شاه ولی‌الله دهلوی

نسخهٔ تاریخ ‏۷ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۹ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

در مورد تاریخچه جنبش شاه ولی‌الله در هند و هر چه که در رابطه با آنان است توضیح دهید؟

مقدمه: در طول تاریخ حضور مسلمانان در هند، بزرگان بسیاری ظهور کرده و به تجدید حیات فکری مسلمانان دست یازیده‌اند. تجدید حیات فکری مسلمانان هند در قرن ده و یازده هجری به وسیله دو نفر صورت گرفته است که اثرات آن هنوز بر فِرَق موجود و مورد بحث نمایان است. یکی از آنان شیخ احمد سر هندی (۹۷۱–۱۰۳۴ق) مؤسس طریقه مجدّدیه یا احمدیه در سلسله نقش بندی است.[۱]

فرد دوّم شاه ولی‌الله دهلوی می‌باشد که در این مقال سعی بر نگاشتن مطالبی در مورد جنبش علمی و فکری او داریم.

شاه ولی‌الله دهلوی و پیدایش گرایش اهل حدیثی در هند:

در قرن دوازدهم فردی ظهور کرد که مسلمانان هند وی را بزرگترین اندیشمند مسلمان اهل تسنن هند می‌دانند و آن فرد کسی نبود جز شاه ولی‌الله دهلوی، کسی که تأثیر شگرفی بر تمام جریانات فکری مسلمانان هند در این سه قرن اخیر گذاشته است. وی در ابتدا نزد پدرش، عالم بزرگ و مؤسس مدرسه رحیمیه در دهلی، تلمّذ نموده و طریقتِ نقش بندی را از پدر فرا گرفت.

دوران شاه ولی‌الله هم‌زمان با گسترش سلطه نظامی ـ سیاسی کمپانی هند شرقی است.

در چنین وضعیتی که انحطاط و زوال جامعه و دولت مسلمانان هند را فرا گرفته بود، شاه ولی‌الله دهلوی جنبشی اصلاحی به راه انداخته و رهبری فکری و مذهبی مسلمانان را در دست گرفت. وی معاصر محمد بن عبدالوهاب مؤسس وهابیت بوده و همزمان با وی در مدینه تحصیل کرده است. بعضی تصور کرده‌اند که جنبش وی متأثر از جنبش وهابیت است، امّا هیچ مدرکی دالّ بر این که همدیگر را ملاقات کرده باشند یا تحت تأثیر یکدیگر باشند، وجود ندارد، بلکه ادّله مخالف، طرف مقابل را تقویت می‌کند که عبارتند از:

۱. هر دو در حدود سال‌های ۱۱۱۴–۱۱۱۵ به دنیا آمده‌اند، ولی محمد بن عبدالوهاب حنبلی و شاه ولی‌الله حنفی نیز به ترتیب یکی در کلام از اصحاب حدیث و دیگری ما تریدی است.

۲. شاه ولی‌الله در سال ۱۱۴۳ بعد از فراگیری دروس و تدریس آنها در شهر خود در سن ۲۹ سالگی رهسپار مدینه و بیشتر از چهاره ماه آنجا نماند؛ بنابراین ملاقات وی با محمد بن عبدالوهاب بعید است.

۳. دلیل دیگر عدم تأثیر را می‌توان در توجه شاه ولی‌الله به تصوّف و ردّ شدید آن از سوی محمد بن عبدالوهاب دانست.

