قلمرو قدرت و نفوذ شیطان

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۶ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها)


سؤال

قلمرو قدرت و نفوذ شیطان تا کجاست؟


در طول تاریخ بشر مسأله ابلیس و قلمرو قدرت و تاثیر او همواره مورد پرسش و جستجو بوده، برخی از جریان‌های فکری دینی و غیر دینی قدرت او را بزرگ و برخی کم‌بها دانسته‌اند. طبق آیات قرآن و روایات اهل‌بیت(ع)، شیطان تنها کاری که می‌تواند انجام دهد این است که با استفاده از نقطه ضعف‌های انسان (صفات رذیله) او را به سمت بدی‌ها و گناهان، وسوسه و تحریک کند و بیش از این قدرت دیگری ندارد؛ پس شیطان هرگز توان این را ندارد که به صورت مستقیم بر فرایندهای جاری در هستی و از جمله، فرایندهای عالم ماده، اثر گذاشته و آن را به سوی اهداف دلخواه خود تغییر دهد!

شیطان چیست

برای واژه شیطان در ادبیات قرآنی سه معنا وجود دارد:

  1. هر موجود شریر، سرکش و طغیان‌گر در برابر حق و حقیقت است.[۱]
  2. نامی برای دسته‌ای از جنیان است؛ به خصوص جنیانی که در تسخیر سلیمان پیامبر بودند.[۲]
  3. صفت موجودی به نام ابلیس است که ماهیتا از جنیان است، ولی در اثر عبادت خدا به مرتبه فرشتگان بالا آمد.[۳] پس از آفرینش آدم(ع) و فرمان خداوند به سجده فرشتگان بر او، شیطان با بهانه برتری بر آدم[۴] و استکبار ورزیدن در برابر فرمان خدا،[۵] از درگاه او رانده شد و مقام‌های معنوی‌اش به یکباره سقوط کرد؛[۶] ابلیس از خداوند درخواست کرد تا عمری دراز یابد و خداوند نیز، به سبب عبادات پیشینش، خواسته او را اجابت کرده و تا وقتی معلوم به او مهلت داد؛[۷] پس از این شیطان سوگند خورد که آدم و فرزندان او را گمراه کرده و همه را به هلاکت ابدی گرفتار کند؛[۸] خداوند نیز به او اطمینان داد که بر بندگان مخلص و وفادار او دست نخواهد یافت[۹] و هرکه دعوت شیطان را بپذیرد و در ولایت او داخل شود[۱۰] همراه او به دوزخ و کیفر ابدی درانداخته می‌شود؛[۱۱]

قدرت شیطان

دیدگاه غیر شیعی

شیطان، در کتاب‌های مقدس مثل تورات و انجیل، نقشی پر رنگ دارد که گاهی کارهایش تنه به کارهای خدایی می‌زند و شیاطین قدرت‌های فراوانی را برای سیطره بر هستی، در اختیار خود دارند؛[۱۲]


دیدیگاه شیعی

مسأله شیطان، از جمله مسائل عمیق و مهم در منظومه تفکر دینی است. این مسئله در کتاب‌های آسمانی دیگر هم مطرح شده و یکی از پایه‌های مهم معرفتی در آموزه‌های همه پیامبران بوده است. قرآن کریم در یکصد مورد، از شیطان و افعال او سخن به میان آورده است. تفاوتی که در مسأله شیطان، میان قرآن کریم و دیگر کتاب‌های آسمانی و مکاتب غیر الهی وجود دارد، این است که شیطان از منظر توحیدی قرآن، خود کارگزار خداوند است و اراده او نه در عرض اراده خداوند، بلکه در طول اراده اوست. شیطان هیچ نقشی جز وسوسه و تحریک به سمت بدی‌ها و گناهان ندارد و هرگونه سلطه‌ای از جانب او بر انسان‌ها نفی شده است؛[۱۳] در نگاه قرآن کریم، جهان از دو قطب خیر و شر تحقق نیافته است و هرچه از خیر و شر در عالم، وجود می‌یابد، برخاسته از مشیت و اراده باری تعالی است؛[۱۴]از سوی دیگر قرآن کریم نقشه‌ها و طرح‌های شیطان را یکسره ضعیف و کم کارآمد[۱۵]معرفی می‌کند و این ایده را تصریح می‌کند که تنها کسانی تحت تأثیر و در ولایت شیطان قرار می‌گیرند، که خود ولایت او را بپذیرند و به عبادت و اطاعت او روی آرند![۱۶]

