فلسفه خلقت گناه‌کار

نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۰ توسط Mafkalam (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

فلسفه خلقت گناه‌کار چیست؟ او که قرار است در نهایت جایگاهش در جهنم باشد به چه جهت آفریده شده است؟

خدای متعال در قرآن کریم به هدف از خلقت انسان اشاره فرموده و می‌گوید: «جن و انس را جز برای آن که مرا عبادت کنند نیافریدم»[۱] در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: و برای آن (رحمت) آنها را (انسانها را) آفریدم که در آیه اول هدف خلقت را عبادت و در آیه دوم هدف خلقت انسان را رحمت پروردگار بیان می‌کند.[۲] خداوند انسان را آفرید تا او را عبادت کند و مشمول رحمت الهی واقع شود و به سعادت برسد.

در این‌جا سؤال پیش می‌آید که چرا خداوند انسان‌های بد را آفرید؟!

خداوند انسان (مخالف) گناهکار (اعتقادی و عملی) را نیافریده است بلکه موجودی را آفریده است که می‌تواند از فرشتگان که پاکترین موجودات هستند والاتر و به سرچشمه هستی نزدیکتر باشد. البته در چرایی خلقت انسان سخن بسیار گفته شده است و بسیار می‌تواند سخن گفت.

خداوند انسان را با خصوصیت اختیار آفرید و او را هدایت کرد. پرهیزکاری و گناه را به نفس او الهام کرد در بیرون از نفس نیز پیامبران را فرستاد تا او را هدایت کنند و به پاداش‌های الهی بشارت داده و از عذاب‌های او بترسانند.[۳] و انسان را آزاد گذارد تا راه خود را انتخاب کند یا شکرگزار نعمتهای الهی شود یا ناسپاسی کند.[۴] و برای هریک از این انتخابها نیز عاقبتی را درنظر گرفت و انسانها را از آن آگاه کرد. اگر چند روزه کوتاه دنیا را در مسیر عبادت او گام بردارد ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد از نعمتهای بهشتی برای همیشه برخوردار خواهد و اگر گناه کرد به اندازه گناه خود عذاب خواهد شد نه بیشتر و خداوند به اندازه مثقالی ظلم نمی‌کند.[۵]

بنابراین هدف خداوند آن بود که انسان مشمول رحمت خاص او واقع شود و به سعادت و کمال شایسته خود، برسد راه آن هم عبادت و طاعت و بندگی و عمل به دستورات دینی از روی اختیار بود ـ عبادت از روی اجبار که ارزشی ندارد ـ و مقدمات عبادت و اطاعت را هم که هدایت درونی و برونی و تبشیر و انذار بود برای انسان فراهم کرد. خداوند می‌دانست بسیاری با عبادت خود به آنچه او برای آنها در نظر گرفته است خواهند رسید و عده‌ای نیز کفران خواهند کرد.

حالا خدا باید چه می‌کرد آیا به خاطر این که عده‌ای قدردانی نخواهند کرد باید سفره جود و کرم خود را برچیند؟ آنها اگر خودشان نمی‌خواهند از نعمت‌ها استفاده کنند و به خود ظلم می‌کنند به جود و کرم منعم چه ربطی دارد؟![۶] تا اینجا فرض کردیم که آنها اگر از لطف الهی بهره‌مند نشدند به خاطر سوء انتخاب خودشان است حالا می‌خواهیم جور دیگر به مسئله نگاه کنیم و ببینیم آیا آنها دیگر هیچ راهی برای بهره‌مندی از الطاف الهی ندارند و ببینیم آیا در آفرینش انسانهای گنه کار و اهل عذاب لطف بود یا در نیافریدن آنها؟ مسلّماً اگر آفریده نمی‌شدند به هیچ عنوان نمی‌توانستند از الطاف و نعمات الهی بهره‌مند شوند ولی حالا که آفریده شده‌اند چی؟ نکاتی را در مورد گنه کار (چه کسانی که گناه کم دارند چه آنها که گناه بزرگ مرتکب شده‌اند) بیان می‌کنیم تا ببینیم راهی برای رسیدن به نعمات الهی باز است یا نه؟ و معلوم است که اگر راهی باز باشد در آفرینش او لطف بوده است.

۱. می‌توانست گناه نکند و به رحمت الهی برسد.

۲. می‌تواند بعد از گناه توبه کند و در مسیر رحمت الهی قرار گیرد. و «کسی که کار بدی انجام دهد یا به خود ستم کند سپس از خداوند طلب آمرزش کند خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت».[۷]

۳. اگر گناهانش کبیره نباشند خدا آنها را بدون توبه هم می‌بخشد (البته اگر شایستگی آن را داشته باشد) «اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی می‌شوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم و شما را در جایگاه خوبی وارد می‌کنیم».[۸]

۴. بعضی از گناهان در اثر انجام کارهای خوب از بین می‌رود. «همانا کارهای نیک کارهای بد را از بین می‌برد».[۹]

۵. بعضی از گناهان در اثر سختی‌ها، بیماری‌ها و… از بین می‌رود؛ به عنوان نمونه از پیامبر(ص) نقل شده که «یک شب تب داشتن کفاره گناه یک ساله است».[۱۰]

