کتاب سلیم بن قیس هلالی
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
نظر علما در خصوص کتاب سلیم بن قیس هلالی چه میباشد؟
کتاب سُلَیم بن قیس هِلالی،
سلیم بن قیس هلالی | |
---|---|
اطلاعات کتاب | |
نویسنده | سلیم بن قیس هلالی |
تاریخ نگارش | قرن اول |
موضوع | . |
زبان | عربی |
مؤلف
بن قيس عامرى كوفى هلالى، مكنّى به ابو صادق، از اجلّاى محدّثين شيعه و اكابر اصحاب حضرت امير المؤمنين و حسنين ع و حضرت سجّاد و حضرت باقر عليهم السلام ميباشد كه نزد آن بزرگواران بسيار محبوب، بمنزله اركان اربعه و اخبار بسيارى در مدح او وارد و از اولياى خانواده عصمت بود. كتاب او معروف و يكى از اصول اربع مأه مشهوره و نخستين كتابى است كه از شيعه ظهور يافته است. در آن كتاب از حضرت امير المؤمنين ع و سلمان و ابو ذر و مقداد و عمّار روايت ميكند و صدوق و كلينى و ديگر اكابر محدّثين اعتماد تمام بر آن دارند. هلالى گفتن او بجهت آن بوده كه هميشه هلال را ميديده است.[۱]
سلیم دوسال قبل از هجرت, در اطراف کوفه چشم به جهان گشود. او خردسالى خود را در کوفه سپرى کرد. و از سواد خواندن و نوشتن برخوردار شد. او 12 ساله بود که حضرت محمد(ص) رحلت کرد. سلیم از اصحاب امام على, امام حسن, امام حسین و امام سجاد(علیهم السلام) بود.[۲]
معرفی و جایگاه
كتاب معروفى است كه در آن تاريخ و وقايع صدر اسلام و دوران خلافت خلفا و حوادث و رويدادهاى وارده بر على عليه السلام و خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله با جزئيات بيشترى نسبت به مصادر ديگر در آن درج شده است . عده اى از محققان از جمله ابن غضائرى در صحت اين كتاب ترديد دارند.[۳]
کتاب سلیم بن قیس هلالی، از کتاب های معروف بین شیعه است که در مورد آن مباحث زیادی مطرح است. گفته شده که اگر اعتبار کتاب تمام شود، یک سند شیعی است که در قرن اول تدوین شده است و در مسائل متعددی می توان به آن رجوع کرد. ولی برخی متفکران شیعه ضمن پذیرش وثاقت سلیم و این که او دارای کتاب مورد قبولی بوده است، درباره کتاب موجود رای به بی اعتباری آن داده اند. از طرفی برخی افرادی که به نشر کتاب پرداخته اند به صحت آن معتقدند.[۴]
ابن ندیم، شیخ طوسی، محمدتقی مجلسی و علامه مجلسی از موافقان این کتاب هستند و در مقابل، شیخ مفید، علامه حلی، از مخالفان این کتاب هستند.[۵]
این کتاب با خبر واحد و از طریق یک راوی نقل شده است و تنها راوی آن ابان بن ابی عیاش است. بر پایه اطلاعات موجود در آغاز کتاب سلیم، عمر بن اذینه اعلام داشته که ابان بن ابی عیاش یک ماه پیش از مرگش (۱۳۸ق) او را فراخوانده و نسخه کتاب سلیم بن قیس هلالی را به او سپرده و او از برای حفظ نسخه و مراقبت از آن تعهد گرفته است.[۶]
بر پایه آگاهی های موجود که بر آرا و نظرات عالمان فن حدیث و رجال استوار است، ابان بن ابی عیاش شخص موثقی نبوده و استحکام شخصیتی لازم را برای ورود به این عرصه نداشته است.[۷]
محتوا
...
