پیش نویس:مرتضی مطهری

سؤال

مرتضی مطهری کیست؟


مرتضی مطهری، فیلسوف، اصولی، فقیه، ادیب، و در یک کلام مجتهد زمان خود بود. او در تربیت فکری و علمی مردم، دانشجویان، متفکرین، روشنفکران عصر خود تأثیر به سزایی داشت. فعالیت‌های آزاد علمی مطهری، به حدی برای مارکسیست‌ها گران تمام شد که نقدهای عالمانه‌ را تاب نیاورده، او را شهید کردند.

بهاران

در روز ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ شمسي، خداي كريم به عالم رباني حاج شيخ محمد حسين مطهري و همسر مؤمنش ـ سكينه ـ فرزندي هديه كرد[۱] كه مرتضي ناميده شد و براي آن خانوادة پاك، بهاران را به ارمغان آورد. مرتضي كم كم دوران كودكي را پشت سر گذاشت. او كه علاقة عجيبي به حقيقت و معنويت داشت با شور و شوق فراوان، نزد پدر شروع به آموزش كرد و عاقبت اين اشتياق، وي را به مكتب كشاند و به ديدار گُلهاي آن بوستان رساند.

بوي خوش گلستان

او در دوازده سالگي عطر روح بخش گلستان بزرگ حوزة علمية مشهد را احساس كرد و عاشقانه به آن جا روي كرد[۲] و چنان پر تلاش و منظم به تحصيل مشغول شد كه باعث شگفتي اهل بصيرت گرديد. رفته رفته افكاري بلند و سؤالهايي سرنوشت ساز برايش آشكار شد جهان آفريدة كيست؟ خدا چگونه صفاتي دارد؟ انسان براي چه آفريده شده است؟ و ... اين پرسشها همة فكر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضي آرزو مي‎كرد كه روزي بتواند در درس ميرزا مهدي شهيدي رضوي ـ مدرس فلسفة الهي ـ حاضر شود، اما اين آرزو برآورده نشد و آن استاد در سال ۱۳۵۵ قمري درگذشت.[۳] سرانجام مرتضي در سال ۱۳۱۶ شمسي در زماني كه حكومت سياه رضاخان بيداد مي‎كرد و ظلمت همه جا را فرا گرفته بود، به دنبال نور و فضيلت راهي حوزة علميه قم شد تا روح تشنه‎اش را از كوثر قرآن و زمزم عترت سيراب كند.[۴] مطهري به دنبال يافتن گنج علم و فضيلت، با شور و علاقه‎اي وصف نشدني، به تلاش و فعاليت پرداخت. پشتكار و كثرت مطالعة او همة اهل علم را در مدرسة فيضيه شگفت زده كرد.[۵] او آرام و قرار نداشت، منتظر و تشنه به دنبال گمشده‎اي بود در اين هنگام ستاره‎اي بدرخشيد و او را به مقصود رساند. حضرت امام خميني ـ الگوي علم و تقوا ـ درس اخلاق تشكيل داد و به نور افشاني و انسان سازي پرداخت. مطهري به زيارت آن استاد بزرگ نايل آمد و از سرچشمة زلال او سيراب شد.[۶] اين درس در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود، نه اخلاق به مفهوم علمي آن. درس «يافتن» و «رسيدن» بود نه فقط «دانستن» و «آموختن». مرتضي از سويي، غرق در مطالعه و تحصيل و تدريس و از سويي ديگر يكي از مهم‎ترين كارهايش و بلكه عالي‎ترين و مهم‎ترين فعاليتش، راز و نياز و مناجات نيمه شب و اشك سحري بود. او شيريني و لذتي از اين كار مبارك و سعادت آفرين، احساس مي‎كرد كه شب تيرة زندگيش را تبديل به روز روشن مي‎نمود.

