سؤال

آیا همه صحابه بدون استثنا عادل بودند؟

صحابه پیامبر(ص) در نظر اهل سنت، عادل هستند. موافقان عدالت صحابه به آیاتی از قرآن مانند بهترین امت بودن، رضایت خداوند از صحابه و رفع عذاب از آن‌ها استناد کرده‌اند. همچنین برخی از روایات نقل شده از اهل سنت در تمجید صحابه نیز از ادله موافقان است. امّا مخالفان عدالت صحابه، با تأیید عدالت برخی از صحابه راستین پیامبر(ص)، معتقدند عده‌ای از صحابه اعمالی منافی عدالت انجام داده‌اند که در قرآن ذکر شده است، مانند انجام گناه، نفاق، کسانی که به پیامبر(ص) اتهام می‌زدند و افرادی که قلب‌هایشان مریض است. در روایات نقل شده توسط اهل سنت نیز مواردی مانند اجرای حد بر برخی از صحابه و جهنمی بودن آن‌ها ذکر شده است.

مراد از صحابه

صحابه در عبارات علمای اهل سنت دارای تعاریف مختلفی است که به اجمال به سه مورد اشاره می‌شود:

  • احمد بن حنبل می‌گوید هر کس با پیامبر(ص) مصاحب بوده و یک سال یا یک ماه یا یک روز یا یک لحظه او را دیده باشد، از اصحاب پیامبر(ص) است.[۱]
  • بخاری می‌گوید: هر مسلمانی که با پیامبر(ص) مصاحبت داشته، یا او را ملاقات نموده از اصحاب پیامبر(ص) است.[۲]
  • سعید بن مسبب می‌گوید: صحابی پیامبر تنها کسانی هستند که حداقل یک یا دو سال با آن حضرت بوده و در یک یا دو غزوه با رسول خدا(ص) شرکت کرده باشد.[۳]

اختلاف در عدالت صحابه

درباره عدالت صحابه دو عقیده مختلف وجود دارد: اکثر اهل سنت عقیده دارند که همه صحابه افراد صالح، صادق، با تقوا و عادل بودند، به همین دلیل اگر هر کدام از آنان روایتی از پیامبر(ص) نقل کند صحیح و قابل قبول است، و کمترین ایرادی بر آنها جایز نبوده و اگر کارهای خلافی از آنها سر زده باشد باید توجیه گردد و از آن چشم پوشی شود.

اهل‌تسنن، صحابی بودن را نه تنها امتیاز و فضیلت دانسته، بلکه مصحّح عدالت نیز می‌دانند. در میان کلمات بزرگان اهل‌تسنن، افراط در مدح صحابه و مذمّت در حق منتقدان آنان به چشم می‌خورد که برای نمونه به بعضی اشاره می‌شود:

۱ – انتقاد بر صحابه مساوی با ارتداد و کفر: کسانی که یکی از صحابه رسول خدا(ص) را مورد انتقاد قرار ‌دهند، زندیق و کافر هستند.[۴]

۲- طرد انتقاد کننده صحابه از جامعه: هر کسی از صحابه عیب‌جویی کند یا نقصی بر آنان بگیرد، با او چیزی نخورید و نیاشامید و بر جنازه‌اش نماز نخوانید.[۵]

بنا بر این نظر، همه صحابه عادل بوده، سخنانشان صحیح و اعمالشان درست است، اگر چه سخن و عمل آنها با کتاب و سنت منافات داشته باشد، چون آنان مجتهد بوده و خود بهتر به سنت آگاهی داشتند.

شیعه امامیه، عقیده دارند که در میان صحابه افراد با شخصیت، فداکار، پاک و با تقوا فراوان بوده‌اند، ولی افراد منافق و ناصالح نیز در میان آنها وجود داشته که قرآن و پیامبر(ص) از آن‌ها بیزاری می‌جستند. تنها صحابه پیامبر بودن فضیلتی نیست که موجب شود صدور اعمال منافی عدالت نادیده گرفته شود.

دلایل موافقان

اهل سنت برای اثبات عدالت صحابه به برخی از آیات قرآن و روایات استناد کرده‌اند.

قرآن

آیاتی که در قرآن، در مورد تمجید از صحابه و امت پیامبر(ص) آمده است به چند گروه تقسیم می‌شود:

  • برخی آیات که از امت پیامبر(ص) تمجید کرده است. مانند آیات ﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ؛ شما بهترین امتی هستید که برای مردم به وجود آورده شدید(آل عمران:۱۱۰) و آیه ﴿وَکَذٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ؛ و شما را گروهی قرار داده‌ایم که در نهایت میانه‌روی هستید تا شما در مقابل (مخالفان) گواه باشید(بقره:۱۴۳) بنابر برخی از تفاسیر اهل سنت، امت وسط به معنای عدالت صحابه است.
  • آیاتی که عذاب را از صحابی پیامبر نفی کرده است: ﴿یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ؛ روزی که خداوند، پیامبر اکرم(ص) و کسانی را که همراه وی هستند، ذلیل و رسوا نخواهد کرد.(تحریم:۸)
  • آیاتی که رضایت الهی را برای صحابه اثبات می‌کند: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِ‌ینَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّ‌ضِی اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَ‌ضُوا عَنْهُ؛ و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار، و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند، خدا از ایشان خشنود و آنان [نیز] از او خشنودند(توبه:۱۰۰) و آیه ﴿لَّقَدْ رَضِیَ اللَّـهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ؛ به راستی خدا هنگامی که مؤمنان، زیر آن درخت با تو بیعت می‌کردند از آنان خشنود شد(فتح:۱۸)