اعتبار کتاب
در کتاب مختصر بصائر الدرجات نقل شده است که کتاب سلیم بر امام سجاد(ع) عرضه شد و آن حضرت کتاب سلیم را تأیید و توثیق فرمودند و آن را صحیح دانستند و احادیث آن را تقریر فرمودند.[۸]
همچنین امام باقر(ع) این کتاب را تأیید کرده، فرمودند: این وصیت امیر المؤمنین علی(ع) و نسخه کتاب سلیم است که بر آبان قرائت کرده است.[۹]
علمای شیعه مانند: نعمانی در کتاب الغیبه[۱۰] احمد بن موسی آل طاووس در کتاب تحریر طاووسی[۱۱] علامه محمد تقی مجلسی (مجلسی اوّل) در کتاب روضه المتقین،[۱۲] شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه،[۱۳] سید هاشم بحرانی در کتاب غایه المرام،[۱۴] علامه تفرشی در کتاب نقد الرجال،[۱۵] علامه محمد باقر مجلسی (مجلسی دوم) در کتاب بحارالأنوار[۱۶] علامه میرحامد حسین در کتاب عبقات الانوار،[۱۷] علامه خوانساری در کتاب روضات الجنات،[۱۸] محدث قمی در کتاب الکنی و الالقاب،[۱۹] علامه مامقانی در کتاب تنقیح المقال،[۲۰] علامه امینی در کتاب الغدیر،[۲۱] آیت الله مرعشی نجفی در حاشیه کتاب احقاق الحق تستری و…[۲۲] از کتاب سلیم بن قیس با عنوان معتبر، صحیح، از اصول مشهوره، مورد اعتماد قدمای علمای شیعه چون کلینی و صدوق و این که روایات آن با روایات صحیح و مورد وثوق تقویت میشود و… یاد و آن را تأیید کردند.[۲۳]
همچنین علمای شیعه بحثهای مفصلی در کتابهای خود در مورد اعتبار این کتاب انجام دادهاند که از جمله آنها میتوان به علمای زیر اشاره کرد:
۱. شیخ طوسی در کتاب الفهرست؛[۲۴] ۲. نجاشی در کتاب الفهرست؛[۲۵] ۳. نعمانی در کتاب الغیبه؛[۲۶] ۴. مسعودی در کتاب الغیبه و الاشراف؛[۲۷] ۵. حسن بن سلیمان حلی در مختصر بصائر الدرجات؛[۲۸] ۶. ابن شهر آشوب در معالم العلماء؛[۲۹] ۷. کشی (کتاب اختیار معرفه الرجال شیخ طوسی)؛[۳۰] ۸. احمد بن طاووس در کتاب التحریر الطاووسی؛[۳۱] ۹. علامه حلی در کتاب خلاصه الأقوال؛[۳۲] ۱۰. محقق داماد در کتاب الرواشح السماویه؛[۳۳] ۱۱. مجلسی اول در روضه المتقین؛[۳۴] ۱۲. مجلسی دوم، در بحارالأنوار؛[۳۵] ۱۳. علامه خوانساری در روضات الجنات؛[۳۶] ۱۴. وحید بهبهانی در تعلیقه بر منهج المقال؛[۳۷] ۱۵. محقق استر آبادی در منهج المقال؛[۳۸] ۱۶. آیت الله بروجردی در نخبه المقال؛[۳۹] ۱۷. فاضل تفرشی در نقد الرجال؛[۴۰] ۱۸. شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه؛[۴۱] ۱۹. سید امین عاملی در اعیان الشیعه؛[۴۲] ۲۰. شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعه؛[۴۳] ۲۱. محدث قمی در الکنی والالقاب؛[۴۴] ۲۲. سید شرف الدین عاملی در مؤلف الشیعه فی صدر الاسلام؛[۴۵] ۲۳. علامه مامقانی در تنقیح المقال؛[۴۶] ۲۴. علامه امینی در الغدیر؛[۴۷] ۲۵. علامه تستری در قاموس الرجال؛[۴۸] ۲۶. آیت الله خویی در معجم رجال الحدیث.[۴۹]
این علما کتاب سلیم بن قیس را معتبر دانستهاند.[۵۰]
یکی از دلایل و قرائن اعتماد کتاب سلیم در نزد کلینی آن است که شیخ کلینی در هر بابی که در آن حدیثی از کتاب سلیم نقل میکند، حدیث سلیم را در اول آن بابها میآورد؛ این در حالی است که کلینی احادیث را بر حسب صحت و وضوح مطلب آن بر دیگر احادیث مقدم میکند و احادیث ضعیف تر را در آخر هر باب میآورد.[۵۱]
اشکالات ابن غضائری
