معنای متکبر بودن خداوند
با توجه به اینکه خداوند دستور به دوری از تکبر میدهد، چگونه خود را با اسم متکبر نام میبرد؟
وصف متکبر برای خداوند، به معنای «دارای کبریا و بزرگی» و «پیراسته بودن او از صفات مخلوقات» است.
تفاوت صفت تکبر در خدا و انسان، به تفاوت منشأ آن برمیگردد؛ منشأ تکبر در خداوند، علم، قدرت و حکمت او است؛ ولی منشأ تکبر بشر، حقارت، نادانی و ضعف اراده است.
مفهومشناسی
به نظر شیخ صدوق، عالم شیعه قرن چهارم قمری، وصف متکبر که درباره خدا بهکار میرود، از «کبریاء» گرفته شده و به معنای «بزرگوار» و «بالاتر از همه زشتیها» است.[۱] شهید اول (درگذشت ۷۸۶ق) نیز، یکی از معنای متکبر را «دارای کبریا و بزرگی» دانسته است.[۲]
به گفته ابراهیم کَفعَمی، عالم شیعه قرن نهم قمری، صفت متکبر در مورد خداوند به معنای «پیراسته بودن او از صفات مخلوقات» است.
در آیه ﴿هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّر﴾(حشر:۲۳) وصف متبکر برای خداوند بهکار رفته است. در آیه ﴿وَلَهُ الْكِبْرِيَاءُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض؛ و کبریایی و عظمت در آسمان ها و زمین ویژه او است.﴾(جاثیه:۳۷) نیز، کبریاء و بزرگی مختص به خدا دانسته شده است.
تفاوت صفت تکبر در خدا و انسان
تفاوت صفت تکبر در خدا و انسان، به تفاوت منشأ آن برمیگردد؛ منشأ تکبر در خداوند، علم، قدرت و حکمت او است؛ ولی منشأ تکبر بشر، حقارت، نادانی و ضعف اراده است. بر اساس روایتی، امام صادق(ع) عامل تکبر در انسان را احساس پستی و خواری در خود دانسته است.[۳] انسان برای آنکه نقص خود را بپوشاند، تکبر ورزیده و مقامی را ادعا میکند که دارای آن نیست.
در برابر، تکبر خداوند ناشی از کمال وجود او است. او بینیاز از همه بوده و همه جهانیان به او نیاز دارند. کبریایی مختص به او است و جز او هیچ کسی دارای آن نیست.[۴] بشرِ نیازمند،[۵] شایسته تکبر نیست، او بزرگی ندارد تا آن را آشکار کند و شایسته کبریایی نیست تا تکبر بورزد.[۶]
منابع
- ↑ صدوق، اسرار توحید یا ترجمه کتاب توحید، انتشارات علمیه اسلامیه، ص۲۰۱؛ نگاه کنید به احمد بن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، تصحیح و تعلیق احمد موحدی قمی، چاپ دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق، ص۳۲۵، و همچنین ترجمه فارسی کتاب نفیس عده الداعی، انتشارات کتابفروشی جعفری، مشهد، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۳۲۲و همچنین آیین بندگی و نیایش ترجمه عده الداعی، مترجم: حسین غفاری ساروی، قم، چاپ بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۵۶۹ و ۵۷۰.
- ↑ شهید اول، محمد بن مکی، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۶۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج۳، باب کبر.
- ↑ جاثیه: ۳۷.
- ↑ فاطر: ۱۵.
- ↑ فلسفی، گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، بخش دوم، چاپ سوم، هیئت نشر معارف اسلامی، ص۳۲۴ و ۳۲۵.