سؤال

آیا در کتابهای اهل سنت از امام صادق(ع) سخنی مبنی بر علم، تقوا و زهد آن حضرت سخنی گفته شده است؟


اهل سنت در بیان حسب و نسب امام صادق(ع)، آن حضرت را از سلاله پیامبران دانسته‌اند که بیانگر شرافت و منزلت والای آن حضرت می‌باشد. بزرگان اهل سنت امام صادق(ع) را در تقوا، زهد و بندگی خدا سرآمد همگان معرفی می‌کردند که با جان و دل، بنده واقعی خداوند بود. لحظه‌ای از عبادت خدا غافل نبوده است. یا در حال نماز بود یا روزه داشت یا قرآن می‌خواند. بدون وضو حدیث نقل نمی‌کرد. آن حضرت نزد علمای اهل سنت، امام ناطق، صاحب زمام ولایت بود که به عبادت و فروتنی رو آورده بود.

علمای اهل سنت امام صادق(ع) را از نظر فقه، علم و فضل از سادات اهل بیت دانسته‌اند که راویان زیادی از او نقل حدیث کرده‌اند. در نگاه ابی حنیفه رئیس مذهب حنفی، امام صادق(ع) فقیه‌ترین شخصیت عصر خود بود و بر مبانی دینی همه مذاهب آشنایی داشت. برجستگی علمی امام صادق(ع) چنان بود که بزرگانی از اهل سنت مانند سیوطی، سمرقندی، سمعانی و … تفسیر آیات قرآن را به سخنان آن حضرت مستند می‌کردند. در کتاب‌های روایی اهل سنت نیز سخنان امام صادق(ع) در حوزه‌های اعتقادی، اخلاقی، عبادی، اجتماعی و علمی درخشش خاصی دارد.

امام صادق(ع) به دلیل این‌که از اهل بیت رسول خدا(ص) می‌باشد و از اساتید بدون واسطه یا با واسطه مذاهب اربعه اهل سنت به‌شمار می‌آید، دانشمندان اهل سنت مطالبی را در باره او بیان داشته‌اند که در باره هیچ‌یکی از شخصیت‌های علمی خود نگفته‌اند.

اوصاف امام صادق(ع)

در کتاب‌های اهل سنت افزون بر ذکر فضایل اهل بیت، امام صادق(ع) با عباراتی بزرگ و پر معنایی توصیف شده است. این اوصاف حاکی از بزرگواری او در نسب و حسب می‌باشد و بر مقام فوق‌العاده معنوی و علمی او نیز دلالت دارد.

ابن عبد البر می‌گوید: جعفر بن محمد بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم، کنیه اش ابو عبدالله و مادرش فروه دختر قاسم پسر محمد بن ابی بکر صدیق است و او آن جعفری است که معروف به صادق می‌باشد و او ثقه، امین، عاقل، حکیم، بسیار با تقوا و صاحب فضلی بوده که مذهب جعفری منسوب به اوست.[۱]

نووی دانشمند معروف اهل سنت امام صادق(ع) را این‌گونه توصیف می‌کند: او امام ابو عبدالله جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم، هاشمی، مدنی و صادق است. محمد بن اسحاق، یحیی انصاری، مالک، ابن جریح، شعبه، یحیی القطان و دیگران از او نقل حدیث کرده‌اند و همگی اتفاق بر امامت و جلالت و سیادت او دارند و عمرو بن ابی المقدام گفته است که هرگاه به جعفر بن محمد نظر می‌کردم می‌دانستم که او از سلاله انبیاست.[۲]

عبادت و تقوای امام صادق(ع)

مالک بن انس در عبادت آن حضرت می‌گوید: من ندیدم او را مگر بر سه خصلت، یا نماز گزار بود یا روزه‌گیر یا این‌که قرآن می‌خواند. ندیدم او را که بدون طهارت (وضو) حدیثی از رسول‌الله(ص) نقل کند. در باره چیزی که سودی نداشت، سخن نمی‌گفت. او از عالمان عابد و زاهدی بود که از خداوند می‌ترسند. همانا سالی با او حج انجام دادم و چون به شجره [یادداشت ۱] رسید، محرم شد پس هرگاه می‌خواست تهلیل بگوید حالت غش و بی هوشی بر او عارض می‌گردید. من به او گفتم آیا این حالت حتماً باید بر تو عارض شود؟ او گفت: ای پسر ابی عامر من می‌ترسم از این‌که بگویم «لبَّيك اللّهمّ لبَّيك» خداوند بگوید «لا لَبَّيْكَ ولا سَعْدَيْكَ»[۳]