شبهات و تردید و تشکیکهایی که در مورد کتاب سلیم مطرح میشود مربوط به ایرادی است که در کتاب رجال منسوب به ابن غضائری در مورد کتاب سلیم مطرح شده است. در این کتاب، کتاب سلیم جعلی دانسته شده و در آن از کتاب سلیم دو شاهد به عنوان جعلی بودن آن کتاب بیان شده است.[۵۲]
از علمایی که در کتابهای خود به رد و پاسخ شبهات مطرح شده پرداختهاند میتوان به علمای زیر اشاره کرد:[۵۳]
۱. علامه مجلسی اوّل در روضه المتقین؛[۵۴] ۲. میرزای استر آبادی در منهج المقال؛[۵۵] ۳. فاضل تفرشی در نقد الرجال؛[۵۶] ۴. شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه؛[۵۷] ۵. علامه مجلسی دوم در بحارالأنوار؛[۵۸] ۶. وحید بهبهانی در تعلیقه بر منهج المقال؛[۵۹] ۷. میر حامد حسین در استقصاء الافحام؛[۶۰] ۸. سید خوانساری در روضات الجنات؛[۶۱] ۹. علامه مامقانی در تنقیح المقال؛[۶۲] ۱۰. سید محسن امینی در اعیان الشیعه؛[۶۳] ۱۱. آیت الله خویی در معجم رجال الحدیث؛[۶۴] ۱۲. شیخ تستری در قاموس الرجال.[۶۵]
جواب این اشکال که در رجال ابن غضائری مطرح شده این است که:
اولا: منسوب بودن کتاب رجال به ابن غضائری محل تردید است و این کتاب مشخص نیست که از تألیفات ابن غضائری باشد یعنی مؤلف آن غیر مشخص است و حتی برخی آن را نوشته مخالفان شیعه میدانند که به ابن غضائری نسبت دادهاند.[۶۶]
ثانیا: رجال ابن غضائری به مضمون دو مطلب از کتاب سلیم اشاره و آن را مورد اشکال قرار داده است.
امّا محل مورد اشکال را در کتاب بیان نکرده که کجای کتاب سلیم است و حتی متن آن را هم نقل نکرده است؛ بنابراین رجال ابن غضائری فقط به صورت کلّی اشکال کرده و مورد مشخصی را بیان نکرده است و مواردی که احتمال میرود مراد از کلی گویی رجال ابن غضائری باشد کاملاً قابل پاسخ است و لذا چنین اشکالی اساساً مردود است.[۶۷]
ثالثا: کل احادیث کتاب سلیم در مورد دو موضوعی که رجال ابن غضائری بر آن اشکال کرده بر خلاف قول ابن غضائری است و چنین اشکالی در مورد اوّل اساساً در کتاب سلیم وجود ندارد و در مورد دوّم قابل توجیه است بنابراین چیزی که رجال ابن غضائری مطرح کرده ناشی از تصحیف رخ داده در برخی از نسخ کتاب سلیم است.[۶۸]
میر حامد حسین در کتاب استقصاء الافحام مینویسد:[۶۹] با جستجو در کتاب سلیم (از اوّل تا آخر آن) و ملاحظه کلمه به کلمه عبارات کتاب مشخص میشود که ایرادهای رجال ابن غضائری در کتاب سلیم موجود نیست.[۷۰]
رابعا: بر فرض آن که اشکالهای مطرح شده در کتاب رجال ابن غضائری صحیح باشد، وجود دو اشکال هیچ ضرری به اعتبار اصل کتاب نخواهد زد. علامه مجلسی در کتاب بحارالأنوار مینویسد:[۷۱] اشکال (رجال) ابن غضائری موجب قدح کتاب نیست، زیرا کمتر کتابی وجود دارد که در آن مانند چنین تصحیفهایی موجود نباشد و بر یک محقق پوشیده نیست که در خود کتاب کافی و دیگر کتابهای معتبر نیز ممکن است چنین اشتباهات جزئی موجود باشد.[۷۲]
آیت الله خویی در کتاب معجم الرجال الحدیث مینویسد:[۷۳] اگر در کتابی یک یا دو مورد اشتباه موجود باشد، این دلیل بر جعلی بودن کل کتاب نخواهد بود در حالی که بیشتر کتابها خالی از اشکال نیستند حتی کتاب کافی که متقنترین کتابها است.[۷۴]
بنابراین باید توجه کرد که علما از کتاب سلیم دفاع کرده آن را مورد اعتماد میدانند و اشکالات مطرح شده را یا اساساً باطل دانسته یا آن که موجب خدشه دار شدن صحت اصل کتاب نمیدانند و نهایتاً برخی اصل کتاب را مورد اعتماد و در موارد مشکوک، توقف میکنند (مانند علامه حلی در کتاب خلاصه الاقوال).[۷۵]
