سرایت بیماری‌ها از نظر اسلام

نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۲۰ توسط Nazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} از پیامبر(ص) نقل شده است که فرموده اند «لاعدوی فی الاسلام»...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

از پیامبر(ص) نقل شده است که فرموده اند «لاعدوی فی الاسلام» به این معنا که سرایت در اسلام نداریم، با توجه به شیوع کرونا و حساسیت مردم به شیوع بیماری در جامعه، آیا این گفته برخلاف علم و عقل نیست؟


اصل در اسلام به هنگام مواجهه با بیماری، مسری بودن آن است، مگر این‌که خلافش ثابت شود؛ این حقیقت در ادامه بحث به وضوح روشن خواهد شد.

در منابع دینی به سرایت برخی از بیماری‌ها تصریح شده است، به طوری که نمی‌توان در اصل آن تشکیک نمود؛ در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ع) نقل شده است که فرمودند:

«لا یورد ذوعاهه علی مُصحّ؛ مریض را بر سالم وارد نكنند»[۱].

ظاهر روایت بر این دلالت دارد که هرگونه عیادت از بیمار را منع می‌کند، البته این روایت با روایات متعدد در استحباب عیادت از بیمار در تعارض است و این تعارض تنها با حمل مورد روایت به مجهول بودن نوع بیماری به لحاظ سرایت، قابل حل است.

مطابق این روایت، اصل در بیماری‌ها سرایت است، چرا که حضرت(ع)‌، به‌طور مطلق از حضور فرد بیمار به میان افراد سالم منع فرموده‌اند؛ ولی این بدان معنا نیست که اگر ما از عدم سرایت بیماری اطمینان داشتیم، از حضور بیمار در میان افراد سالم مانع شویم یا به تعبیر دیگر به عیادت فرد بیمار نرویم، در واقع این روایت در مقام بیان این مطلب است که در صورت عدم شناسایی بیماری، اصل را بر سرایت بگذارید و از تماس بیمار با افراد سالم جلوگیری کنید تا وضعیت بیمار روشن گردد.

همچنین از آن حضرت(ع) نقل شده است:

«‌فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَكَ مِنَ الْأَسَدِ؛ فرار کن از جذامی چنان که از چنگال شیر می‌گریزی» (مجلسی، ۱۴۰۴ق، ج۷۲، ص۱۳۱).

در ماجرای دیگر، فرد جذامی به نزد پیامبر(ع) می‌آید تا با آن حضرت بیعت كند، اما پیامبر(ع) دستش را به سمت او دراز نكرده و می‌فرماید: «دستت را نگه‌دار، بیعتت را گرفتم»[۲].

برخی، روایات فوق را با مواردی که از پیامبر [۳](ع) و اهل‌بیت [۴](ع) نقل شده است به این معنا که با جذامیان هم غذا شده‌اند، در تعارض دانسته و در تلاش برآمده‌اند با توجیهاتی نه چندان موجه، این روایات را سازش دهند و این در حالی است که بیماری جذام دو گونه است؛ یک نوع آن خشک و مسری نیست؛ و نوع دیگر مسری هستند. لذا جذامیانی که بیماری مسری دارند از ورود به شهرها و میان مردم منع می‌شدند، به احتمال زیاد جذامیانی که با معصومین(ع) هم غذا شده‌اند، بیماری‌شان مسری نبوده است.

مردم به لحاظ اشمئزازی که نسبت به چهره و بدن آن‌ها دارند، از بیماران جذامی غیرمسری نیز دوری می‌کنند؛ لذا این امر چیزی از بزرگواری معصومین(ع) نمی‌کاهد، بلکه مقام علمی ایشان را به رخ می‌کشد.

بر این اساس جذامیانی که توصیه شده از آنان دوری شود، کسانی هستند که بیماری‌شان مسری است، اما پیام روایت این است که در صورت عدم آگاهی از نوع جذام، اصل بر مسری بودن است و باید از فرد بیمار دوری شود.