۴. توجه به کلام و بازسازی آن توسط شاه ولی‌الله، رویکردی متضاد با نگرش حنابله و محمد بن عبدالوهاب به علم کلام است.[۲]/[۳]

گفتنی است تشابهاتی نیز در هر دو دیده می‌شود که می‌تواند معلول جوّ عمومی مکاتب علمی مدینه در آن زمان باشد. شاه ولی‌الله به عنوان یک عالم نقش بندی حنفی به بعضی از اعمال صوفیان ایراد می‌گیرد. وی در اندیشه-اش به وحدت مسلمانان ـ اهل سنت ـ می‌اندیشد و در فقه به تلفیق احکام مذاهب اربعه معتقد بود. وی هم چون ابن تیمیه قائل به اجتهاد بود و توجه ویژه‌ای به حدیث داشت. روش او در فقه ـ مراجعه مستقیم به احادیث و عدم توجه به فتاوی و ادّله فقها ـ باعث پیدایش و رشد پیروان اهل حدیث در شبه قارّه هند گردید. وی اختلافات مکتب وحدت وجود ابن عربی و مکتب وحدت شهود شیخ احمد سر هندی را جزئی می‌دانست.

از کتب وی می‌توان به کتاب الانصاف فی بیان سبب الاختلاف ـ رساله‌ای کوچک در بیان اسباب اختلاف فقهای قرون گذشته و صدر نخستین اشاره کرد.[۴]

مهم‌ترین کتاب وی حجه الله البالغه است که یک دوره فقه استدلالی با رویکرد عقلی است. در این کتاب با توجه بسیار به حدیث به شرح مسائل فقهی پرداخته و گاه به مباحثی هم چون اذکار و اخلاق نیز می‌پردازد.[۵]

شاه ولی‌الله در مسئله شرک و شفاعت هم چون محمد بن عبدالوهاب، توسل به پیامبران و اولیاءالله را جایز ندانسته و به صورت مجتهدی تمام عیار، اجتهاد را در تمام ازمنه جایز می‌داند.

وی قائل است در تمام مسائل مربوط به اعتقادات یا اعمال عبادی می‌توان از احکام هر یک از چهار مکتب اصلی فقهی (مالکی، حنفی، حنبلی، شافعی) تبعیت کرد و تقلید از یک مذهب لازم نیست او همچون حدیث گرایان دیگر، قائل به خلافت جهانی برای قریش بود.

شاه ولی‌الله اگر چه به وحدت مسلمانان می‌اندیشید، ولی نسبت به شیعیان سخت‌گیر است و کتاب ضدّ شیعی شیخ احمد سر هندی را به عربی ترجمه کرد و خود کتابی به نام «ازاله الخفاء» بر ضد شیعه نوشت. وی امامیّه، اسماعیلیه و معتزلی را خارج از اسلام می‌دانست.

از نکاتی که در زندگی شاه ولی‌الله جالب توجه است این است که وی در مقابل حاکمیت استعمار و بیگانه اقدامی نکرد و بیشتر همّ خود را صرف مبارزه با هندوها و سبک‌ها نمود. شاید دلیل این اقدام وی عدم دخالت کمپانی هند شرقی به حوزه شریعت اسلامی در دعاوی بود که هنوز بر اساس اسلام در دادگستری‌ها حکم صادر می‌شد.[۶] به هر حال او سرچشمه بسیاری از حرکت‌های بنیادگرا، اهل حدیث، نوگرا و اصلاحی و در عین حال مخالف سرسخت شیعه در هند بود.[۷]

بعد از شاه ولی‌الله از افراد مؤثر در حیات فکری مسلمانان هند، شاه عبدالعزیز دهلوی (۱۱۵۹–۱۲۳۹ق) فرزند شاه ولی‌الله ملقب به سراج الهند است.[۸]

او هم چون پدرش با نوشتن کتاب تحفه اثنی عشریه به اختلافات شیعه و سنّی دامن زد که میرحامد حسین عبقات الانوار را در ردّ آن نوشته است. وی به خاطر این که کمپانی هند شرقی در کلیه دعاوی تعاریف خود را جایگزین شریعت نموده بود، هند را سر زمین کفّار و دارالحرب اعلام کرد، ولی همکاری با انگلستان را به شرط این که به گناه کبیره نینجامد جایز دانست!![۹]

و بعد از وی افراد دیگری در تبعیت از وی ظهور کردند که با پایه‌گذاری برخی مبانی اختلافات شیعه و سنّی را نهادینه کرده و از جهاتی با وهابیت مشترک شدند.

