سؤال

انسان كه خودش عقل و شعور داد و خوب و بد را هم تشخيص می‌دهد،چه نيازی به دين دارد؟


منشأ گرایش به دین فطرت انسان است. بت پرستان نیز با همین نیروی فطری بت‌پرست شده اند و حتی ادعای ربوبیت پادشاهان نیز از آن ناشی می شود. عقل نیاز انسان را در حوزه مادیات و برخی مسائل محدود معنوی برآورده می کند و از بر آورده نمودن نیازهای معنوی انسان که باعث هدایت و رستگاری او شود نا توان است و به خود عقل به این ناتوانی خد معترف است و ازاین‌رو انسان برای هدایت، رستگاری و کمال معنوی خود به دینی نیاز دارد که از سوی خداوند تشریع شده باشد.

فطرت منشأ گرایش به دین

گرایش به دین و توحید مانند عدالت‌خواهی، دانستن مجهولات، زیبایی دوستی و امثال این امور در سرشت خلقت انسان نهاده شده است. به‌عبارت‌دیگر فطرت و خلقت تکوینی انسان منشأ گرایش به دین حتی ادیان باطل بوده و محرک اصلی انسان به‌سوی دین حتی منشأ اعتقاد به رب‌النوع‏‌ها و پرستش بت‌ها، فطرت انسان است؛ بنابراین وجود ادیان مختلف هرچند باطل از همین خصیصۀ ذاتی انسان نشأت‌گرفته است. انسان همواره و برحسب فطرت در برابر كسى كه بر او بزرگى می‌‏كند و در او اثر می‌‏گذارد خاضع و تسلیم است. از سوى دیگر همین انسان با فطرت خود براى عالم صانعى اثبات می‌كند؛ صانعى كه برحسب تكوین و تدبیر در عالَم اثر می‌‏گذارد. انسان چه متدین به دین توحید باشد و چه نباشد و یا معتقد به تعدد خدایان باشد و یا اصلاً منكر صانع باشد، بالآخره فطرت خودش را نمی‌‏تواند منكر شود؛ مگر اینكه به فرض محال روزى فرارسد كه انسان انسان نباشد. اما این معنا امكان دارد كه فطرت بشر مورد غفلت قرار گیرد؛ یعنى بشر در اثر عوارضى از فطریات خود غافل بماند.[۱]

فطرت منشأ اعتقاد به رب‌النوع

اعتقاد به رب‌النوع و پرستش بت‌ها نیز از فطرت انسان نشأت می‌گیرد. انسان‌هاى سادۀ اولیه ازآنجاکه هر چیزى را با وضع خود مقایسه می‌كردند و از سوى دیگر افعال مختلف خود را می‌‏دیدند كه مستند به قوا و اعضاى مختلفشان است و نیز می‌‏دیدند كه افعال مختلف اجتماعى هم مستند به اشخاص مختلف در اجتماع است و همچنین حوادث مختلف، مستند به علت‌هاى مختلف نزدیک به هر حادثه است، با توجه به این حوادث، ناگزیر براى انواع مختلف حوادث، اربابى مختلف قائل شدند كه همانند خداوند، خدایى می‌‏كنند. و گاهی برای این ارباب مجسمه‌هایی ساخته و آن‌ها را پرستش نموده تا صاحبان این بت‌ها در نزد خدای بزرگ از آنان شفاعت کنند. چه‌بسا كه در این مجسمه ‏سازی‌‏ها غیرازآن صورت‌هاى خیالى رب‌النوع، هوا و هوس‌ها و امیال شخصى هم دخالت داشته و نیز رفته‌رفته رب‌النوع و حتى رب‌الارباب كه همان خداى سبحان باشد به‌کلی فراموش می‌‏شده و یکسره دست به دامن خود بت‌ها می‌شدند.

حتی ادعای ربوبیت پادشاهان و حاکمان نیز مبتنی بر فطرت انسان است. به این معنا که برخی از سلاطین و دیکتاتورها از اعتقاد فطری عوام سوءاستفاده نموده و در شئون مختلف زندگی مردم تصرفاتی نموده و رفته‌رفته به طمع به دست آوردن مقام الوهیت می‌افتادند و با این فکر که مردم سنگ و چوب را خدا می‌دانند، آنان که از سنگ و چوب کمتر نیستد. چنانکه تاریخ این مطلب را از فرعون و نمرود و دیگران نقل کرده و درعین‌حالی که خودشان بت می‌پرستیدند، در سلک ارباب جا می‌زدند.[۲]

لزوم ارسال دین حق از سوی خداوند

با توجه به آنچه بیان گردید انسان به دلیل اینکه عقل دارد و دارای شعور است و این خصیصه او را از سایر حیوانات ممتاز می‌گرداند، گرایش به دین دارد و ازاین‌رو تمام جوامع بشری از گذشته تا امروز به نحوی دین داشته‌اند. بنابراین عقل انسان پس‌ازآنکه به وجود خداوند متعال حکم می‌کند همان عقل می‌گوید وقتی خداوند در نهاد انسان گرایش به دین را به‌صورت فطری گذاشته است، باید دینی را برای هدایت مردم که باعث رشد معنوی و رستگاری او می‌شود بفرستد تا مردم از ادیانی باطلی که خودشان می‌سازند پیروی نکنند.