به گفته ابو نعیم، ابو عبدالله جعفر بن محمد صادق امام ناطق بود و صاحب زمام ولایت بود که به عبادت و فروتنی رو آورده و عزلت و خشوع را اختیار کرده بود.[۴]

علم و فضل امام صادق(ع)

محمد بستی از اهل سنت می‌گوید: {{متن عربی|و کان من سادات اهل البیت فقها و علما و فضلا روی عنه الثوری و مالک و شعبه و…|ترجمه= و از نظر فقه، علم و فضل از سادات اهل بیت بود. ثوری، مالک، شعبه و راویان زیاد دیگر از او نقل حدیث کرده‌اند».[۵]

ابو حنیفه رئیس مذهب حنفی، امام صادق(ع) را فقیه‌ترین کسی معرفی نموده که در زندگی‌اش دیده است. حسن بن زیاد می‌گوید از ابو حنیفه از فقیه‌ترین کسی که او را دیده است سؤال شد، او در جواب گفت: هیچ‌کسی را فقیه‌تر از جعفر بن محمد ندیده است. این مطلب را زمانی متوجه شده که امام صادق را به دستور منصور خلیفه عباسی آزموده است، منصور از ابوحنیفه می‌خواهد چهل سؤال مشکل را آماده کرده و از امام صادق بپرسد، ابوحنیفه چنین می‌کند و بعد از پاسخ‌های امام صادق(ع) بر مبنا و نظرهای تمام مذاهب اسلامی، ابوحنیفه می‌گوید: من قبلاً روایت کرده بودم که داناترین مردم، عالم‌تر آنان به اختلاف مردم است.[۶] مراد ابوحنیفه این است که هر کسی که مسلط بر آراء و نظرات تمام مذاهب اسلامی بوده و بر اختلافات در بین آنان آگاهی داشته باشد، عالم‌ترین فقیه اسلامی می‌باشد و امام صادق(ع) چون علم کامل بر اختلاف آراء و فتاوی همه مذاهب داشته است پس او فقیه‌تر از همه بوده است.

سیوطی در ذیل آیه ﴿وَاشْكُرُوا لِي وَلا تَكْفُرُونِ(بقره:۱۵۲) سخنی از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود: شکر کسی را که به شما نعمت می‌دهد انجام دهید؛ زیرا هنگامی که شکر منعم را انجام دهی نعمت‌ها بی‌پایان می‌گردد و اگر کفران ورزی نعمت‌ها بقا پیدا نمی‌کند. شکر موجب فراوانی در نعمت و امان از غیر می‌شود.[۷]

سمرقندی در تفسیر آیات آخر سوره آل عمران که شامل دعاهای متعددی می‌شود و به ﴿إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ(آل عمران:۱۹۴) ختم می‌گردد، این سخن را از امام صادق نقل می‌کند که هر که خدا را به این دعاها بخواند، حتماً دعاهایش به اجابت می‌رسد؛ زیرا خداوند به دعا کننده‌ها فرموده است: ﴿أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ(آل عمران:۱۹۵) یعنی ثواب عمل کسی را که در طاعت من آن را انجام داده است باطل نمی‌کنم حالا می‌خواهد این کس مرد باشد یا زن.[۸]

سمعانی در ذیل آیه ﴿لَوْلا أَنْ رَأَی بُرْهَانَ رَبِّهِ(یوسف:۲۴) که در داستان حضرت یوسف آمده، می‌گوید که امام صادق گفته است معنای برهان در این آیه اینست که در خانه زن (زلیخا) بتی وجود داشت و او برخاست با پارچه‌ای آنرا پوشاند. حضرت یوسف به او گفت چرا این کار را کردی؟ او پاسخ داد که من از آن حیا می‌کنم مرا ببیند که مرتکب معصیت می‌شوم. حضرت یوسف گفت پس شایسته‌تر است من از پروردگارم حیا کنم. این را گفت و فرار کرد.[۹]

سیوطی به نقل از ابن‌عباس و ابن عمر می‌گوید پیامبر(ص) فرمود که خداوند دارای ۹۹ اسم است هرکه آنها را برشمرد داخل بهشت می‌شود. از جعفر بن محمد صادق از این اسم‌های نودونه گانه پرسیده شد او در جواب گفت تمام این اسم‌ها در قرآن است. سپس همه آن‌ها را شمرد.[۱۰]

سخنان و نصایح امام صادق(ع) در کتاب‌های اهل سنت

از جعفر بن محمد از کیفیت خدا پرسیده شد، در جواب گفت: «روشنای‌ای است که تاریکی در آن راه ندارد. دانایی که جهل در آن نیست. زنده‌اى است كه مرگى با او نيست.»[۱۱]

