موضع امام سجاد(ع) در قیام مختار

نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۳ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{پایان سوال}} چرا امام سجاد(ع) از قيام مختار استقبال نكرد؟ {{سوال}} {...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

چرا امام سجاد(ع) از قيام مختار استقبال نكرد؟

سؤال

با مراجعه به منابع روائي معتبر و ديدگاههاي علماي بزرگ اسلام، دانشمندان علم رجال و ديگر نويسندگاني كه در ستايش مختار كتابها نوشته‌اند، برمي‌آيد كه نه تنها امام سجاد(ع) و بقيه امامان(ع) از كار مختار راضي بودند. بلكه امام سجاد(ع) كار ايشان را تأييد فرموده و شيعيان و دوستداران اهل بيت(ع) را در حمايت و ياري كردن مختار ترغيب و تشويق فرموده‌اند كه به هر كدام از آنها جداگانه اشاره خواهد شد.

الف) شخصيت مختار از ديدگاه ائمه اطهار(ع) :

۱. حضرت علي(ع) مي‌فرمايد:«به زودي فرزندم حسين كشته خواهد شد ولي ديري نخواهد پائيد كه جواني از قبيله (ثقيف) قيام خواهد كرد و از اين ستمكاران، انتقام خواهد گرفت، به طوري كه تعداد كشته‌هاي آنان به سيصد و هشتاد و سه هزار نفر خواهد رسيد.»[۱]

۲. امام حسين(ع) براي لشكر كوفه و شام، خطبه‌اي خواند. حضرت در ذيل خطبه مردم كوفه و شام را چنين فرمود:«... پرودگارا، آن جوانمرد ثقفي را بر آنان مسلط كن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ايشان بچشاند و از قاتلان ما احدي را معاف ندارد، به جاي هر قتلي، كشتني و به جاي هر ضربتي، ضربتي، و انتقام مرا و دوستان و خاندان و شيعيانم را از اينان بگيرد.»[۲]

۳. هنگامي كه مختار، سر بريده ابن زياد و عمر سعد (لعنه الله عليهما) را به نزد امام سجاد(ع) فرستاد؛ حضرتش به سجده افتاد و در سجده شكر، خدا را اين گونه سپاس گفت، «حمد و ستايش خداي را كه انتقامم را از دشمنانم گرفت و خداي به مختار، پاداش و جزاي خير عنايت فرمايد.»[۳]

ب) شخصيت مختار از ديدگاه علماء، دانشمندان بزرگ اسلام:

۱. حضرت آيه الله خوئي (ره) درباره شخصيت مختار مي‌فرمايند:«اخبار و رواياتي كه درباره مختار رسيده است بر دو قسم مي‌باشد:

الف ـ اخباري كه در مدح و ستايش مختار مي‌باشد.

ب ـ اخباري كه در مذمت و نكوهش ايشان مي‌باشد.

اما اخبار مدح و ستايش قوي و برتر است.» پس در ادامه بيان مي‌كنند:«در حُسن حال مختار همين بس كه او با كشتن قاتلان امام حسين(ع) دل اهل بيت(ع) را شاد كرد و اين خود خدمتي بزرگ به ساحت مقدس خاندان پيامبر(ص) است كه استحقاق پاداشي از جانب آن بزرگواران دارد.»

ايشان آن گاه پس از نقل روايتي مي‌فرمايند:«از ظاهر بعضي از روايات به دست مي‌آيدكه قيام مختار با اذن و اجازه خاص امام سجاد(ع) بوده است.»[۴]

۲. سخنان علامه مامقاني (ره):

«... خلاصه تمام آن چه ذكر شده اين است كه اين فرد (مختار) مذهبش امامي و معتقد به امامت ائمه معصومين(ع) بوده و قيام و حكومت او با اجازه امام سجاد(ع) صورت گرفته است.

۳. علامه اميني (ره): در كتاب پربار «الغدير» از مختار با اين كلمات ياد مي‌كند:«مرد هدايت، قيام كننده، مجاهد، قهرمان، سلحشور» سپس علامه اميني در ادامه با تجليل از مقام و شخصيت مختار بيان مي‌كنند:«هر كس با ديده بصيرت و تحقيق بر تاريخ، حديث و علم رجال بنگرد درمي‌يابد كه مختار از پيشگامان دينداري، هدايت، اخلاص بود و نهضت مقدس او تنها براي برپائي عدالت و ريشه كن كردن ملحدان و ظلم امويان و با اجازه امام سجاد(ع) بوده است. [۵]

۴. مورخ معاصر شريف القرشي (ره) درباره شخصيت مختار مي‌نويسد:«مختار يكي از شخصيت‌هاي برجسته شيعه است او شمشيري از شمشيرهاي خاندان پيامبر(ص) بود و قلبش بيش از همه بر ظلمي كه بر اهل بيت(ع) گذشت مي‌تپيد. ولي در راه جهاد مقدس خود سعي و كوشش فراوان داشت تا قدرت را در دست بگيرد اما نه براي جاه‌طلبي و رياست بلكه براي خون خواهي اهل بيت پيامبر(ص) و انتقام از قاتلين او ... روش سياسي او اجراي عدالت اجتماعي در زمان حكومتش بر اساس حكومت عادلانه اميرالمؤمنين(ع) بود مختار از زهد و تقواي فراواني برخوردار بود و به مباني ديني سخت پايبند بود. مورخان درباره ايام كوتاه حكومتش گفته‌اند كه وي بيشتر روزها را روزه شكر مي‌گذارد و اين شكرانه نعمتي بود كه خداوند به او عطا كرده بود كه توانست انتقام خون امام حسين(ع) و اهل بيت پيامبر اكرم(ص) را بگيرد و بر نابودي پليدان و ناپاكان از صحنه تاريخ توفيق يابد. [۶]

