مراد از اهل‌بیت در حدیث ثقلین

نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۱ توسط Shamloo (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

منظور از اهل‌بیت(ع) در حدیث ثقلین چه کسانی هستند؟

مراد از اهل‌بیت در حدیث ثقلین در منابع روایی شیعه ائمه دوازده‌گانه و در منابع اهل‌سنت پنج‌تن اصحاب کساء قلمداد شده است. برخی معتقدند که حدیث ثقلین نزد شیعه و اهل‌سنت متواتر دانسته‌ شده است.[۱] متن حدیث ثقلین چنین است: «قال رسول الله صلی‌الله علیه و آله إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ‌بها می‌گذارم كه اگر به آنها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت و اهل‌بيتم و اين دو از يکديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند. پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می‌كنيد. آگاه باشيد كه اين آب خوش‌گوار و شيرين است پس بياشاميد و آن ديگر آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد.»[۲]

در منابع شیعی، روایاتی نقل شده که در آنها منظور از اهل‌بیت دوازده امام قلمداد شده است؛ از جمله در روایتی از امام علی(ع) که از او درباره معنای عترت در حدیث ثقلین پرسیده می‌شود. امام(ع) خودش، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و امامان نه‌گانه از فرزندان امام حسین(ع) را به‌عنوان مصداق عترت معرفی می‌کند[۳] در منابع اهل‌سنت، معنای عترت در این روایت پنج تن اصحاب کساء دانسته شده است.[۴]

منابع

  1. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناظرة، تحقیق محمدتقی ایروانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بی‌تا، ج۹، ص۳۶۰.
  2. حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، قم، مطبعة العلمیه، بی‌تا، ج۱، ص۵۶۸.
  3. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۳۶۱ش، ص۹۰.
  4. مناوی، محمد عبدالرؤوف، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۱ق، ج۳، ص۱۴؛ نیز: حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل‏، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۶-۲۷.