دانش اندوزي

مطهري با دقت، سرعت، نظم و تلاشي ستودني به آموختن علوم اسلامي مشغول شد او نزد آية الله صدوقي، كتاب «مطوّل» را فرا گرفت و در محضر آية الله مرعشي نجفي، «شرح لمعه» را بياموخت. او هم چنين از استاداني بزرگ همانند آيات سيد صدر الدين صدر، سيد محمد رضا گلپايگاني، سيد احمد خوانساري، سيد محمد تقي خوانساري، سيد محمد حجت، سيد محمد محقق يزدي ـ معروف به داماد ـ انگجي و ميرزا مهدي آشتياني ـ كه سلام خدا بر همگي آنان ـ در علوم گوناگون بهره‎مند شد. ديدار با عالم رباني حاج ميرزا علي آقا شيرازي اصفهاني، مرتضي را وارد دنيايي جديد و شگفت انگيز كرد. حاج ميرزا علي آقا با نهج البلاغه مي‎زيست، با آن تنفس مي‎كرد و روحش با اين كتاب همدم و جمله‎هاي گرانقدر آن، ورد زبانش بود. و مهم‎تر آن كه به هر آن چه مي‎دانست عمل مي‎كرد و راستي كه مرد حقيقت و معنويت بود.[۷] مطهري، تحصيل رسمي علوم عقلي و فلسفي را در سال ۱۳۲۳ شمسي آغاز كرد.[۸] او بحث حكمت از «شرح منظومه» حكيم سبزواري و مبحث نفس از «اسفار اربعه» صدر المتألهين شيرازي را در محضر امام خميني آموخت.[۹] وي بعد از ورود آية الله بروجردي به قم، در درس فقه و اصول ايشان شركت كرد[۱۰] و از بحثهاي مجتهد پرور آن عالم رباني بهره‎مند شد. او پيش از رسيدن به مرحلة اجتهاد، از آية الله بروجردي تقليد مي‎كرد.[۱۱] مطهري، درس اصول فقه را از «مباحث عقليه» به طور خصوصي از حضرت امام خميني فرا گرفت[۱۲] و راز و رمز اجتهاد را از آن حكيم الهي و فقيه وارسته بياموخت. در سال ۱۳۲۹ ش. استاد مطهري در محضر درس استاد علامه سيد محمد حسين طباطبايي حاضر شد و مبحث «الهيّات» از كتاب «شفا» (تأليف ابو علي سينا) را از آن حكيم بزرگ بياموخت.[۱۳] علامه طباطبايي، درس ديگري ـ غير از الهيات شفا ـ در فلسفه شروع كرده بود كه در شبهاي پنج شنبه و جمعه تشكيل مي‎شد. اين درس خصوصي بود و در آن جمعي از فاضلان حوزة علميه قم، از جمله آية الله دكتر بهشتي، امام موسي صدر، استاد مطهري، دكتر احمد احمدي و ... شركت مي‎كردند[۱۴] ثمرة مبارك اين مجمع علمي بزرگ، شاهكاري جهاني در كلام و فلسفه است به نام كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم». سهم مطهري در آفرينش اين اثر پْر بار و ماندگار، اگر بيشتر از علامه طباطبايي نباشد، بدون شك، كمتر نيست. استاد مطهري، هم چنين در دوره تحصيل هم فكر و يار و ياور سازمان انقلابي و اسلامي «فدائيان اسلام» بود.[۱۵] اين حزب سياسي اسلامي كه در سال ۱۳۲۴ شمسي، از سوي روحاني مبارز سيد مجتبي نواب صفوي تشكيل شد نقش مؤثري در مبارزه با ستمگران و استبداد داشت. مطهري، علاوه بر مباحثة دروس اصولي، فقهي و فلسفي، خود حوزة تدريس داشت. او از جمله كتابهاي ذيل را تدريس كرد: «مطوّل» (در علم معاني، بيان و بديع)، «شرح مطالع» (در علم منطق)، «كشف المراد» (در علم كلام و عقايد)، «رسائل» و «كفايه» (در علم اصول فقه)، «مكاسب» (در فقه) «شرح منظومه» و «اسفار» (در فلسفه).[۱۶]