روایات

اهل سنت برخی روایاتی که در شأن صحابه از پیامبر(ص) نقل شده است، دلیل بر عدالت صحابه گرفته اند:

  • اهل سنت از رسول خدا(ص) نقل کرده‌اند: بهترین مردمان، مردم عصر من هستند…[۶]
  • پیامبر(ص) فرمودند: صحابه مرا بد نگویید زیرا اگر کسی از شما برابر کوه احد طلا در راه خدا خرج کند برابر با مدّ صحابی و حتی با نصف مدش هم نمی‌تواند باشد.[۷]
  • در روایت دیگری که از پیامبر(ص) در کتب اهل سنت نقل شده است آمده است: هر گاه کسانی را دیدید که از اصحاب من بدگویی می‌کنند بگوئید لعنت خدا باد بر بدان شما [۸]

دلایل مخالفان

مخالفان عدالت صحابه، یک دلیل عمده برای رد عدالت صحابه اقامه کرده‌اند، و آن اینکه در هیچ‌یک از آیات و روایاتی که اهل سنت برای عدالت صحابه نقل کرده‌اند، صحبتی از عدالت همه صحابه نشده است، بنابر این با توجه به قرائن دیگر مانند آیات و روایاتی که از منابع خود اهل سنت نقل شده است، برخی از صحابه اعمالی مانند گناه، نفاق، تهمت و سایر مواردی که مخالف عدالت است انجام داده‌اند.

در قرآن

افرادی از اهل سنت که می‌گویند همه صحابه بدون هیچ استثنائی دارای مقام عدالت بودند، آیاتی که در آن به نقد عملکرد صحابه پرداخته است را در نظر نگرفته‌اند:

  • ﴿إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا ۖ وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ؛ روزی که دو گروه [در اُحد] با هم رویاروی شدند، کسانی که از میان شما [به دشمن] پشت کردند، در حقیقت جز این نبود که به سبب پاره‌ای از آنچه [از گناه] حاصل کرده بودند، شیطان آنان را بلغزانید؛ و قطعاً خدا از ایشان درگذشت؛(آل عمران:۱۵۵) از این آیه به خوبی استفاده می‌شود که در جنگ احد، طبق تاریخ عده زیادی از یاران پیامبر(ص) فرار کردند، و خداوند فرار ایشان را به سبب غلبه شیطان بر ایشان ذکر کرده است. درست است که در ذیل آیه از بخشش ایشان سخن به میان آمده است اما بخشش این افراد به سبب گناهشان بوده است که مرتکب شده‌اند.
  • ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَیٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر شخصی فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید، مبادا از روی نادانی به گروهی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید.(حجرات:۶) این آیه که به تصریح مفسرین مربوط به ولید بن عقبه است، با صراحت از فسق برخی از صحابه سخن گفته است.
  • در آیه ۵۸ سوره توبه اعتراض بعضی از صحابه به پیامبر(ص) بیان شده است: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ؛ در میان آن‌ها کسانی هستند که در تقسیم غنایم به تو خرده می‌گیرند، اگر سهمی از آن به آن‌ها داده شود راضی می‌شوند و اگر داده نشود خشم می‌گیرند.
  • در آیه دیگری گروهی از منافقان و بیماردلان که با پیامبر(ص) در جنگ شرکت داشتند، پیامبر(ص) را به فریبکاری متهم کردند و گفتند ﴿وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا؛ و به خاطر آوريد زمانى را كه منافقان و بيماردلان مى‏‌گفتند: «خدا و پيامبرش جز وعده‏‌هاى دروغين به ما نداده‌‏اند!(احزاب:۱۲)
  • نسبت دادن خیانت توسط صحابه به پیامبر(ص) از مواردی است که خداوند در قرآن از پیامبر(ص) دفاع کرده است. ﴿وَ مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ ۚ وَمَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِمَا غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ و هیچ پیغمبری خیانت نخواهد کرد، و هر کس خیانت کند روز قیامت با همان خیانت بیاید(آل عمران:۱۶۱)

صحابه پیامبر(ص) را بنابر قرآن، می‌توان به۵ گروه تقسیم کرد: افرادی که خداوند از آن‌ها راضی است[۹] مؤمنان خطاکار که در عین عمل صالح گناهانی هم داشته‌اند[۱۰] افراد فاسق[۱۱] مسلمانان ظاهری که ایمان در قلب‌هایشان نفوذ نکرده است[۱۲] و منافقان.[۱۳] تمامی این ۵ گروه طبق نظر اهل سنت، از جمله صحابه پیامبر(ص) به شمار می‌آیند.