انسان در زندگی خود دارای دو نوع نیاز است. یک نوع، نیازهای مادی است که خود انسان عهده‌دار برآوردن آن‌هاست. و نوع دوم، نیازهای معنوی است که مربوط به سرنوشت انسان و سعادت دنیا و آخرت او می‌شود. عقل و شعور انسان توان و استعداد تأمین نیازهای معنوی انسان را ندارد تا او را از گمراهی نجات دهد و سعادت اخروی او را تضمین نماید.

خداوند متعال در جهت به کمال رسیدن انسان، تمام موجودات را مسخر او نموده و انسان را باعقل، هوش و فکر مجهز کرده و به او قدرت داده تا از این موجودات استفاده کند. انسان با این ادوات خدادادی توانسته و می‌تواند به رموز و قوانین حاکم بر مادیات پی برده و نیازهای خود را در این عرصه تأمین نماید. به همین دلیل آموزه‌های دینی به این امور مگر در برخی موارد نپرداخته و قوانین و فرمول‌های علوم طبیعی و تجربی را در اختیار بشر نگذاشته است. این مطلب باوجدان برای همگان ثابت است که انسان به‌مرورزمان بر طبق نیازهای مادی و با پیشرفت علوم طبیعی اکتشافات و اختراعات محیرالعقولی را از خود بر جای گذاشته است. به همین دلیل هیچ‌کسی از هیچ دینی این انتظار را ندارد که قوانین جهان مادی را برای بشر کشف نموده و وسایلی را برای رفع حاجات مادی جامعه اختراع کند. اگر در دنیا هیچ دینی وجود نمی‌داشت بشر در امور مادی و کشف و اختراعات قوانین حاکم بر عالم ماده، همین پیشرفت را داشت که هم‌اکنون دارد.

اما عقل و شعور انسان در بعد هدایت‌گری و حصول معنویات که باعث رستگاری انسان می‌شود محتاج به دین است. علامه طباطبایی در تفسیر آیه «وَ نَزَّلْنا عَلَیكَ الْكِتابَ تِبْیاناً لِكُلِّ شَی‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِینَ؛ ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است»[۳]، می‌فرماید که چون قرآن كریم كتاب هدایت براى عموم مردم است و جز این كار و شأنى ندارد، ازاین‌رو مراد از«لِكُلِّ شَی‏ءٍ» در ظاهر، همۀ آن چیزهایى است كه برگشتش به هدایت باشد از قبیل معارف حقیقى مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهى و قصص و مواعظى كه مردم در اهتداء و راه یافتنشان به آن محتاج‌اند.[۴]

ناتوانی عقل در تزکیه نفوس

در اینکه عقل انسان خوب را از بد تشخیص می‌دهد تردیدی وجود ندارد؛ ولی عقل انسان به‌تنهایی قادر به درک تعالیمی نیست که موجب تزكیه نفوس او گردیده و حقایقی را دربارۀ انسان و نیازهای واقعی او بیان ‌کند. ازاین‌روی در قرآن کریم فرموده: «... رسولى از خودتان در میان شما فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شمارا پاک كند و به شما، كتاب و حكمت بیاموزد و آنچه را نمی‌‏دانستید، به شما یاد دهد». [۵] از طرف دیگر عقل به قصور خود در بسیاری از معارف جهان هستی آگاه است و ضرورت معلّم غیبی را درک نموده و آن را می‌پذیرد. [۶] پس عقل و هوش، انسان را از دین الهی که برای هدایت بشر نازل شده بی‌نیاز نمی‌کند.

منابع

  1. رک: محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج2، ص348، قم، دفتر انتشارات اسلامى ‏، چ5، 1417ق.
  2. رک: محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج2، ص349-350، قم، دفتر انتشارات اسلامى ‏، چ5، 1417ق
  3. سوره نحل، آیه 89.
  4. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج12ص324-325.
  5. سوره بقره، آیه 151.
  6. رک: عبدالله جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص56، قم، مرکز چاپ و انتشارات اسراء، چ6، 1389ش. تحقیق وتنظیم: محمد رضا مصطفی پور.