۶. بعضی گناهان با مرگ ـ سختی‌های جان کندن و امثال آن ـ یا عذابهای برزخ یا قیامت از بین می‌رود؛ در این باره پیامبر فرموده‌اند: «مرگ کفاره گناهان مؤمن است».[۱۱] و چون «پروردگار تو به احدی ظلم نمی‌کند»[۱۲] بنابراین بعد از عذابی که به اندازه گناهان کشید وارد بهشت و نعم الهی خواهد شد و برای همیشه از آنها بهره‌مند خواهد شد «برای همیشه در آن خواهند بود».[۱۳]

۷. بعضی از گناهان در اثر شفاعت اولیاء الهی از بین می‌رود. پیامبر اسلام(ص): «شفاعتم را برای آن دسته از امتم که مرتکب گناه کبیره شده‌اند ذخیره کرده‌ام».[۱۴]

۸. خداوند بدون توبه هر گناهی غیر از شرک را می‌بخشد: «خداوند شرک را نمی‌آمرزد ولی کمتر از آن را برای هر کس بخواهد می‌آمرزد».[۱۵] این که گفتیم بدون توبه چون معلوم است که خدا با توبه هر گناهی را می‌آمرزد حتی شرک را.[۱۶]

۹. آنچه بر خدا لازم است آن است که به وعده‌های خود عمل کند ولی اگر به وعیدهای خود ـ تهدید به عذاب و عقاب ـ عمل نکند اشکالی ندارد. چون عقاب حق خداوند است و می‌تواند از آن بگذرد.

خود قضاوت کنید آیا آفرینش انسانهای گنهکار با این همه راه که پیش رو دارند تا بتوانند از طریق یکی از آنها نعمات ابدی الهی بهره‌مند شوند لطف است یا نیافریدن آنها شاید خدا که از گنهکار بودن او آگاه بود می‌خواسته به یکی از این طریق او را به نعمات ابدی خود برساند.

بنابراین: اولاً این که عده‌ای گنهکار شده‌اند از آن رو بوده است که مختار بوده‌اند و خداوند که انسان را مختار آفرید برای این بود که می‌خواست او را کرامت بخشد و از طریق عبادت او به رحمت و نعمات الهی برسد. حالا اگر عده‌ای قدردانی نکردند و نخواستند از نعمات الهی بهره‌مند شوند مربوط به انتخاب خودشان است.

ثانیاً این جور نیست که فکر کنیم آنها که گنهکار و لایق عذاب شده‌اند به هیچ عنوان نمی‌توانند از نعمات الهی بهره‌مند شوند و باید تا همیشه عذاب بکشند لذا بهتر بود آفریده نشوند بلکه بر روی انسان گنهکار و اهل عذاب راه‌های زیادی باز است و خداوند ممکن است از یکی از این راه‌ها او را به نعمات ابدی خود برساند ولی اگر آفریده نمی‌شد هیچ‌گاه نمی‌توانست از نعمات الهی بهره‌مند شود.

حاصل اینکه خداوند اراده کرده تا موجودی مختار بیافریند تا در سایه حسن اختیار به کمالات غایی برسد و تحقق آن کمالات مستلزم آفرینش انسان‌ها در عالم خارج است، گرچه افرادی هم دچار انحراف می‌شوند. با سؤ اختیار خویش بجای اینکه راه تکامل و سعادت را بپیمایند، نافرمانی کرده گمراهی و بدبختی خود را خواستار می‌شوند. در هر حال برخی آدمیان با اختیار خوداعمال شرورانه‌ای انجام می‌دهند که لازمه این اعمال، رنج و عذاب دیگران است. اما جلوگیری خداوند از این افعال انسانهای ظالم و شرور، مستلزم جلوگیری و نفی اختیار و آزادی انسان است و مستلزم نفی خلقت اصل انسان است که با غرض خلقت انسان منافات دارد.

حال از شما پرسشگر محترم می‌پرسم وقتی انسان موجودی تکامل‌پذیر است و می‌تواند مرتکب گناهان نشود و احیاناً اگر مرتکب گناهان شد توبه کند آیا خلقت چنین موجودی شایسته نیست؟ و حیف نیست که این موجود در عدم و نیستی باقی بماند؟


منابع جهت مطالعه بیشتر

۱. علامه طباطبائی،محمدحسین، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامه، چ ۵، ۱۳۷۰، ج۸، ص۴۹۷ و ۴۹۸.

۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چ ۲۱، ۱۳۷۸، ج۷، ص۱۹ تا ۲۲.

منابع

  1. قرآن کریم، ذاریات، ۵۶.
  2. قرآن کریم، هود، ۱۱۹.
  3. ر. ک. قرآن کریم، انعام، ۴۸.
  4. ر. ک. دهر، ۳.
  5. نساء، ۴۰.
  6. ر. ک. علامه طباطبائی، المیزان، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی، چ ۴، ۱۳۷۰، ج۱۱، ص۱۰۱.
  7. نساء، ۱۱۰.
  8. نساء، ۳۱.
  9. هود، ۱۱۴.
  10. شیخ طوسی، امالی، دارالثقافه، قم، چ ۱، ۱۴۱۴، ص۶۳۰.
  11. همان، ص۲۱.
  12. کهف، ۴۹.
  13. نساء، ۱۲۲.
  14. علامه مجلسی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت، چ ۲، ۱۴۰۳، ج۸، ص۳۰.
  15. نساء، ۴۹.
  16. علامه حلی، کشف المراد، مؤسسه نشر اسلامی، ص۴۱۶.