امام صادق(ع) مردم را به جلب رضای خدا توصیه نموده، می‌گوید: «مردم را با چیزی که خدا را به سخط می‌آورد، راضی نکنید و آنان را به خاطر چیزی که خدا به شما نداده است، نکوهش نکنید و آنان را به خاطر رزقی که خداوند به آنان داده، ستایش نکنید؛ زیرا رزق و روزی چبزی است که به وسیله حرص حریص به دست نمی‌آید و به وسیله تنفر متنفر رد نمی‌شود. اگر یکی از شما از رزق فرار کند همان‌گونه که از مرگ فرار می‌کند، همانا رزقش او را درک خواهد نمود همانند مرگ که او را درک می‌کند.»[۱۲]

امام صادق(ع) استحکام روابط اجتماعی و ایجاد اعتماد و برادری بین افراد جامعه را بر نفی ظلم و دروغ و وعده خلافی مشروط می‌داند و می‌گوید: «کسی که سه خصلت در او باشد، چهار چیز نسبت به او بر مردم واجب می‌گردد: در هنگام معاشرت با آنها بر آنان ظلم نکند؛ در هنگام سخن گفتن با آنها به آنان دروغ نگوید؛ در هنگام وعده دادن به آنها با آنان وعده خلافی نکند. در این صورت بر مردم است که عدل او را آشکار سازد و مروّت او را به کمال رساند و برادری او بر آنان واجب می‌گردد و غیبتش بر آنان حرام می‌شود.»[۱۳]

منابع

  1. ابن عبد البر نمری، یوسف بن عبدالله، التمهید لابن عبدالبر، مغرب، وزارت عموم اوقاف و شئون اسلامی، ۱۳۸۷ق، ج۲ص۶۶.
  2. نووی، محی الدین بن شرف، تهذیب الاسماء واللغات، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶م، ج۱ص۱۵۵.
  3. ابن عبد البر نمری، یوسف بن عبدالله، التمهید لابن عبدالبر، مغرب، وزارت عموم اوقاف و شئون اسلامی، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۶۷.
  4. ابونُعَیمِ اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء و طبقات الاوصیاء، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ چهارم، ۱۴۰۵ق، ج۳ص۱۹۲.
  5. بستی، محمد بن حبان، الثقات، دارالفکر، چاپ اول، ۱۳۹۵ق-۱۹۷۵م، ج۶ص۱۳۱.
  6. قرشی، عبدالقادر بن ابی الوفا، الجواهر المضیئه فی طبقات الحنفیه، کراچی، میر محمد کتاب‌خانه، ج۱ص۲۸۶. جرجانی، عبدالله بن عدی، الکامل فی ضعفاأ الرجال، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق-۱۹۸۸م، ج۱ص۱۳۲. مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۰۰ق-۱۹۸۰م، ج۵ص۷۹. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق، ج۶ص۲۵۷.
  7. سیوطی، عبدالرحمن جلال الدین، الدرالمنثور، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۳م، ج۱، ص۳۷۴.
  8. سمرقندی، نصر بن محمد، تفسیر سمرقندی، بیروت، دارالفکر، ج۱ص۳۰۰.
  9. سمعانی، منصور بن محمد، تفسیر سمعانی، ریاض، دارالوطن، چاپ اول، ۱۴۱۸ق-۱۹۹۷م، ج۳ص۲۳.
  10. سیوطی، عبدالرحمن جلال الدین، الدرالمنثور، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۳م، ج۳، ص۶۱۵.
  11. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، محاضرات الادباء، بیروت، دارالقلم، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۴۱۰.
  12. مالکی، ابوبکر احمد بن مروان، المجالسه و جواهر العلم، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۴۹۴.
  13. بستی، محمد بن حبان، روضه العقلاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۳۹۷ق-۱۹۷۷م، ج۱، ص۱۰۲.
  1. شجره یا مسجد شجره، محلی است که حاجبان در آن جا احرام می‌بندند. وجه تسمیه آن به شجره این است که پیامبر اکرم در جریان سفر سال ششم هجرت که منتهی به امضای معاهده حدیبیه شد. در این مکان، کنار درختی (شجره) به نام ‹‹سَمَره›› فرود آمده و احرام بستند. همین‌طور در سال هفتم جهت عمرة القضاء و نیز درسال دهم برای حجة الوداع در این مسجد احرام پوشید. «جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، نشر مشعر، چاپ سوم، ۱۳۸۴ش، ص۲۷۵.»