اشکالات منتقدان به صحت و اعتبار کتاب
اشکال سندی
همه سلسله راویان کتاب سلیم تا آبان بن عیاش صحیح و معتبر و مورد اعتماد است.[۷۶] امّا خود آبان از نظر بیشتر رجالیون شیعه و اهل سنت تضعیف شده.[۷۷] بنابراین او مورد اعتماد و ثقه نیست. امّا خود سلیم (قبل از آبان) و بقیه راویان (بعد از آبان) کاملاً مورد اعتمادند. در اینجا سه احتمال است یکی این که آبان ابتدا فاسدالمذهب بوده و سپس درست کار شده[۷۸] و آنچه روایت در قدح اوست مربوط به قبل از توبه اوست. دوم این که آبان با اینکه ضعیف و غیرقابل اعتماد است در برخی موارد درست عمل کرده و این مورد یکی از آن هاست و سوم این که دروغ گوست و این کتاب خود اوست که به سلیم نسبت میدهد. بر طبق دو احتمال اول که قائل هم دارد کتاب کاملاً معتبر است و بر طبق احتمال سوم کتاب از نظر سندی قابل اعتماد و معتبر نیست.
امّا در اکثر روایات کتاب سلیم، عمر بن اذنیه از آبان و او هم از سلیم نقل میکند. حال آبان روشن شد، امّا عمر بن اذنیه مورد وثوق رجالیون شیعه و اهل سنت است و کاملاً مورد اعتماد است بنابراین سلسله سند تا به ایشان کاملاً صحیح است. برخی فضلای معاصر احتمال میدهند که عمر بن اذنیه برای تقیه و حفظ جان خود کتاب را به آبان نسبت داده است ولی علمای رجال به آن اشاره نکردهاند.
اشکال محتوایی
ابن غضائری آغازگر تشکیک در محتوای کتاب سلیم است که به دنبال آن حکم به جعلی و ساختگی بودن کتاب کرده امّا از میان همه کتاب فقط در دو مورد (روایت) اشکال یافته است.[۷۹] همه منتقدان کتاب نیز فقط این دو مورد را به عنوان اشکال مطرح کردهاند.[۸۰] و آن دو اشکال یکی موعظه محمد بن ابی بکر بر پدرش هنگام مرگ و دیگر تعداد امامان که در کتاب ۱۳ نفر محسوب شده. توضیح آن که:
الف) سلیم در کتابش نقل میکند که با محمد بن ابی بکر ملاقات کرده و محمد سخنان پدرش را که هنگام وفاتش گفته بود با تمام جزئیات به سلیم گفته است…[۸۱]
علامه مجلسی میگوید این خبر یکی از مسائلی است که سبب قدح کتاب سلیم شده زیرا محمد بن ابی بکر چنانکه در اخبار شیعه و اهل سنت آمده در حجه الوداع (سال دهم هجری) به دنیا آمده لذا به هنگام مرگ پدرش دو سال و چند ماه داشت پس چگونه میتوانست این سخنان را بر زبان آورد و آن حکایات را به یاد داشته باشد.[۸۲]
ب) اشکال دوم این که سلیم امامان را سیزده نفر شمرده است. در کتاب سلیم روایتی از رسول خدا آمده است: «خداوند یک نظر به ساکنان زمین کرد از میان آنان دو مرد را برگزید یکی من که مرا به رسالت مبعوث کرد و دیگری علی بن ابیطالب… خداوند بار دیگر نظری کرد و پس از ما (بعدنا) دوازده وصی از اهل بیت من برگزید و آنان را یکی پس از دیگری برگزیدگان امتم قرار داد.» بنابراین روایت بعد از پیامبر و علی ـ(ع) ـ دوازده امام میآیند که با حضرت علی ـ(ع) ـ سیزده امام میشوند.[۸۳]
الف
۱ـ این حدیث را شیخ صدوق و شیخ مفید و صفار و… در کتابهای خود آوردهاند ولی هیچکس به صرف آوردن این حدیث کل آن کتابها را زیر سؤال نبرده است. به ویژه این که اینها از طریق غیر از کتاب سلیم به سلیم بن قیس استناد کردهاند.[۸۴] یعنی از طریق سلسله راویان دیگر.