بنابراین نه تنها اسلام به واقعیتی با عنوان سرایت معتقد است، بلکه اصل را در بیماری، مسری بودن آن می‌داند، مگر خلافش معلوم شود؛ نبی مکرم اسلام همچنان که امر به دوری از بیماران مسری می‌فرمود، خود نیز بدان عمل می‌کرد، به طوری که نقل شده است که آن حضرت از همسری که دچار درد چشم (خاصی) می‌شد، دوری می‌فرمود[۵].

در روایت نقل شده است فردی از امام کاظم می‌پرسد:

«اگر طاعون در شهری آمد و من آن‌جا بودم، باید از آن‌جا خارج شوم؟ فرمودند: بله. پرسید اگر در روستایی بود چه؟ فرمودند: بله. پرسید اگر در خانه بود چه؟ فرمودند: بله خارج شوید. گفتم؛ ما از رسول‌خدا(ع) این‌گونه حدیث می‌کنیم که فرمودند: فرار کردن از طاعون مانند فرار کردن از جهاد است! امام فرمودند: پیامبر خدا(ع) این را برای کسانی فرمودند که در نقاط حساس و مرزهای مبارزه با دشمن بودند و وقتی آن‌جا طاعون آمد، سربازان از ترس فرار کرده و جبهه را خالی کردند و پیامبر(ع) این مطلب را به ایشان فرمودند»[۶].

این روایت ضمن زدودن شبهه‌ای مهم، بر دوری از بیماری واگیردار تأکید می‌کند، در مباحث بعد روشن خواهد شد که چه وقت و چه زمانی نباید از بیماری فرار نمود.

در روایتی نقل شده است که پیامبر(ع) می‌فرماید:«به افراد مبتلا به خوره زیاد نگاه نکنید و وقتی با آنان گفت‌وگو می‌کنید، به‌ اندازه یک نیزه از آنان دور باشید»[۷].

این که می‌فرمایند زیاد به آن افراد نگاه نکنید جنبه بهداشت روانی دارد، چرا که نگاه به این افراد می‌تواند موجب آسیب‌های روانی شود، اما فاصله لحاظ شده هم جالب توجه است، چرا که طول یک نیزه حدود دو متر است و این اندازه میزانی است که امروز هم برای جلوگیری از سرایت بیماری توسط متخصصین توصیه می‌شود.

امام سجاد در نفرین به دشمنان اسلام می‌فرمایند:

«اللَّهُمَّ وَامْزُجْ مِیاهَهُمْ بِالْوَبَاءِ وَأطْعِمَتَهُمْ بِالأَدْوَاءِ؛ خداوندا! آب‌هایشان را به وبا و غذاهایشان را با دردها (امراض) بیامیز»[۸].

در این روایت امام ضمن معرفی بستر میکروب وبا که آب است، از خداوند می‌خواهد که آب دشمنان را به این میکروب بیامیزد تا بدان مبتلا گردند، پس امام به سرایت معتقد است و وجود بیماری مسری از مسلمات اسلام است.

بررسی روایت «لا‌عدوى فی الإسلام»

علی‌رغم وجود روایات متعدد در اثبات این‌که اصل در بیماری از نظر اسلام سرایت است که به برخی از آن‌ها اشاره گردید، روایت «لا‌عدوی فی الاسلام» موجب برخی برداشت‌های غلط گردیده است، این روایت که سند آن از طریق شیعه بسیار ضعیف است؛ در منابع اهل‌سنت به جهت نقل در صحاح مسلم و بخاری[۹] صحیح است، هرچند که در میان اهل‌سنت نیز موجب چالش‌هایی شده است و در میان ایشان بر تعارض آن با روایات محکم دیگر در همان صدر اسلام جدال‌هایی رخ داده است[۱۰].

