حدیث «الجار ثم الدار»

سؤال

حدیث فاطمه زهرا که فرمود: «الجار ثم الدار» دو ایراد دارد؛ اول اینکه از نظر سند ضعیف است و دوم اینکه مطابقت با قرآن ندارد. چون تمام انبیا در قرآن دعا را از خود شروع کردند.


شیخ صدوق با دو سلسله سند روایت الجار ثم الدار را نقل کرده است که هر دو سند ضعیف هستند و اعتبار ندارد.

روایت اهمیت دعا برای همسایه

روایت الجار ثم الدار از روایات مشهور و منسوب به فاطمه زهرا(س) می‌باشد. در این روایت فاطمه زهرا(س) در حال دعا کردن برای همسایه هاست:

  • از امام حسن مجتبی روایت شده است که فرمود: مادرم در شب جمعه‌ای تا صبح در محرابش به عبادت مشغول بود و برای مؤمنین و مومنات با ذکر نام‌شان زیاد دعا می‌کرد، اما برای خودش دعا نکرد. گفتم: مادرم! چرا همانگونه که به دیگران دعا می‌کنی به خودت دعا نمی‌کنی؟! فرمود: پسرم! اول همسایه بعد خانه.

بررسی سند روایت

شیخ صدوق در کتاب علل الشرائع در باب چرایی دعای حضرت زهرا(س) برای همسایگان، روایت «الجار ثم الدار» را با دو سند ذکر می‌کند:

  • سند روایت اول: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَزْوِینِیُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَه قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَنْدَلُ بْنُ وَالِقٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْمَازِنِیُّ عَنْ عُبَادَه الْکُلَیْبِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ فَاطِمَه الصُّغْرَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَخِیهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ ...[۱]
  • سند روایت دوم: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحَاکِمُ الْمَرْوَزِیُّ الْمُقْرِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِی أَبُو عَمْرٍو قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زَیْدٍ الْکَحَّالُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ ...[۲]

بررسی سند اول

  • عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَزْوِینِیُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَه: نام وی در کتاب های رجالی نیامده و مجهول است.[۳] سید ابوالقاسم خوئی نوشته است: وی از استادان شیخ صدوق بود.[۴] (یعنی کسی که شیخ صدوق از او روایت نقل کرده است)
  • مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِیُّ: در کتاب‌های رجالی هیچ اشاره‌ای به ثقه بودنش وجود ندارد.
  • جَنْدَلُ بْنُ وَالِقٍ: در کتاب‌های رجالی نیامده است و مجهول است.[۵]
  • مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْمَازِنِیُّ: در کتاب‌های رجالی نیامده است و مجهول است.[۶]
  • عُبَادَه الْکُلَیْبِیِّ: برخی گفته‌اند ممکن است وی همان عباد بن صهیب باشد که اگر این باشد ثقه است و گر نه وی نیز مجهول است.

بررسی سند دوم

  • أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحَاکِمُ الْمَرْوَزِیُّ الْمُقْرِی: نام وی در هیچ کتاب رجالی نیامده و مجهول است.[۷]
  • مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِی أَبُو عَمْرٍو: نام وی در کتاب‌رجالی نیامده است.
  • مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ: نام وی در کتاب‌رجالی نیامده است.[۸]
  • مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ: مجهول است.[۹]
  • أَبُو زَیْدٍ الْکَحَّالُ: نام وی در کتاب‌های رجالی نیست.[۱۰]

نتیجه

با توجه به توثیق نشدن راویان این دو سند و نیامدن نام بیشتر این روایان در کتاب‌های رجالی، اسناد این روایت غیر معتبر می‌باشد.

بررسی تضاد حدیث با قرآن

دعا کردن برای خود و دیگران در قرآن و روایات معتبر شیعه، سفارش شده است. در مفاد این روایت و مقدم کردن همسایه بر خود، با قرآن منافاتی وجود ندارد: ۱) اینکه در روایت حضرت زهرا اولویت در دعا برای همسایه سفارش شده است، سخنی منطقی و انسانی است و بدین معنا نیست که بعد از دعا به دیگران، برای خود دعا نشود؛ طبق این نظر جمله «ثم الدار» معنایش این است که برای خود نیز دعا کردن رواست. ۲) اهلبیت و کسانی که ایثار می کنند، همواره دیگران را بر خود مقدم می‌کنند؛ حتی در دعا کردن و این را از فضایل اخلاقی دانسته‌اند. ۳) آیات قرآن هیچ دلالتی بر این ندارند که دعا برای خود، باید مقدم باشد. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بیانگر اولویت دعا برای دیگران هستند از جمله:

  • دعای حضرت ابراهیم برای اهالی شهر مکه و دعا نکردن برای خود: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ؛ و [یاد کنید] آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این [مکان] را شهری امن قرار ده و اهلش را آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده اند از هر نوع میوه و محصول روزی بخش.»[۱۱]
  • دعای حضرت ابراهیم اول برای دیگران بعد برای خود: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ؛ و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر [مکه] را منطقه ای امن قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بت ها دور بدار.»[۱۲]
  • دعای حضرت ابراهیم برای ذریه خود نه برای خود: «رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ؛ پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه ای بی کشت و زرع نزد خانه محترمت سکونت دادم؛ پروردگارا! برای اینکه نماز را بر پا دارند؛ پس دل های گروهی از مردم را به سوی آنان علاقمند و متمایل کن، و آنان را از انواع محصولات و میوه ها روزی بخش، باشد که سپاس گزاری کنند.»[۱۳]
  • دعای حاملان عرش الهی برای دیگران: فرشتگانی که عرش را حمل می کنند و آنان که پیرامون آن هستند، همراه سپاس و ستایش، پروردگارشان را تسبیح می گویند و به او ایمان دارند و برای اهل ایمان آمرزش می طلبند، [و می گویند:] پروردگارا! از روی رحمت و دانش همه چیز را فرا گرفته ای، پس آنان را که توبه کرده اند و راه تو را پیروی نموده اند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار.[۱۴]
    • دستور خداوند برای دعا برای پدر و مادر: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا؛ و برای هر دو از روی مهر و محبت، بال فروتنی فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به پاس آنکه مرا در کودکی تربیت کردند، مورد رحمت قرار ده..»[۱۵]


منابع

  1. شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش، ج‏۱، ص۱۸۱، باب ۱۴۵، باب العلة آلتی من أجلها کانت فاطمه تدعو لغیرها و لا تدعو لنفسها، حدیث۱.
  2. شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش، ج‏۱، ص۱۸۱، باب ۱۴۵، باب العلة آلتی من أجلها کانت فاطمه تدعو لغیرها و لا تدعو لنفسها، حدیث۲.
  3. نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، ابن مؤلف، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق، ج۵، ص۴۴۳.
  4. خوئی، ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ ق، ج۱۳، ص۱۴۵.
  5. مستدرکات علم رجال الحدیث، پیشین، ج۲، ص۲۴۴.
  6. مستدرکات علم رجال الحدیث، پیشین، ج۷، ص۲۶۴.
  7. بروجردی، علی، طرائف المقال، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۱۰ ق، ج۱، ص۱۵۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، پیشین، ج۱، ص۴۵۲.
  8. همان، ج۷، ص۴۴.
  9. جواهری، محمد، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مکتبه محلاتی، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق، ص۵۳۹.
  10. مستدرکات علم رجال الحدیث، پیشین، ج۸، ص۳۹۰.
  11. (بقره: ۱۲۶).
  12. (ابراهیم: ۳۵).
  13. (ابراهیم: ۳۷).
  14. (غافر: ۹–۷).
  15. (إسراء: ۲۴).