۲ـ بخشهایی از این حدیث طولانی در کتابهای بسیاری از دانشمندان شیعه و سنی آمده از جمله ابو الصلاح حلبی در تقریب المعارف، شیخ مفید در آمالی و کافیه، علامه بحرانی در مدینه المعاجز، عماد طبری در کامل بهائی، غزالی در سرّ العالمین، ابن جوزی در تذکره الخواص و… ولی این کتابها جعلی شمرده نشده است.[۸۵]
۳ـ برخی تولد محمد بن ابی بکر را هشتم یا نهم هجری میدانند در این صورت محمد هنگام مرگ پدر ۴ یا ۵ ساله بوده.
۴ـ علامه مجلسی احتمال داده که این جریان (اگر واقعیت داشته باشد) یکی از معجزاتی است که خدای سبحان برای امیرالمؤمنین آشکار کرده است که با آن سخنان حقانیت حضرت آشکار میشود.
۵ـ احتمال دارد تصحیف شده باشد یعنی به جای عبدالرحمن بن ابی بکر نام برادرش محمد بن ابی بکر را نسخه نویسان ثبت کرده باشند.[۸۶]
به هر حال پس از همه این توجیهات و احتمالات دروغ بودن این حدیث و جعلی بودن آن، از احتمال بیشتری برخوردار است. امّا بدیهی است که وجود یک حدیث معضل در یک کتاب باعث خدشه وارد کردن در همه کتاب و زیر سؤال رفتن اصل کتاب نمیشود زیرا اگر اینطور باشد هیچ کتاب معتبری نخواهیم داشت.
ب: در باب ائمه ۱۳ گانه
۱ـ احتمال قوی هست که سهواً به جای «فاختار بعدی» نسخه نویسان و راویان «فاختار بعدنا» نوشته باشند خصوصاً که کتابت «نا» و «ی» در خط شبیه هم است. ضمن این که حدیث عیناً در جای دیگری از همین کتاب آمده و با عبارت صحیح «بعدی» ذکر شده است.[۸۷]
۲ـ طبق بیان انصاری زنجانی محقق کتاب سلیم در ۲۴ مورد در همین کتاب صریحاً و آشکار آمده که امامان دوازده نفرند. و این بیست و چهار مورد خود قرینه میشود که در این یک مورد اشتباهی رخ داده است.
۳ـ شهادت مسعودی مورخ قرن ۴ هجری به عقیده صحیح سلیم. او گفته «قطعیان به امامت دوازده نفرند که سلیم بن قیس هلالی حصرآنان در عدد دوازده را در کتاب خود آورده».[۸۸] از این سخن مسعودی و این که هیچ اشاره ای به حدیث مورد اشکال نمیکند این احتمال بر میآید که شاید این حدیث جعل یا تصحیف شده باشد.
۴ـ اگر در کتاب سلیم یک روایت این چنینی داریم در کتاب اصول کافی مرحوم کلینی ۵ روایت مشابه این داریم که امامان را به سیزده نفر رسانده است.[۸۹] مرحوم علامه شوشتری شماری از موارد مشابه را نقل کرده و گفته که این سوء تعبیر راویان است و سپس ۵ موردی را که در کافی آمده نقل کرده و تصحیف آن را توضیح داده است.
منابع
- ↑ مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، تهران، کتابفروشی خیام، ۱۳۶۹ش، ج۶، ص۳۶۹.
- ↑ احمدی، مهدی، سلیم بن قیس هلالى، فرهنگ کوثر، ۱۳۷۹، شماره ۴۸.
- ↑ صدرايی خويی، علی، فهرستگان نسخه هاي خطي (حديث و علوم حديث شيعه)، ج۵، ص۳۲۳.