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که:

۱. شاه ولی‌الله یک جنبش اصلاح گرایانه دینی را در بین اهل تسنن هند آغاز نمود که بعضی از مدارس نو بنیاد هند و برخی از کشورهای مجاور مثل پاکستان، افغانستان به پیروی از او راه او را ادامه دادند.[۱۰]

۲. شاه ولی‌الله اگر چه از وحدت مسلمانان دم می‌زند، ولی منظور وی از وحدت، وحدت در میان اهل تسنن بود.

شاه ولی‌الله از مخالفین سرسخت تشیع بوده و کتاب‌هایی را بر ضدّ شیعه ترجمه و نوشته است و بعد از او فرزند و پیروان او تفکر ضدّ شیعی او را ادامه دادند.

۴. شاه ولی‌الله در جنبش اصلاحی خویش هیچ گونه توجهی به مسائل سیاسی حاکم در هند معاصر خویش نداشت. ولی فرزندش سراج الهند به دلایلی که بیان شد، هند را دار الحرب اعلام کرد، ولی همکاری با انگلیسی‌ها را به شرطی که به گناه کبیره نیانجامد جایز دانست که جای بسی تعجب است.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

۱ـ تاریخ جوامع اسلامی، ج۲، ترجمه محسن مدیر شانه چی، آستان قدس رضوی.

۲ـ تاریخ تفکر اسلامی در هند، عزیز احمد، ترجمه نقی لطفی، یاحقی، انتشارات کیهان.

۳ـ مسلمانان هند بریتانیا، ترجمه حسن لاهوتی، آستان قدس رضوی.

۴ـ فرق تسنن، مهدی فرمانیان، نشر ادیان.

۵ـ دانشنامه جهان اسلام، ج۳، بنیاد دائره المعارف اسلامی.


منابع

  1. عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه نقی لطفی و محمد جعفر یاحقی، تهران، انتشارات کیهان، چاپ اول، ۱۳۶۷ش، ص۴۴–۴۶.
  2. فرمانیان، مهدی، فرق تسنن، قم، نشر ادیان، ۱۳۸۶ش، ص۶۶۸–۶۶۷.
  3. ر. ک. عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص۱۵–۱۷.
  4. دهلوی، شاه ولی‌الله، الانصاف فی بیان سبب الاختلاف، تحقیق عبدالفتاح ابوغده، دارالنفائس.
  5. دهلوی، شاه ولی‌الله، حجه الله البالغه، قاهره، مکتبه دارالتراث العربی، چاپ اول، ۱۳۵۵ش و چاپ سوم، ۱۴۰۶ق.
  6. پی هاردی، مسلمانان هند بریتانیا، ترجمه حسن لاهوتی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش، ص۷۶.
  7. موثّقی، سید احمد، جنبش اسلامی معاصر، تهران، سازمان سمت، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
  8. عبدالعزیز کتاب‌های دیگری هم چون سرالشهادتین، حاشیه ای بر شرح هدایه الحکمه ملاصدرا دارد. دو کتاب تحفه اثنی عشریه و سرالشهادتین را در ردّ شیعه نوشته است. (نزهه الخواطر، ج۷، ص۲۷۵–۲۸۳؛ عبدالحیّ ندوی، بهجه المسامع و النواظر، هند، انتشارات مجلس دایرةالمعارف عثمانیه، چاپ دوّم، ۱۴۰۲ق).
  9. دانشنامه ادب فارسی در هند، مدخل عبدالعزیز دهلوی، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰ش ج۴، ص۱۷۰۶–۱۷۰۹.
  10. فرق تسنن، همان، ص۶۷۳–۶۷۴.