دخالت شیطان در امور تشریعی

اوامر الاهی بر دو گونه است:

  • اوامر تکوینی؛ امر و فرمان تکوینی، همان اراده تکوینی خداوند بر تحقق و ایجاد یک شئ در عالمی از عوالم وجود است؛ اگر خداوند چیزی را اراده کند، به صرف اراده او آن شیء ایجاد می‌شود و هرگز در تحقق آن تخلف راه ندارد؛[۱۷] مقصود از امر «کن» (باش) در امور تکوینی، نفس ایجاد خداوند است؛ امام علی(ع) می‌فرماید: «لا به صوت یسمع و لا نداء یقرء و انما کلامه سبحانه فعل منه»؛ امر خداوند، صوتی که با گوش شنیده شود یا آوایی که از حنجره برخیزد، نیست؛ بلکه فعل خداست؛[۱۸]

در امور تکوینی، نه تنها شیطان و دیگر جنیان،[۱۹] بلکه موجودات برتر از آن‌ها، یعنی فرشتگان، انبیا و امامان هم نمی‌توانند بدون اذن خداوند متعال در هستی تصرف کرده و کاری را انجام دهند یا از وقوع کاری حتمی جلوگیری کنند. در مرتبه نظام تکوین، هیچ‌کس حتی شیطان، کافر و معصیت‌کار نیست، در نظام تکوین، شیطان، موجودی مطیع است که بر اساس مشیت و اراده خداوند کاری را انجام می‌دهد؛ در این مقام، بدون اراده خود، فرمان‌بردار خداست و مانند سگی آموزش دیده به نگهبانی از حریم حرم مشغول است؛ شیطان با همه پلیدی خود در مرتبه نظام تشریع، در مرتبه تکوین، رسالت عام خداوند را به عهده دارد؛[۲۰]این مسئله خاص شیطان نیست؛ همه موجودات و از جمله انسان‌ها، چه خوب و چه بد، چه مؤمن و چه کافر، مجریان مشیت خداوند هستند؛ تصرف در امور تکوینی، اصالتا از آنِ خداست و ممکن است به سبب حکمت و مصلحتی، به بنده‌ای از بندگان خود چنین اذنی را تفویض کند؛ البته این اذن خاص با اذن عام او در گستره هستی تفاوت دارد؛ خداوند بر اساس علم و حکمت خود، به هرچیزی، خصوصیات و آثاری داده است که می‌تواند بر دیگر موجودات، تأثیر گذاشته و در آن‌ها تصرف کند؛ اما این تأثیر به اراده آن‌ها نیست؛ بلکه نوعی خصوصیت است که در نهاد و طبیعت اشیاء قرار گرفته است؛ مثلاً داروها می‌توانند در بدن ما تصرف کرده و ما را درمان کنند؛ یا برخی از موجودات (باکتری‌ها و ویروس‌ها) در بدن ما تصرف کرده و ما را بیمار کنند؛ شیطان نیز تنها در حدودی که اذن عام و خاص خداوند اقتضا می‌کند، می‌تواند تأثیر بگذارد و اراده او مطلق و بی‌ضابطه نیست؛ بنابراین طبق آیات قرآن و روایات اهل‌بیت(ع)، شیطان تنها کاری که می‌تواند انجام دهد این است که با استفاده از نقطه‌ضعف‌های انسان (صفات رذیله) او را به سمت بدی‌ها و گناهان، وسوسه و تحریک کند و بیش از این قدرت دیگری ندارد؛ پس شیطان هرگز توان این را ندارد که به صورت مستقیم بر فرایندهای جاری در هستی و از جمله عالم ماده، اثر گذاشته و آن را به سوی اهداف دلخواه خود تغییر دهد؛ علامه طباطبایی در تفسر آیه کریمه ﴿مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ … "من در وقت آفرینش آسمانها و زمین و یا خلقت خود این مردم آنها را حاضر و گواه نساختم (و کمک از کسی نخواستم) و هرگز گمراه کنندگان را به مددکاری نگرفتم"[۲۱] .می‌فرماید: در این آیه، خداوند هرگونه ولایت و تدبیر شیطان در امور عالم را نفی کرده است.

