پیامدهای غیبت کردن
پیامدهای دنيوي
وقتي كه ما از كسي در پيش ديگران غيبت ميكنيم آنها با خود فكر ميكنند اين كه از فلاني پيش ما بدگويي ميكند حتما از ما هم نزد ديگران بدگويي ميكند و به ياد آن شعر ميافتند كه:
آن كه عيب دگران نزد تو آورد و شمرد
بيگمان عيب تو نزد دگران خواهد برد
لذا به ما بدگمان و بياعتماد ميشوند؛ بنابراين در درجه اول سلب اعتماد از ديگران ـ كردهايم.
اگر غيبت شونده از موضوع باخبر شود و بفهمد كه ما عيب او را پيش ديگران گفتهايم و از او بدگويي كردهايم از ما دلخور و دلگير خواهد شد و احتمالاً كينه ما را به دل مي گيرد و به دشمني با ما مي پردازد و او نيز درصدد تلافي بر مي آيد و آبروي ما را پيش ديگران مي ريزد. با غيبت كردن براي خود دشمن درست ميكنيم و بذر دشمني و كينه را در جامعه اسلامي ميپاشيم.[۱]
اثر ديگري كه در دنيا به دنبال دارد اين است كه طبق روايات وقتي ما در پي عيوب مردم باشيم تا از آنها آگاه شويم و به ديگران بگوييم، خداوند در پي عيب ما خواهد آمد و ما را هر چند در خانهمان باشيم رسوا خواهد كرد. بنابراين اگر در پي رسوا كردن ديگران باشيم خدا نيز ما را رسوا خواهد كرد.[۲]
پیامدهای اخروي
مهمتر از همه آن است كه موجب ميشود حسنات ما از بين برود. در روايت است كه «آتش در سوزاندن چوب خشك از غيبت در از بين بردن حسنات سريعتر عمل نميكند.»[۳] يا در روايت ديگري است كه «كسي در حضور پروردگار متوقف ميشود و نامه عملش به او داده ميشود؛ پس كارهاي خوب خود را نميبيند، ميگويد: خداوندا! اين نامه اعمال من نيست، حسناتم در آن نميباشد. به او گفته ميشود پروردگار تو اشتباه نميكند و نه فراموش ميكند، اعمال تو با غيبت كردن مردم از بين رفته است. و كس ديگر آورده ميشود و نامه عملش به او داده ميشود، پس در آن طاعات بسياري ميبيند پس ميگويد خداوندا! اين نامه اعمال من نيست من كه اين طاعات را انجام نداده بودم. به او گفته ميشود: فلاني از تو غيبت كرد از اين روي كارهاي نيكش به تو داده شد.»[۴]
دیگر پیامدها
الف. در يك روايت است كه «غيبت كننده اگر توبه كند آخرين كسي است كه به بهشت ميرود و اگر توبه نكند اولين كسي است كه به دوزخ ميرود».[۵]
ب. در روايت ديگر است كه حضرت علي(ع) به نوف كه درخواست موعظه كرده بود فرمود «از غيبت دوري كن كه خورش سگهاي جهنم است.»[۶]
روايات ديگري نيز هست كه ما براي طولاني نشدن مطلب از ذكر آنها خودداري ميكنيم.
مطالعه بيشتر
- آفات زبان، محسن غفاري، تهران، پيام آزادي.
منابع
- ↑ مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، چاپ هفدهم، ۱۳۷۸، ج۲۲، ص۱۸۹.
- ↑ چهل حديث، ص۲۵۹.
- ↑ محدث نوري، مستدرك الوسايل، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۹، ص۱۲۶.
- ↑ بحار الانوار، ج۷۴، ص۳۸۳.
- ↑ حجرات/۱۲.
- ↑ ر.ك: محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، انتشارات دار الحديث، چاپ اول، ج۳، ص۲۳۴۰.