اجرای حد بر صحابه

قول به عدالت همه صحابه با اجرای حد بر بعضی از صحابه در عصر پیامبر(ص) یا بعد از آن مورد خدشه قرار گرفته است. در زیر به برخی از این موارد اشاره می‌گردد:

  • نعیمان صحابی شرب خمر کرد و پیامبر(ص) دستور داد او را با نعال و ترکه زدند.[۱۴]
  • مردی از طائفه بنی اسلم زنای محصنه کرده بود پیامبر(ص) دستور داد او را رجم کردند.[۱۵]
  • در داستان افک، پیامبر(ص) دستور داد چند نفر را حد قذف زدند.[۱۶]
  • بعد از پیامبر(ص)، عبدالرحمن بن عمر و عقبه بن حارث، را به دلیل شرب خمر حد شرعی زدند، سپس عمر خلیفه دوم فرزندش را احضار کرد و بار دیگر حد را بر او جاری ساخت.[۱۷]
  • داستان ولید بن عقبه معروف است که شرب خمر کرد و نماز صبح را در حال مستی چهار رکعت خواند، به مدینه احضار شد و حد شرب خمر بر او اجرا گردید.[۱۸]

در روایات اهل سنت

معتبرترین کتاب‌های اهل سنت از رسول خدا روایاتی را نقل کرده‌اند، که با عدالت صحابه سازگاری ندارند، به عنوان نمونه به چند روایت اشاره می‌شود.

  • رسول خدا(ص) می‌فرمایند: در روز قیامت طایفه‌ای از اصحاب من می‌خواهند بر من وارد شوند، لکن به شدت از ورود آنها بر حوض جلوگیری می‌کنند، من عرض می‌کنم پروردگارا اینها اصحاب من‌اند، گفته می‌شود، (ای رسول خدا) تو نمی‌دانی که اینها بعد از تو چه کار کردند، آنان به عقب برگشته و مرتد شدند[۱۹]
  • رسول خدا می‌فرماید: گروهی از اصحاب من که گرفتار عذاب‌اند، من می‌گویم اینها اصحاب من اند. گفته می‌شود، اینها بعد از مفارقت تو به عقب برگشته علی الدوام مرتد بودند.[۲۰]
  • ام سلمه می‌گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: از اصحاب من کسانی هستند که بعد از مردن هرگز مرا نخواهند دید.[۲۱]

منابع

  1. ابوبعلی فراء حنبلی، العده فی اصول الفقه، ج۳، ص۹۸۸ به نقل از شیعه‌شناسی پاسخ به شبهات علی اصغر رضوانی، ج۱، ص۳۱۹.
  2. ابن حجر عسقلانی شهاب الدین، فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۷، ص۳، دارالمعرفه للطباعه والنشر، بیروت، چاپ دوم.
  3. همان.
  4. یعقوب، احمد حسین، پژوهش در عدالت صحابه، ترجمه محمد قاضی زاده، نشر دارالثقلین، چاپ اول، 1376ش، ص۳۴، به نقل از الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ص۱۷ و ۱۸.
  5. یعقوب، احمد حسین، پژوهش در عدالت صحابه، ترجمه محمد قاضی زاده، نشر دارالثقلین، چاپ اول، 1376ش، ص۳۴، به نقل از الکبائر، الذهبی، ص۲۳۸.
  6. بخاری، محمد، صحیح البخاری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق، ج۳، ص۱۵۱.
  7. صحیح بخاری، ج۴، ص۱۵۹.
  8. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمزی، دارالفکر، بیروت، چاپ سوم 1403، ج5، ص 359.
  9. توبه/۱۰۰
  10. توبه/۱۰۲
  11. حجرات/۶
  12. حجرات/۱۴
  13. توبه/۱۰۱
  14. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۸، ص۱۳، ح ۶۷۷۷۵، کتاب الحد، دارالفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۱ هـ.ق.
  15. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۸، ص۲۲، ح ۶۷۷۷۵، کتاب الحد، دارالفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۱ هـ.ق.
  16. طبرانی، سلیان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۱۲۸، دار احیاء التراث، بیروت.
  17. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۸، ص۳۱۳، دارالفکر، بیروت.
  18. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۲۶، ح۱۷۰۷، دارالفکر، بیروت.
  19. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۷، ص۲۰۸ کتاب الرقاق، دارالفکر للطباعه والنشر والتوزیع، بیروت ۱۴۰۱.
  20. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۷، ص۲۰۸ کتاب الرقاق، دارالفکر للطباعه والنشر والتوزیع، بیروت ۱۴۰۱.
  21. ابوریه المصری، محمود، اضواء علی السنّه المحمدیه پاورقی، ص۳۴۵، نشر البطحاء چاپ ۵.