  • اوامر تشریعی؛ نوع دیگری از امر و نهی الهی، به صورت اوامر قانونی و تشریعی است که به واسطه پیامبران به موجودات عاقل و مختار و انتخابگر، یعنی انسان و جنیان ابلاغ می‌شود؛ در این نوع از اوامر و نواهی، تخلف و عصیان امکان‌پذیر است؛[۲۲] یعنی، هم زمینه اطاعت وجود دارد و هم زمینه عصیان؛ مانند امر خداوند در ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ "و نماز به پا دارید و زکات بدهید و با خدا پرستان حق را پرستش کنید."[۲۳]؛ بدیهی است که عده‌ای فرمان می‌برند و عده‌ای نافرمانی می‌کنند.
قلمرو قدرت شیطان در زندگی انسان

از منظر نظام تشریع، شیطان موجودی عاقل و مختار است و مانند انسان‌ها و دیگر جنیان، مکلف است اوامر و نواهی خداوند را اجرا کند و در صورت نافرمانی، معصیت‌کار و مستوجب کیفر است؛ بنابراین حدود تأثیر شیطان در زندگی بشر و زیانی که ممکن است به انسان‌ها برساند، از حد وسوسه و دعوت به گناه و بدی فراتر نمی‌رود؛ این گونه نیست که وسوسه‌های شیطان، انسان را مجبور و وادار به انجام کاری کند؛ بلکه در حد وسوسه و دعوت و آراستن در اوهام و تخیل انسان‌ها تأثیر می‌کند؛ آن هم نه در همه انسان‌ها، بلکه انسان‌هایی که دعوت او را بپذیرند؛[۲۴]نکته مهمی که باید به آن اشاره کنیم این است که هرچند شیطان نمی‌تواند به صورت مستقیم و با اراده بی‌واسطه خود بر پدیده‌هایی مانند محیط زیست، تأثیر بگذارد و آن را تخریب کند اما می‌تواند با استفاده از خصلت‌هایی چون حرص، طمع، اسراف، تبذیر و دیگر خصلت‌های پست و حیوانی، انسان‌ها را به سمت تصرف نادرست و غیرعاقلانه در طبیعت، تحریک کرده و با تخریب اکوسیستم و مختصات اقلیمی، شرایط اقلیمی معمول در یک منطقه از جهان یا کل کره زمین را دگرگون کرده و به سمت نابودی بکشاند؛[۲۵] امروز شاهدیم که تخریب محیط زیست و تصرف‌های حریصانه بشر در طبیعت، اکوسیستم جهان را به سمت نابودی سوق می‌دهد و شاید در آینده دور، زمین به حدی از تغییر سیستم طبیعی پیش برود که دیگر جای مناسبی برای زندگی جانداران نباشد؛ این گونه تصرف‌های غیرمستقیم و با واسطه شیطان، در طبیعت و تغییرات اقلیمی، قطعاً وجود دارد ولی از سنخ تصرفات غیرارادی و تکوینی است، که اذن آن را خداوند به شیطان داده است؛ شیطان با وسوسه آدمی به حرص‌ورزیدن و تخریب محیط زندگی خویش، موجب تغییر اقلیمی زندگی انسان می‌شود و انسان را برای نابودی هرچه بیش‌تر محیط زندگی خود تحریک می‌کند.


مطالعه بیشتر

  • ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، علامه محمد تقی جعفری، ج۲، ص۱۶۶؛
  • المیزان، محمد حسین طباطبایی، تفسیر سوره‌های بقره و اعراف، آیات مربوط به آدم و شیطان.


منابع

  1. (انعام:۱۱۲)
  2. (انبیاء:۸۲)
  3. (ابراهیم:۲۲)
  4. (اعراف:۱۲)
  5. (بقره:۳۴)
  6. (ص:۷۷–۷۸)
  7. همان.
  8. (اسراء:۶۲)
  9. (اسراء:۶۲).
  10. (نحل:۱۰۰)
  11. (اعراف:۱۸)
  12. برای نمونه به مباحث مربوط به شیطان در عهد عتیق مراجعه کنید.
  13. (ابراهیم:۲۲)
  14. (نساء:۷۸)
  15. (نساء:۷۶)
  16. (نحل:۱۰۰)
  17. ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ "جز این نیست که وقتی چیزی را اراده کند، به آن می‌گوید: باش! پس آن چیز موجود می‌شود!" (یس:۸۲).
  18. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۶.
  19. (کهف:۵۰).
  20. جوادی آملی، تفسیر سوره اعراف، انتشارات فیضیه، چاپ اول، قم ۱۳۷۷.
  21. (کهف:۵۱)
  22. جوادی آملی، تفسر موضوعی قرآن کریم، ص۲۴۲.
  23. (بقره:۴۳).
  24. جوادی آملی، تفسیر اعراف، همان.
  25. (نساء:۱۱۹)