حسد

نسخهٔ تاریخ ‏۳ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۱ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (تقویت)
سؤال

حسد چيست و راه مبارزه با آن چگونه است؟

جواب: يكي از نواقص بزرگ و جبران ناپذير انسان كه گاه به صورت يك غريزه نفساني بروز مي كند و وجدان خير انديش و آگاه را به زنجير مي كشد و انسان را از رسيدن به آمال و آرزوهاي حقيقي زندگي باز مي دارد، «حسد» يا بدخواهي است، شخص حسود نمي تواند كسي را در آغوش آسايش مشاهده كند و همواره از ديدن نعمت ديگران، در خود احساس فشار و سنگيني مي كند. به قول سقراط: «شخص بوالهوس و حسود، از چاقي ديگران لاغر مي شود»

حسد وغبطه

«حسد» كه در فارسي از آن تعبير به «رشك» مي كنيم، به معناي آرزوي زوال نعمت از ديگران است، خواه آن نعمت به حسود برسد يا نرسد؛ بنابراين كار حسود در ويران كردن و آرزوي ويران شدن نعمت هاي ديگران متمركز مي شود، نه اين كه آن سرمايه و نعمت حتماً به او منتقل گردد.[۱]

البته، گاهي افراد كم اطلاع صفت خوب غبطه را با حسد اشتباه مي كنند; در حالي كه غبطه عبارت است از: تمنّا و خواستن نعمتي كه در ديگري است براي خود، بدون اين كه آرزوي از بين رفتن آن را در ديگري داشته باشيم.[۲]


حسد چيست؟

حسد يعني آرزوي اين‌كه نعمتي كه برادر و يا خواهر مسلمان ما دارد و آن نعمت به نفع و صلاح اوست از دست او برود و محروم از آن نعمت شود و اگر بخواهد آرزوي زوال و نابودي نعمت را از او نكند؛ بلكه مثل آن را براي خود بخواهد آن را «غبطه» خوانند و اگر چيزي كه به صلاح آن شخص نيست كه از بين برود به اين «غيرت» گويند. ضد حسد نصيحت است و آن عبارت است از آنكه نعمتي كه به صلاح برادر و يا خواهر مسلمانش است بخواهد. معيار نصيحت آن است كه آنچه را براي خود مي خواهي براي او هم بخواهي و آنچه را براي خود دوست نداري براي او هم دوست نداشته باشي و معيار تشخيص حسد برعكس است يعني آنچه را براي خود نخواهد براي او بخواهد و آنچه براي خود بخواهد براي او نخواهد.[۳]

نكته: صرف ميل قلبي به زوال نعمت ديگري (اگر اختياري نباشد) و آثار حسد در مقام عمل به ظهور نرسد يعني فقط ميل قلبي در قلب، گناه ندارد.


مطالعه بيشتر

  • حسد و دروغ، شهيد سيد عبدالحسين دستغيب.


منابع

  1. مكارم شيرازي، ناصر و (ديگران)، تفسير نمونه، ج۳ ص۴۲۳.
  2. سلطاني، غلامرضا، تكامل در پرتور اخلاق، ج۱، ص۹۵.
  3. اقتباس از (سه رساله) فيض كاشاني، محسن، عزلت، كينه و حسد، مذمت دنيا، ترجمه دكتر اسد الله ناصح، نشر نهضت زنان مسلمان، جلد دوم، ص۱۸ تا ۲۲.