسیار دارد، امّا گاهی در اثر آتش‌سوزی باعث تخریب محیط زیست می‌شود. همین‌طور دریا و آب که بسیار خوب است گرچه گاهی عامل فساد می‌شود.[۷][۸]
  • اطاعت و فرمان‌برداری واقعی: بعضی از مفسران با تفاوت گذاشتن میان عبادت و اطاعت فرشتگان و انسان معتقدند انسان چون در معرض وسوسه‌های شیطان قرار دارد، اطاعت و فرمان‌برداری او بسیار باارزش‌تر از عبادت فرشتگان است که با چنین محدودیت‌هایی مواجه نیستند.[۹]

محمود رجبی

  • موجودی که می‌تواند چنین صعود و ترقی نماید شایسته و ضروری است که خلق شود. البته کمال انسان همان‌طور که خداوند فرموده است، قرب الهی است.[۱۰]
  • پس روشن شد که چنین موجود قابل رشدی حیف است که از نعمت هستی محروم شود.[۱۱]

روایات و آیات در خلقت انسان

شواهد روایی در خلقت انسان

حضرت علی‌می‌فرماید: «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا، وَ ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا لِيَعْلَمَ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا، وَ لَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْيِ فِيهَا أُمِرْنَا، وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِيهَا لِنُبْتَلَي بِهَا؛ اما بعد، خداى سبحان دنيا را براى آخرت، كه پس از آن مى آيد، آفريده است. و مردمش را مى آزمايد تا معلوم شود كدام يك به عمل نيكوترند. ما براى دنيا آفريده نشده ايم و ما را به كوشش در كار دنيا امر نفرموده‌اند. ما را به دنيا آورده‌اند تا بيازمايندمان.».[۱۲]

بنابراین، انسان برای به تکامل رسیدن خلق شده و به‌طور کلی آفرینش نیز در راستای همین هدف خلق شده و تکامل و نزدیک شدن به خداوند، همان هدف غایی و نهایی است و چنین هدفی ذاتاً دارای ارزش و بالاتر از آن خوبی یافت نمی‌شود، و در این راستا انسان می‌تواند با اختیار و امکاناتی که در خدمت دارد به این هدف برسد و در غیر این صورت کوتاهی و کم همتی از خود انسان‌ها است و دیگر آن که خداوند متعال در خلقت به دنبال منافع خویش نیست، بلکه منفعت و سود خلقت به مخلوق (انسان) برمی‌گردد، زیرا خداوند متعال ناقص نیست که نیازمند سود و منفعت باشد. من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم‌همان‌طور که گذشت انسان موجودی مختار و با اراده است.[۱۳]

شواهد قرآنی در خلقت انسان

سوره کهف

و قرآن کریم به صراحت اختیار انسان را ثابت کرده و می‌فرماید:﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ ۖ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ …؛ و بگو: حق فقط از سوی پروردگار شماست؛ پس هر که خواست ایمان بیاورد، و هر که خواست کافر شود.(کهف:۲۹) پس سعادت یا شقاوت انسان به دست خودش است، اگر راه کمال و صراط مستقیم را پیمود و رهنمودهای خداوند متعال را گوش داد و عمل کرد، سعادتمند شده و ازنعمت‌های او در بهشت رضوان برخوردار می‌شود و لزومی ندارد که هیچ گونه شک و دودلی یا تردید به خود راه دهد؛ بلکه با توکل و ایمان به خداوند متعال و عمل به دستورها و فرمان‌های الهی راه راست و رسیدن به کمال نهایی را طی نماید. افزون بر آنچه گذشت، اگر خداوند متعال انسان را مانند سایر موجودات بدون اراده خلق می‌کرد، آن گاه پیمودن راه کمال و رسیدن به درجات عالی و… ارزش چندانی نداشت؛ بلکه آنچه نزد خداوند از ارزش بیشتری برخوردار است، به کمال رسیدن و نزدیک شدن به خداوند متعال با وجود مختار بودن دارای ارزش است.[۱۴] [۱۵]

سوره انسان

﴿إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا۝إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا؛ (۱)ما انسان را از نطفه آمیخته و مختلطی آفریدیم و او را از حالتی به حالتی و شکلی به شکلی درآوردیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم. (۲)ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس‌گزار خواهد بود یا ناسپاس.(انسان:۲و۳)

سوره بقره

﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسی را می‌گماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه می‌کنیم و به تقدیست می‌پردازیم فرمود من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید(بقره:۳۰)

سوره قمر

و به همین جهت خداوند درباره متقیان که به کمال رسیده‌اند می‌فرماید:﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ؛ راستی که پرهیزکاران در باغ‌ها و جویبار در جایگاهی راستین نزد پادشاهی مقتدرند(قمر:۵۵)

منابع

  1. مطهری، مرتضی (۱۳۶۰). هدف زندگی. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه. ص۷.
  2. مطهری، مرتضی (۱۳۶۰). هدف زندگی. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه. ص۷.
  3. ر. ک. علامه طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی، چ ۴، ۱۳۷۰، ج۱۱، ص۱۰۱.
  4. طباطبایی، محمدحسین (۱۳۹۰). المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات. ص۱۱۷.
  5. مصباح یزدی، محمدتقی. معارف قرآن. ج۱. قم‌: مؤسسه در راه حق. صص۱۷۹.
  6. مصباح یزدی، محمدتقی. معارف قرآن. ج۳. قم‌: مؤسسه در راه حق. صص۱۵۵.
  7. مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۱). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیة. ص۱۷۸.
  8. مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۱). تفسیر نمونه. ج۲۲. تهران: دارالکتب الاسلامیة. ص۳۹۲.
  9. مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۱). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیة. ص۱۷۴.
  10. رجبی، محمود (۱۳۷۹). انسان‌شناسی. مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره). ص۱۸۱.
  11. رجبی، محمود (۱۳۷۹). انسان‌شناسی. مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره). ص۱۸۱.
  12. «نامه ۵۵». نهج البلاغه.
  13. معاد یخواه، عبدالمجید. فرهنگ آفتاب. ص۷۷.
  14. مکارم شیرازی، ناصر. تفسیر نمونه. ج۲۲. تهران: دارالکتب الاسلامیه. ص۳۹۳.
  15. مکارم شیرازی، ناصر. تفسیر نمونه. ج۱۳. تهران: دارالکتب الاسلامیه. ص۳۷۵.