این روایت در منابع شیعی چنین نقل شده است:

«نضر‌بن‌قرواش جمّال (شتردار) می‌گوید: از امام صادق درباره شتری كه جرب[۱۱]دارد پرسیدم كه آیا آن را از ترس سرایت جرب از دیگر شترانم جدا كنم؟ و نیز از سوت زدن برای حیوان برای این‌كه آب بیاشامد، سؤال كردم؛ امام در پاسخ فرمود: یک بادیه‌نشین نزد رسول‌خدا(ع) آمد و عرض كرد: یا رسول‌الله! من به گوسفند و گاو و شتر ارزان قیمت برمی‌خورم كه به «جرب» مبتلا هستند، دوست ندارم كه آن‌ها را بخرم، مبادا جربشان به شتر و گوسفندانم سرایت كند؛ پیامبرخدا(ع) به او فرمود: پس، چه كسی اوّلی را مبتلا كرد؟ سپس فرمود: سرایت (عدوى)، فال‌ بد، فال پرنده شب، سوت‌زدن، شیرخوارگی بعد از فصال و بریدن از شیر، تعرّب بعد از هجرت، روزه سکوت از روز تا شب، طلاق قبل از ازدواج، آزادی پیش از بردگی و یتیمی بعد از بلوغ، در اسلام نیست»[۱۲].

در توضیح و توجیه روایت فوق که پیامبر(ع) به صراحت سرایت (عدوی) را در اسلام نفی فرموده است، مطالب بسیاری گفته شده است، از جمله این‌که مقصود نفی فاعلیت بالاستقلال طبیعت (میکروب) است و این مفهوم را بسیاری از علمای فریقین نقل و تأیید نموده‌اند. اما پرواضح است که این نوع تعبیرکردن درست نیست، چرا که اولاً هر مسلمانی فاعلیت مستقل از خالق را برای مخلوق منکر است و این می‌شود توضیح واضحات؛ دوماً اینکه ظهور روایت در نفی سرایت است؛ سوماً این‌که سؤال سائل ارتباطی به این معنا ندارد.

برخی از افراط گرایان در حوزه طب سنتی با استناد به ظهور این روایت از واگیری بیماری‌های مسری پرهیز نمی‌کنند و دیگران را هم تشویق به بی‌مبالاتی در این زمینه می‌کنند، ایشان معتقدند مقصود روایت این است که مسلمان با در پیش گرفتن سبک زندگی اسلامی بیمار نخواهد شد و با اشاره به روایات هم ‌غذا شدن معصومین(ع) با بیماران جذامی توکل به خدا را حلّ مشکل بیان می‌کنند؛ بطلان این توجیه با توجه به تعارضش با روایات دوری از بیماری‌های واگیردار و توضیح چگونگی هم غذا شدن پیامبر(ع) و اهل‌بیت(ع) با جذامیان معلوم گردید.

در این زمینه گمانه‌زنی‌های دیگری نیز شده است که اصل آن‌ها همراه با نقدشان به صورت تفصیلی در برخی منابع بیان گردیده است[۱۳]و ما به جهت رعایت اختصار از بیان آن پرهیز می‌کنیم.

با اندکی دقت و توجه به متن روایت می‌توان فرض محتملی را طرح کرد که زمینه تعارض منحل شود و نیازی به راه حل‌های بعد از اثبات تعارض نباشد؛ به نظر می‌رسد با توجه به این‌که «عدوی» در زمره «طیره» آمده است و طیره یکی از موارد نه‌گانه‌ای است که در حدیث رفع بیان شده است، لذا در حکم نیز باید به آن موارد ملحق شود.

مطابق نظر مشهور علما موارد نه گانه حدیث رفع، حقیقت‌شان نفی نشده است، بلکه آثار یا حکم آن موارد توسط خداوند از ذمه مکلفین برداشته شده است؛ لذا با توجه به این‌که سرایت از یافته‌های روشن بشر است که از گذشته‌های دور بدان معتقد بوده است، نفی حقیقت آن به هیچ وجه معقول نیست و غرض، نفی آثار حقوقی آن است.

این امر مهم با فرمایش امام علی تقویت می‌گردد که فرموده است:

«و الطیره لیست بحق، والعدوی لیست بحق»[۱۴].

در این روایت حضرت نمی‌فرماید سرایت وجود ندارد، بلکه حکم آن را نفی می‌فرماید.

بنابراین فرض نقش فاعلی شخص بیمار منتفی می‌گردد، بدین معنا که فاعل ضامن نیست و در صورت سرایت بیماری هیچ حقی برای شخص مبتلا شده نسبت به فرد مبتلا کننده به وجود نمی‌آید.