هجرت به تهران

استاد مطهري در سال ۱۳۳۱ هجري شمسي با دختر آية الله روحاني (ره) ازدواج كرد[۱۷] و در همان سال ـ در حالي كه به مدرسي مشهور بود ـ به تهران هجرت كرد.[۱۸] علت اين هجرت را برخي تنگدستي شمرده‎اند،[۱۹] اما سببش هر چه بود، بايد آن را لطف خفيّ الهي شمرد زيرا حضور مطهري در تهران و در جمع دانشگاهيان و روشنفكران، سراسر خير و بركت و ماية تربيت و هدايت شد. استاد مطهري از ابتداي ورود به تهران، به سازندگي و نور افشاني پرداخت. او در مدرسة مروي، آموزش فلسفه اسلامي را به شكل تطبيقي و مقايسه‎اي براي جويندگان حكمت و حقيقت، آغاز كرد.[۲۰] سخنرانيهاي روشنگر و مفيد استاد، همزمان با تدريس در مدرسة مروي، در تهران آغاز شد. او توجه بسياري به حل شبهات و پاسخگويي به سؤالهاي موجود دربارة معارف اسلامي داشت و با مطالعه، تحقيق، دقت، تلاش و اخلاص، در اين راه موفق شد. در سال ۱۳۳۳ استاد مطهري تدريس در دانشگاه تهران را شروع كرد. استاد در دانشكدة معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامي) آن دانشگاه بيش از بيست سال به مبارزة عالمانه با جهل، مادّيگري و غربزدگي پرداخت. رفتار ايشان با دانشجو به قدري صميمي بود كه دانشجو به استاد عشق مي‎ورزيد و مْريد او بود. استاد مطهري در آن دانشكده، دوره‎هاي ليسانس و دكترا، كليات علوم اسلامي (منطق، فلسفه، كلام، عرفان، اصول فقه، فقه و حكمت عملي)، فلسفه (شرح منظومه، الهيات شفا، مقاصد الفلاسفه غزّالي و ...)، تاريخ فلسفه، تاريخ مجادلات اسلامي و روابط فلسفه و عرفان را تدريس مي‎كرد.[۲۱]