- ↑ جوادی، قاسم، «کتاب سلیم بن قیس هلالی»، علوم حدیث، بهار و تابستان ۱۳۸۴، شماره ۳۵ و ۳۶. ص۱۶۴.
- ↑ جوادی، قاسم، «کتاب سلیم بن قیس هلالی»، علوم حدیث، بهار و تابستان ۱۳۸۴، شماره ۳۵ و ۳۶. ص۱۶۴.
- ↑ جلالی، عبدالمهدی، راوی کتاب سلیم بن قیس بر ترازو، علوم حدیث، زمستان ۱۳۸۳ش، شماره ۳۴. ص۱۲۹ و ۱۳۰.
- ↑ جلالی، عبدالمهدی، راوی کتاب سلیم بن قیس بر ترازو، علوم حدیث، زمستان ۱۳۸۳ش، شماره ۳۴. ص۱۳۶.
- ↑ حلی، حسین بن سلیمان مختصر بصائر الدرجات، نجف، المطبعه الحیدریه، ۱۹۵۰م، چاپ اول، ص۴۰.
- ↑ طوسی، الغیبه، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۱۹۴؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۲۱۲؛ مستدرک الوسائل، محدث نوری، بیروت، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۹۸۷م، ص۲۵۶؛ آیت الله بروجردی، جامع احادیث الشیعه، قم، ۱۴۱۵ق، ج۲۶، ص۲۲۸.
- ↑ ص، ۶۱.
- ↑ ص۱۳۶.
- ↑ ج۱۴، ص۳۷۲.
- ↑ ج۲۰، ص۳۶، ۴۲.
- ↑ ص۵۴۶.
- ↑ ج۲، ص۳۵۵.
- ↑ ج۱، ص۳۲.
- ↑ ج۲، ص۶۱.
- ↑ ج۴، ص۶۷.
- ↑ ج۳، ص۲۴۳.
- ↑ ج۲، ص۵۲ و ۵۴.
- ↑ ج۱، ص۱۹۵.
- ↑ ج۱، ص۵۵، حاشیه، و ج۲، ص۴۲۱، حاشیه.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس ۳ جلدی، همان، ج۱، مقدمه محقق، ص۱۰۲–۱۱۶.
- ↑ ص۸۱.
- ↑ ص۶.
- ↑ ص۶۱.
- ↑ ص۱۹۸.
- ↑ ص۴۰.
- ↑ ص۵۸.
- ↑ ج۱، ص۳۲۱.
- ↑ ص۱۳۶.
- ↑ ص۸۳.
- ↑ ص۹۸، الراشحه، ۲۹.
- ↑ ج۱۴، ص۳۷۱.
- ↑ ج۱، ص۳۲.
- ↑ ج۳، ص۳۰، ج۴، ص۷۱.
- ↑ ص۱۷۱.
- ↑ ص۱۵ و ۱۷۱.
- ↑ ص۵۰.
- ↑ ج۲۰، ص۳۵۵.
- ↑ ج۲، ص۳۶ و ۴۲.
- ↑ ج۵، ص۵۰ و ج۳۵، ص۲۹۳.
- ↑ ج۲، ص۱۵۲ و ج۳۵، ص۲۹۳.
- ↑ ج۲، ص۱۵۲ و ۱۵۹ و ج۶، ص۳۳۶، ۱۲، ص۲۲۷، ج۱۷، ص۲۷۶.
- ↑ ج۳، ص۲۴۳.
- ↑ ص۱۶.
- ↑ ج۲، ص۱۵۲.
- ↑ ج۱، ص۱۵۹.
- ↑ ج۴، ص۴۵۲.
- ↑ ج۱، ص۱۰۲ و ج۸، ص۲۲۵.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس (۳ جلدی) ج۱، ص۱۱۸–۱۴۷.
- ↑ همان، ص۱۱۸، ۱۴۷.
- ↑ رجال، ابن غضائری، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- ↑ همان، ص۱۵۵–۲۰۰.
- ↑ ص۱۵ و ۱۷۱.
- ↑ ج۲، ص۳۵۵.
- ↑ ج۲۰، ص۲۱۰.
- ↑ ج۲۲، ص۱۵۰.
- ↑ ص۱۷۱.
- ↑ ج۱، ص۴۶۴، ۴۶۶ و ۵۱۴ و ۵۵۴ و ۸۵۵.