اصلی‌ترین مؤید این تعبیر فرازی از فرمایش پیامبر گرامی اسلام(ع) در این روایت است که پرسید:«یا اعرابی فمن اعدی الاول؟ ای اعرابی! بار نخست از چه کسی سرایت کرد؟» به قرینه این فراز از روایت که در ظاهر ارتباطی به سؤال بادیه نشین ندارد، چند فرض در ذیل بیان می‌شود:

الف) این‌که (العیاذ بالله) گفته شود پیامبر(ع) متوجه سؤال اعرابی نشده و چنین پاسخی داده است، قطعاً فرض باطلی است.

ب) این‌که پیامبر(ع) سخن عامیانه بادیه نشین را به مفهومی بلندتر منتقل فرموده و در مقام بیان حقوق این مسئله است تا بفهماند در سرایت حقی برای فرد مبتلا شده نسبت به مبتلا کننده وجود ندارد تا این‌که بخواهد ادعای خسارت نماید؛ این تعبیر با فرض ما مطابقت دارد.

ج) این‌که قائل شویم در نقل سخن اعرابی دقت نشده است، ولی فرمایش پیامبر(ع) به دقت ضبط شده است؛ البته مقصود بروز اشتباه از ناحیه امام که ناقل بخش دوم روایت است، نمی‌باشد، بلکه در نقل‌های بعدی این بی‌توجهی صورت گرفته است، لذا احتمال آن وجود دارد که سؤال اعرابی از حقوق صاحب حیوان مبتلا شده نسبت به صاحب حیوان مبتلاکننده بوده است که این تعبیر هم با فرض ما سازگار است.

هـ) این‌که پیامبر(ع) مانند موارد دیگر، پاسخ به سؤال از آنچه که مد نظر اعرابی بوده است داده‌اند، از مواردی است که برای دیگران غیب و برای رسول‌خدا(ع) عیان بوده است، در این صورت نیز، فرض ما به قوت خود باقی خواهد بود.

لذا مسئله می‌تواند به این شکل حل شود و تعارضی میان روایت «لاعدوی فی الاسلام» با روایات دیگر به وجود نخواهد آمد.


مطالعه بیشتر


منابع

  1. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار(ع)، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق، ج۶۲، ص۸۲.
  2. همان، ج۶۲، ص۸۳.
  3. همان، ج۶۲، ص۸۲.
  4. كلینی، محمدبن‌یعقوب‌بن‌اسحق، الأصول، فروع، الروضه من الكافی، مصحح علی‌اكبر الغفاری، تهران: دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۲۳.
  5. متقی هندی، علاء‌الدین علی، كنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، تحقیق بکری حیانی، بیروت: موسسه الرساله، ۱۴۰۱ق، ج۷، ص۱۳۰.
  6. حرعاملی، محمد‌بن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعه، قم: موسسه آل‌البیت(ع)، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۴۳۰.
  7. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار(ع)، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق، ج۶۲، ص۸۳.
  8. صحیفه سجادیه، دعای۲۷.
  9. بخاری، محمد‌بن‌إسماعیل، صحیح البخاری، محقق: محمد زهیر‌بن‌ناصر الناصر، بیروت: دارطوق النجاه، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۱۹، ۲۶، ۲۷ و ۳۱.
  10. ر.ک: أبوالحسن القشیری النیسابوری، مسلم‌بن‌الحجاج، صحیح مسلم، محقق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دارإحیاء التراث العربی ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۳۱و۳۲.
  11. معلوف، لوئیس، المنجد، قم: دهاقانی، ۱۳۷۴، ص۸۴.
  12. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار(ع)، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق، ج۵۵، ص۳۱۸.
  13. ر.ک: کریمیان، محمود، حدیث «لاعدوی» انتساب و مفهوم شناسی، قم: فصلنامه علمی پژوهشی علوم حدیث، دوره ۲۱، شماره اول، ۱۳۹۵، ص۱۲.
  14. نهج البلاغه، حکمت۴۰۰.