مرزبان اسلام

الف. سلاح قلم: استاد مطهري بعد از حدود سي سال كه از زمزم قرآن و كوثر عترت سيراب شد و دم مسيحايي تقوا به او زندگي جديدي بخشيد، قدم در سنگر نويسندگي گذارد و سلاح قلم را به دست گرفت و مرزبان حماسة جاويد شد. اين مرزبان قهرمان، فقط به حلّ مشكلات و پاسخگويي به سؤالهاي موجود دربارة مسائل اسلامي مي‎انديشيد و هدف نوشته‎هايش همان بود.[۲۲] او معتقد بود دين مقدس اسلام يك دين ناشناخته است. حقايق اين دين به طور تدريجي در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسي گريز گروهي از مردم، آموزشهاي غلطي است كه به نام اسلام داده مي‎شود. اين دين مقدس بيش از هر چيز، از طرف برخي از كساني كه مدعي حمايت از آن هستند ضربه و صدمه مي‎بيند.[۲۳] ب. مجلة مكتب تشيع در سال ۱۳۳۶ به همت جمعي از دانشمندان حوزة علمية قم، نشرية مكتب تشيع شروع به فعاليت كرد. استاد مطهري هم با اين مجله، همكاري علمي و ارشادي داشت. مقالاتي از استاد مطهري در نشريه مكتب تشيع منتشر شد، از جمله: «اصالت روح»، «قرآن و مسأله‎اي از حيات»، «توحيد و تكامل» و «حق عقل در اجتهاد».[۲۴] ج. چراغ انجمن بعد از تأسيس انجمن اسلامي پزشكان (۱۳۳۷ـ۱۳۳۸ ش.)، استاد مطهري، چراغ آن انجمن شد و در زماني كه سردي و تاريكي جامعه را فرا گرفته بود به دلهاي سرد، گرمي بخشيد و نور و روشنايي داد. استاد يكي از مهم‎ترين سخنرانان جلسات اين انجمن بود. ايشان در سخنرانيهايش، موضوعات حساس و سرنوشت سازي مانند توحيد، نبوت، معاد، مسأله حجاب، بردگي در نگاه اسلام، صلح امام حسن ـ عليه السلام ـ، امام صادق ـ عليه السلام ـ و مسأله خلافت، مسأله ولايت عهدي امام رضا ـ عليه السلام ـ، تربيت اسلامي، فطرت، ربا، بانك، بيمه و ... را مورد بررسي عالمانه قرار داد و آثاري ارزشمند به يادگار نهاد. د. داستان راستان طرح تدوين «داستان راستان» از سوي يكي از مؤسسات علمي به آية الله مطهري پيشنهاد شد. استاد چون اين كار را پسنديده و مفيد يافت تعهد كرد كه آن را انجام دهد. او در زماني شروع به داستان نويسي كرد كه استادي مشهور در دانشگاه بود و از شخصيتها و عالمان مهم مذهبي در كشور شمرده مي‎شد. جلد اول داستان راستان در سال ۱۳۳۹ و جلد دوم در سال ۱۳۴۳ چاپ و منتشر شد و با توجه و استقبال كم نظير مردم مواجه گشت. هـ. طرحي نو استاد مطهري سالها بود كه آرزوي تأسيس مؤسسه‎اي علمي ـ فرهنگي را داشت تا بتواند جوابگوي نيازهاي فكري جامعه باشد و به نشر و تبليغ معارف عالي اسلامي بپردازد. سرانجام در سال ۱۳۴۶ به كمك چند تن از دوستانش، از جمله آقاي محمد همايون، حجة الاسلام سيد علي شاهچراغي، مؤسسة حسينية ارشاد را تأسيس كرد.[۲۵] بعد از تأسيس حسينية ارشاد، به كار اين مؤسسه دل بست و با شور و حرارت و آگاهي و درايت به همكاري و برنامه ريزي پرداخت. او دانشمندان بسياري را به آن جا دعوت مي‎كرد تا سخنراني كنند و خود نيز يكي از موفق‎ترين سخنرانان آن بود. و. علل گرايش به مادّيگري كتاب علل گرايش به مادّيگري ـ كه تكميل شدة دو سخنراني استاد مطهري در سالهاي ۴۸ و ۴۹ در دانشسراي عالي است ـ در سال ۱۳۵۰ منتشر شد. استاد اين اثر كارآمد را در زماني تأليف كرد كه در ميان نسل جوان، گرايشي به مكاتب مادي ـ و از جمله ماركسيسم ـ مشاهده مي‎شد. سران سازمان منافقين هم در حال گرايش به ماركسيسم بودند كه سرانجام ماركسيست شدند و به طور رسمي اين تغيير ايدئولوژي را اعلام كردند. استاد مطهري در اين كتاب به بررسي نقش كليسا، مفاهيم فلسفي، اجتماعي و سياسي و ... در گرايش به مادّيگري مي‎پردازد، و علل لغزشها و انحرافها را در اين زمينه روشن مي‎سازد. ز. فلسفة تاريخ يكي از درسهايي كه استاد مطهري در منزل خودشان برقرار كرد دربارة فلسفة تاريخ بود كه از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ با جمع برخي از شاگردان برگزار مي‎شد. استاد در اين دروس، آراء فلاسفه غرب و اسلام را در مورد مباحثي مانند «عوامل محرك تاريخ»، «ارزش تاريخ»، «جامعه و فرد»، «ارتباط تاريخ با علم، مذهب و اخلاق»، «عليت در تاريخ»، «تكامل تاريخ»، «پيش بيني آينده» و ... عالمانه نقد و بررسي مي‎كرد. ج. مقدمه‎اي بر جهان بيني اسلامي آخرين اثر قلمي استاد مطهري، كتاب «مقدمه‎اي بر جهان بيني اسلامي» است اين كتاب در سالهاي ۵۶ و ۵۷ به رشتة تحرير در آمد. آن استاد عاليقدر انحرافات فراواني در نشريات برخي گروههاي به ظاهر اسلامي و آثار بعضي روشنفكران مسلمان دربارة جهان بيني اسلامي مشاهده مي‎كرد. بدين علت و براي جلوگيري از التقاط، و از همه مهم‎تر براي روشن كردن نظر اسلام، اين اثر پْر برگ و بار را نوشت و در آن بسياري از اشتباهات فكري روشنفكران را آشكار ساخت. در اين كتاب نفيس، مواضع و جهان بيني بعضي از گروهكها مانند «منافقين» مورد نقد و بررسي قرار گرفته است. ط. ماترياليسم در ايران كتاب علل گرايش به مادّيگري كه در سال ۱۳۵۰ منتشر شده بود مورد استقبال شايان مردم حقيقت جو قرار گرفت، به طوري كه در سال ۱۳۵۷ به چاپ هشتم رسيد و استاد مقدمه‎اي تحت عنوان «ماترياليسم در ايران» بر آن افزود. استاد مطهري در اين مقدمة بسيار پْر بار به افشا و نقد شيوه‎هاي جديد تبليغ ماترياليسم در ايران مي‎پردازد و اين بحث را در دو بخش ارائه مي‎كند: ۱. تحريف شخصيتها ۲. تحريف آيات قرآن در اين مقدمه سودمند بود كه آراء برخي از گروهكها، از جمله «فرقان» مورد نقد و بررسي عالمانه و منصفانه قرار گرفت و پوچي و سستي آن آشكار شد. بعد از انتشار اين مقدمه، گروهك فرقان اطلاعيه‎اي منتشر كرد به اين مضمون: هر كس كه در مسير افكار ما قرار گيرد، به طريق انقلابي پاسخ او را مي‎دهيم. اما استاد مطهري فرمود: اگر قرار باشد كه انسان از دنيا برود، چه بهتر كه در راه اصلاح عقايد و دفاع از اسلام باشد، و من در اين راه كوچك‎ترين ترديدي ندارم.[۲۶]