- ↑ ج۳، ص۳۰ و ج۴، ص۷۱.
- ↑ ج۲، ص۵۲.
- ↑ ج۵، ص۵۰ و ج۳۵، ص۲۹۳.
- ↑ ج۸، ص۲۲۵.
- ↑ ج۴، ص۴۵۲.
- ↑ کتاب سلیم، ۳ جلدی، همان، ج۱، مقدمه محقق، ص۱۸۰–۱۸۱.
- ↑ همان، ص۱۸۰–۱۸۱.
- ↑ همان، ص۱۷۱–۱۸۶.
- ↑ ج۱، ص۵۴۰. ـ ۵۵۰.
- ↑ مقدمه محقق کتاب سلیم، ص۱۷۱–۱۸۶.
- ↑ ج۲۲، ص۱۵۰.
- ↑ مقدمه محقق کتاب سلیم بن قیس، ص۱۷۰.
- ↑ ج۸، ص۲۲۵.
- ↑ مقدمه محقق کتاب سلیم بن قیس، ص۱۷۰.
- ↑ حلی، خلاصه الأقوال، مؤسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ص۱۶۲.
- ↑ علامه تستری، شیخ محمد تقی، قاموس الرجال، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۹۴.
- ↑ البته علامه مامقانی در جلد اول تنقیح المقال در شرح حال آبان گفته تضعیف کنندگان آبان دلیلی برای تضعیف ندارند و به نظر میرسد علت تضعیف او تشیع او باشد.
- ↑ قاموس الرجال، همان، ضمن اینکه به تنقیح المقال جلد اول نیز میتوانید مراجعه کنید.
- ↑ علامه جعفر مرتضی، مأساه الزهراء (رنجهای حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ) ترجمه محمد سپهری، انتشارات تهذیب، قم، چاپ۳، ص۱۱۴.
- ↑ بدری، سید سامی، شبهات وردود (الرد علی شبهات احمد الکاتب)، دارالفقه، ۱۴۲۲ق، قم، ص۱۲۰–۱۰۵.
- ↑ عاملی، علامه جعفر مرتضی، همان، ص۱۳۵ به نقل از بحارالانوار علامه مجلسی، ج۳۰، ص۱۳۳ و کتاب سلیم با تحقیق انصاری زنجانی، محمد باقر، ج۱، ص۱۸۷؛ ج۲، ص۸۲۱.
- ↑ علامه جعفر مرتضی، همان، ص۱۳۴؛ بدری، همان، ص۱۱۸، بعلاوه اینکه بیشتر محدثان مثل علامه مجلسی و رجالیون مثل علامه مامقانی و علامه تستری این اشکال را آورده و جواب دادهاند.
- ↑ علامه جعفر مرتضی، همان، ص۱۳۵ به نقل از علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۳۰، ص۱۳۳؛ شیخ صدوق علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۲ و…
- ↑ علامه جعفر مرتضی، همان، ص۱۳۵.
- ↑ برای این مورد نمونههای زیادی هست از جمله این که گفته میشود اسماء بنت عمیس در شب عروسی حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ پس از رفتن همه ماند تا سفارش و وصیت حضرت خدیجه مبنی بر انجام اموری که مادر انجام دهد را به جا آورد در حالی که اسماء همراه شوهرش جعفر بن ابیطالب سالها قبل به حبشه رفته بود و تا سال هفتم هجری در آن جا بود. احتمالاً سلمی خواهر أسماء بوده و به جهت معروفیت اسماء برخی مورخان کم دقت تصحیف کردهاند.
- ↑ بدری، همان، ص۱۱۵؛ علامه جعفر مرتضی، همان، ص۱۳۵ و صفحات دیگر؛ اکثر محدثان و رجالیون به آن اشاره کردهاند.
- ↑ این مبنا مورد اتفاق اکثر قریب به اتفاق رجالیون است. علامه خویی، معجم رجال الحدیث.
- ↑ مسعودی، نرمافزار نور السیره، التنبیه و الاشراف، ص۱۹۹.
- ↑ علامه جعفر مرتضی، همان، صص ۱۴۰–۱۳۸. نک: کلینی، اصول کافی، ج۱، صص۵۳۴–۵۳۲؛ بدری، همان، ص۱۲۰–۱۱۵.