سؤال

عده ای می‌گویند از آنجا که اگر کار نادرست و خلافی در حکومت دینی انجام شود به نام دین و به ضرر دین تمام می‌شود، تشکیل حکومت دینی در عصرغیبت جایز نیست؟

درگاه‌ها
حکومت دینی.png


تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت، محل مناقشه میان فقهای شیعه است. برخی تشکیل آن را از ضروریات اسلام می‌دانند به این علت که اجرای بسیاری از احکام و جامعیت و هویت قواعد اسلامی ایجاب می‌کند که حکومت اسلامی تشکیل شود. و نیز هدایت مردم منوط به داشتن و تشکیل حکومت است. طبق این نظریه، دین‌داری مردم متوقف بر وجود حکومت دینی است. در مقابل، برخی فقیهان قائل به سکوت در عصر غیبت هستند و باوری به تشکیل حکومت ندارند.

ضرورت حکومت دینی

طرفداران حکومت دینی، فلسفه حکومت دینی را دو چیز می‌دانند. یک اینکه انسان را به سوی «خلیفة الله» شدن رهنمون باشد و دوم اینکه کشور و جامعه را به «مدینه فاضله» تبدیل کند. طبق آیه یک[۱] سوره ابراهیم که هدف قرآن را خارج کردن مردم از تاریکی و رساندن آنان به نور می‌داند، غرض اصلی حکومت هم همین مقصود قرآن است تا مردم را به سوی نور هدایت کند.[۲]

هدایت مردم به وسیله حکومت دینی

با توجه به دلایل متقن و روشنی که ضرورت عقلی و نقلی تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت را اثبات می‌کنند.[۳] با کدام دلیل منطقی و مجوّز دینی از ترس بدبینی مردم نسبت به دین، بخش عمده و مهمی از احکام و تعالیم دین در عرصه سیاسی و اجتماعی را می‌توان کنار گذاشت و در عین حال مدعی دینداری بود؟ آیا آنچه پس از کنار گذاشتن این بخش از احکام اسلام باقی خواهد ماند، تمام دین است یا تنها بخشی از آن؟ آیا دغدغه و احساس مسئولیت این افراد نسبت به دین، از خداوند متعال و امامان معصوم(ع) بیشتر است که در عصر غیبت مردم را به حال خود رها نکرده و برای اداره جامعه اسلامی برنامه مشخصی ارایه نموده‌اند. مگر نه آنکه فلسفه وجودی دین، هدایت انسان‌هاست و انسان دارای ابعاد مادی، معنوی، فردی و اجتماعی است که ایجاب می‌کند، دین به عنوان برنامه الهی، تمام این ابعاد را دربرگرفته و مورد توجه قرار دهد و از هیچ عرصه‌ای فرو گذار ننماید چه اینکه در این صورت، رسالت هدایت دین، ناقص خواهد ماند.

نمی‌توان پذیرفت که دین اسلام که داعیه جامعیت و خاتمیت دارد، مسئله حکومت و حاکمیت که اساسی‌ترین نقش در هدایت انسان‌ها را دارد، مورد توجه قرار نداده باشد یا این امر مهم را به خود مردم بسپارد تا با وجود جهل و نادانی آنان و تأثیرپذیری از امیال نفسانی به هر که بخواهند بسپارند. نتیجه چنین تفکری، چیزی جز حکم به فقدان جامعیت دین و نقصان در هدایت آن و رها نمودن انسان‌ها در بخش اساسی زندگی آنان نخواهد بود. آیا تردیدی در زمانمند نبودن و نسخ نشدن احکام اسلام وجود دارد، اگر این چنین است، چگونه می‌توان این بخش از احکام اسلام را نادیده گرفت. بله گاهی شرایط برای تشکیل حکومت دینی فراهم نیست و امکان آن وجود ندارد، اما این به معنای دست برداشتن اسلام از تشکیل حکومت نیست و این مسئله متفاوت است با زمانی که شرایط برای تشکیل حکومت فراهم است، در این صورت نمی‌توان به بهانه بدبین شدن مردم نسبت به دین یا دین گریزی و مانند آنها، دست از انجام وظیفه و مسئولیت در این رابطه برداشت.

حکومت دینی یک ضرورت غیرقابل انکار و ضروری است که هدفش حرکت در مسیر دین است. طبیعتاً در این راه با چالش‌هایی نیز مواجه است، اما این مسئله موجب نمی‌شود تا اصل حکومت دینی زیر سؤال رود.

  1. الر ۚ كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ؛ الف، لام، راء. كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آورى: به سوى راه آن شكست ناپذير ستوده.
  2. ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۱، ص۱۰۰
  3. امام خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) جوادی آملی، عبد الله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵ مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ج۱