تدريس در قم

استاد مطهري بنا به توصية حضرت امام خميني از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷، هفته‎اي دو روز به قم مي‎رفتند و در حوزة علميه، دروس مهمي مانند شناخت، اصل غائيّت، فلسفة هگل، معارف قرآن، ماركس و ماركسيسم، «منظومه»، «نجات» و «اسفار» تدريس مي‎كردند.[۲۷] استاد به حكم وظيفه شرعي از تهران به قم مي‎رفتند تا تدريس كنند در حالي كه در تهران، استادان با سابقة دانشگاه، با تقاضاي بسيار در كلاس درس ايشان شركت مي‎كردند.[۲۸]

گلستان جاودان

يادگارهاي استاد مطهري، به حق گلستاني جاودان است كه بوي خوش آن، عقل و جانِ هر حقيقت جويي را زنده مي‎كند. آثار منتشر شدة استاد بيش از ۵۰ كتاب است كه برخي از مهم‎ترين آن عبارتند از: مقدمه‎اي بر جهان بيني اسلامي، آشنايي با قرآن، اسلام و مقتضيات زمان، انسان كامل، پيرامون انقلاب اسلامي، پيرامون جمهوري اسلامي، تعليم و تربيت در اسلام، توحيد، نبوت، معاد، حماسة حسيني، خدمات متقابل اسلام و ايران، عدل الهي، داستان راستان، سيري در نهج البلاغه، سيري در سيرة نبوي، سيري در سيرة ائمة اطهار ـ عليهم السلام ـ، شرح مبسوط منظومه، علل گرايش مادّيگري، فطرت، فلسفة اخلاق، فلسفه تاريخ، گفتارهاي معنوي، مسأله حجاب، نظام حقوق زن در اسلام و قيام و انقلاب مهدي (عج). برخي از آثار منتشر نشدة استاد عبارتند از: شرح منظومه (به زبان عربي به قلم حجة الاسلام شيخ محمد تقي شريعتمداري)، آشنايي با قرآن (جلدهاي ۵ تا ۱۵)، فلسفة تاريخ (جلدهاي ۲ تا ۴)، مسألة بردگي در اسلام، پانزده گفتار، توكل و رضا، انسان شناسي، حاشيه بر تفسير الميزان و ...

پيشتاز نهضت

يكي از عالماني كه در هدايت و راهنمايي مردم در قيام ۱۵ خرداد نقشي اساسي و سازنده داشت، استاد مطهري بود. او در سخنراني آتشين و انقلابي خود در شب عاشورا خطاب به روحانيت گفت: «بايد واقعيت را بگوييد و در مقابل همه نوع حادثه و گرفتاري بايستيد.» بعد خطبة امام حسين ـ عليه السلام ـ ( ... مَن رأي سُلطاناً جائِراً ...) را مطرح كرد و به طور صريح و قاطع به محمد رضا پهلوي حمله كرد.[۲۹] به دنبال اين سخنراني حسيني بود كه استاد مطهري دستگير و زنداني شد.[۳۰] اين حبس، حدود دو ماه به طول انجاميد.[۳۱] استاد مطهري يكي از اعضاي شوراي رهبري حزب سياسي اسلامي و نظامي «هيأتهاي مؤتلفه اسلامي» بود. او در جمع آنان، مباحث سودمندي ايراد كرد، از جمله مسألة «انسان و سرنوشت». بعد از تبعيد امام خميني، مهم‎ترين عكس العمل اسلامي در برابر اين ظلم بزرگ، ترور حسنعلي منصور ـ نخست وزير وقت ـ بود كه به دست قهرمانان هيأتهاي مؤتلفه اسلامي انجام شد. و ارشاد و تأييد استاد مطهري بود كه اين اقدام خدا پسندانه را به ثمر رساند.[۳۲] آية الله مطهري بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، براي تثبيت حكومت اسلامي، فعاليتهاي بسيار ارزنده و سرنوشت سازي انجام داد. از آن جمله ايشان مهم‎ترين و مورد اعتمادترين مشاور حضرت امام خميني بود و نظرشان دربارة معرفي افراد براي مسئوليتهاي مختلف، پذيرفته مي‎شد.[۳۳]