محمد حنفيه فرزند والامقام اميرالمؤمنين علي(ع) مهمترين نقش را در قيام مختار داشت او در حقيقت رهبري ظاهري قيام و فرماندهي آنان را به عهده داشت. مختار با مشورت او و اجازه امام سجاد(ع) قيامش را اعلام كرد. مختار در كوفه رسماً خود را نماينده اهل بيت(ع) به فرماندهي محمد حنفيه معرفي نمود و هنگامي كه جمعي از سران شيعه كوفه براي تحقيق در كار مختار نزد محمد حنفيه آمدند و سؤال كردند كه آيا او از طرف شما نمايندگي دارد محمد حنفيه آنان را نزد امام سجاد(ع) برد و گفت:برخيزيد تا نزد امام من و شما يعني پيش امام سجاد(ع) برويم و هنگامي كه قضيه قيام و خونخواهي امام حسين(ع) و شهداي كربلا مطرح شده امام سجاد(ع) خطاب به محمد حنفيه فرمودند:

«اي عمو، اگر برده زنگي براي ما اهل بيت تعصب به خرج دهد (و قيام كند) بر مردم واجب است كه او را ياري دهند. اي عمو هر چه در اين كار صلاح ديدي انجام ده من تو را مسئول اين كار قرار دادم. سپس آنان از محضر امام(ع) برخاستند و خوشحال با خود مي‌گفتند: امام(ع) و محمد حنفيه در قيام به ما اذن دادند .[۷]

خود مختار در ملاقاتش با سران شيعه در كوفه، هدف و قيام خود را چنين بيان مي‌كند:«همانا (محمد حنفيه) فرزند علي(ع) وصي و جانشين پيامبر(ص) مرا به عنوان امين و وزير و فرمانده به سوي شما فرستاده و به من دستور داده است تا كساني كه در ريختن خون حسين(ع) را حلال دانستند به قتل برسانم...»[۸]

در جاي ديگر عده‌اي از شيعيان از امام سجاد(ع) و محمد حنفيه سؤال مي‌كنند مختار ادعا مي‌كند كه از طرف شما (امام سجاد(ع) و محمد حنفيه) به خون‌خواهي قيام كرده آيا اين صحت دارد؟ امام سجاد(ع) و محمد حنفيه در پاسخ آنان اظهار داشتند كه ما خواهان اين كاريم و بر مردم واجب است او را ياري دهند.[۹]

بر اين اساس علامه مامقاني (ره) با صراحت مي‌فرمايند:«محققاً حكومت و قيام مختار با اجازه امام سجاد(ع) بوده است.»[۱۰]

آيت الله خوئي (ره) نيز مي‌فرمايند:«از ظاهر روايات برمي‌آيد كه قيام مختار به اذن امام سجاد(ع) بوده است.»[۱۱] اگرچه احتمال دارد اجازه ی امام محرمانه وبا رموز خاص صورت گرفته تا دشمنان اهل بيت برامام نتوانند خرده گرفته وايجاد مزاحمت نمايند؛چنانکه برخی از علما نيز براين باورند.

شيخ ابو علي رجالي بزرگ در منتهي المقال نوشته است:«علت اين كه در قيام مختار كمتر از امام سجاد(ع) مطرح شده است حفظ جان ايشان بوده است .»[۱۲]

در نهايت مي توان گفت قيام مختار به رهبري محمد حنفيه و به اذن و رضاي امام معصوم، حضرت امام سجاد(ع) بوده است.

==مطالعه بيشتر==

۱. ماهيت قيام مختار، رضوي اردكاني

۲. جنبش‌هاي شيعي، محمد تقي مدرسي


منابع

  1. مقدس اردبيلي، حديقه الشيعه، قم، نشر انصاريان، چاپ اسلاميه، سال۱۳۷۷، ص۵۰۴.
  2. مجلسي، بحار الانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، سال ۱۴۰۳ ه‍ ق، ج۴۵، ص۱۰.
  3. كشي، رجال كشي، جمع آوري محمد بن الحسن بن علي الطوسي، مشهد، دانشگاه مشهد، ص۱۲۷، ح۲۰۳.
  4. خوئي، سيد ابوالقاسم، معجم رجال الحديث، قم، مدينه العلم، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، از ص۹۹ تا ص۱۰۲.
  5. عبدالحسين اميني، الغدير، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ ۶،۱۳۷۴ ه‍ ش، ج۲، ص۳۴۳.
  6. شريف قريشي، باقر، حياه الامام الحسين(ع) مدرسه الايرواني قم، ۱۹۷۴ م، ج۳، ص۴۵۳ و ۴۵۵.
  7. مجلسي، بحار الانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ ه‍ ق، ج۴۵، ص۳۶۴ و ۳۶۵.
  8. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الملوك، تهران، اساطير، ۱۳۶۲ ش، ج۵، ص۵۸۰.
  9. بحار الانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ه‍ ق، ج۴۵، ص۳۶۵.
  10. مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال، قم، مؤسسه اهل البيت لاحياء التراث، ۱۳۸۱ ش، ج۳، ص۲۰۶.
  11. خوئي، ابوالقاسم، معجم الرجال الحديث، قم، مدينه العلم، چاپ سوم،۱۴۰۳ه‍ ق، ج۱۸، ص۱۰۱.
  12. محمد بن اسماعيل، منتهي المقال، قم، مؤسسه اهل البيت،۱۴۱۶ه‍ ق، ج۶، ص۲۴۳.