شهادت

استاد مطهري كه آرزويش شهادت در راه خدا بود و در كتابها و گفتارهايش، مقام بلند و ارزش والاي شهيد را با عباراتي نغز و حكيمانه، نوشته و گفته بود، سرانجام به آرزويش رسيد. در شب چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۵۸، ساعت بيست و دو و بيست دقيقه، استاد مطهري به وسيلة جواني فريب خورده از اعضاي گروهك سياسي و منافق «فرقان» به شهادت رسيد.[۳۴]


منابع

الگو:پی‌نوشت

[۱] . لمعاتي از شيخ شهيد، ص ۸. [۲] . مجموعة آثار استاد شهيد مطهري، ج ۱، ص۹. [۳] . علل گرايش به ماديگري، ص ۸ـ۱۰. [۴] . مجموعة آثار استاد شهيد مطهري، ج ۱، ص ۹. [۵] . مطهري، مطهر انديشه‎ها، ج ۱، ص ۱۳۸. [۶] . علل گرايش به ماديگري، ص ۱۰ و ۱۱. [۷] . ر.ك: سيري در نهج البلاغه، ص ۱۰ـ۱۲. [۸] . علل گرايش به ماديگرايي، ص ۱۱. [۹] . يادنامة استاد شهيد مرتضي مطهري، ج ۱. ص ۱۷۲. [۱۰] . مجموعة آثار استاد شهيد مطهري، ج ۱، ص ۹. [۱۱] . مطهري، مطهر انديشه، ج ۱، ص ۳۲. [۱۲] . ياد نامة استاد شهيد مرتضي مطهري، ج ۱، ص ۱۷۲. [۱۳] . علل گرايش به ماديگري، ص ۱۱. [۱۴] . ر.ك: يادواره استاد شهيد مطهري، ص ۳۱؛ يادنامه استاد شهيد مرتضي مطهري، ج ۱، ص ۱۷۲. [۱۵] . يادنامة استاد شهيد مرتضي مطهري، ج ۱، ص ۳۳۹ و ۳۴۰. [۱۶] . يادواره استاد شهيد مرتضي مطهري، ص ۳۲. [۱۷] . مطهري، مطهر انديشه‎ها، ج ۲، ص ۶۶۷. [۱۸] . مجموعة آثار شهيد مطهري، ج ۱، ۵۶. [۱۹] . سيري در زندگاني استاد مطهري، ص ۱۱. [۲۰] . مجموعة آثار استاد شهيد مطهري، ج ۱، ص ۵۶. [۲۱] . مطهري، مطهر انديشه‎ها، ج ۱، ص ۳۰۳ و ۳۰۴ و ج ۲، ص ۸۳۴، ۸۴۰، ۸۶۸، ۸۸۲ و ۸۸۴. [۲۲] . ر.ك: عدل الهي، ص ۸۱۰. [۲۳] . همان. [۲۴] . يادنامة استاد شهيد مرتضي مطهري، ج ۱، ص ۵۴۱. [۲۵] . مجموعة آثار استاد شهيد مطهري، ج ۱، ص ۱۰ و سيري در زندگي استاد مطهري، ص ۹۸ و ۱۱۴. [۲۶] . سرگذشتهاي ويژه...، ج ۱، ص ۱۳۱ و ۱۳۲. [۲۷] . مجموعة آثار استاد شهيد مطهري، ج ۱، ص يازده و يادنامة استاد شهيد مطهري، ج ۱، ص ۵۴۲ـ۵۵۲. [۲۸] . جلوه‌هاي معلمي استاد، ص ۱۰۱. [۲۹] . مطهري، مطهر انديشه‌ها، ج ۲، ص ۶۵۶. [۳۰] . همان. [۳۱] . سيري در زندگاني استاد مطهري، ص ۲۲ و ۲۳. [۳۲] . مطهري، مطهر انديشه‌ها، ج ۲، ص ۶۵۶. [۳۳] . جلوه‌هاي معلمي استاد، ص ۱۸۳ و ۱۸۴. [۳۴] . مطهري، مطهر انديشه‌ها، ج ۲، ص ۶۷.