چگونگی عذاب قوم ثمود
در چند سوره از قرآن، داستان قوم ثمود و صالح پیامبر ذکر شده است. در این آیات به بیان نافرمانی قوم ثمود و چگونگی هلاکت آنها میپردازد. برخلاف تصریح قرآن مبنی بر نبود تناقض در آن و مصونبودن از تحریف و تصرف، میبینیم که این داستان، به دلائل نامعلوم، دچار تناقض و تضاد میشود؛ یعنی در هرسورهای که این جریان بازگو میشود، علت نابودی آنها، چیزی متفاوت از علتی است که در سورهٔ دیگر بیان میشود. ضمن اینکه نابودی یک قوم، صرفاً به دلیل شکستن پای شتربچهای و نیز تقسیمبندی آب یک رودخانه میان مردم و یک شتر عادلانه نیست!
عدم قصه سرایی در قرآن
سرگذشت اقوام در قرآن، با هدف عبرتآموزی و پندگیری بیان شده است؛ تا انسانها با آگاهی از اوضاع و احوال ایشان، از اشتباهات و مهلکات دور شوند. نکته حائز اهمیت این است که قرآن کریم، کتاب قصهسرایی نیست تا با ذکر جزئیات، باعث دورشدن از هدف گردد؛ بلکه تنها به آن قسمتی از واقعه اشاره میکند که پیامی دربردارد و به مخاطب هشدار میدهد که درصورت عبرت نگرفتن و توجه نکردن به سرگذشت پیشینیان، به سرنوشت مشابه آنها، دچارخواهد شد.
دلیل عذاب قوم ثمود
آیاتی که به بیان سرنوشت قوم ثمود پرداختهاند، در چند سورهٔ مختلف پراکنده است. دلیل عذاب این قوم دو چیز بیان شده است:
- کشتن شتر: در سوره های اعراف، هود، شعرا قمر و شمس علت عذاب قوم ثمود کشتن شتر بیان شده است.[۱]
- توطئه قتل حضرت صالح(ع): در سوره نمل بدون اینکه سخن از کشتن ناقه به میان بیاید، توطئه علیه جان صالح نبی(ع) را علت نابودی قوم ثمود معرفی میکند.[۲]
کیفیت عذاب قوم ثمود
طبق نظر غالب مترجمان و بنابرگواهی تاریخ، قوم ثمود به دو عذاب دچار شدند؛ در مرحلهٔ اول، تعدادی از آنها و درمرحلهٔ بعد، بقیه افراد قوم هلاک میشوند. اما دلیل هر عذاب متفاوت است:
- آیات سورهٔ نمل به عذاب مرحلهٔ اول اشاره میکند. ابتدا چنین به نظر میرسد که برخلاف عذاب بیان شده برای قوم ثمود در آیات سورههای دیگر، خداوند، آنها را به سبب توطئه علیه صالح پیامبر(ع) به هلاکت رساند؛ ملا محسن فیض کاشانی در کتاب تفسیر الاصفی، جریان این عذاب را نقل کرده است. بنا به نقل فیض، شب هنگام گروهی از قوم آمدند تا صالح پیامبر را بکشند. نزد صالح فرشتگانی بودند که از او حفاظت میکردند؛ پس چون آمدند تا صالح را بکشند، فرشتگان آنها را با سنگ در خانهٔ صالح کشتند. پس در خانهٔ صالح کشته شدند و باقی قوم او را زمین لرزه دربر گرفت و در خانههاشان به رو افتاده جان دادند.[۳]
- علامه طباطبایی در تفسر المیزان مینویسد: قوم ثمود با سرپیچی از دستور الهی و کشتن شتربچه، مستوجب عقاب شدند. وقتی حضرت صالح به آنها سه روز مهلت داد، با هم قرار گذاشتند صالح را به قتل برسانند؛ به همین منظور عدهای از آنها شبانه به خانهٔ او هجوم آوردند تا کار او را یکسره کنند. اما خداوند با پرندگانی نامرئی و بوسیله سنگهایی که بر سرشان فرود آمد، آنها را کشت. بعد از این جریان و بعد از اتمام سه روز مهلت، عذاب دوم که همان کشتهشدن باقی قوم بوسیله صیحه آسمانی یا همان صاعقه بود، اتفاق افتاد و به هلاکت همه آنها منجر شد.
اختلاف گزارش قرآن در بیان نوع عذاب قوم ثمود
در مورد اختلاف آیات سورههای اعراف، قمر، هود، شمس و شعرا در ذکر نوع عذاب قوم ثمود، گفتنی است آیهای که در آن از کلمه عذاب استفاده شده، حاوی واژهای عام است که مصادیقی دارد و این مصادیق در آیات دیگر بیان شده است. کلمه رجفه، صیحه و صاعقه، همگی مصداق عذابند و نمیتوان به دلیل اختلاف ظاهری الفاظ، به تناقض قرآن حکم کرد. تفاوت ظاهری میان نوع عذاب نیز با تأمل در آیات از میان میرود:
- کلمه «رجفه» به معنای لرزیدن و اضطراب شدید است؛ مانند زلزله در زمین و تلاطم در دریا.
- «جاثمین» در سوره هود و سوره اعراف، از ریشه «جثوم» است به معنای به سینه درافتادن شتر.
- نوعاً صاعقههای آسمانی بدون صیحه و صدای هولناک و نیز بدون زلزله نیست؛ چون معمولاً این گونه صاعقهها باعث اهتزاز جو میشود و اهتزاز جوی نیز وقتی به زمین میرسد، باعث لرزیدن زمین شده، ایجاد زلزله میکند. ممکن است گفته شود که وجه تسمیه «صاعقه» به «رجفه» این است که صاعقه باعث تکان خوردن دلها و لرزیدن اندام آدمی است. با این توضیح، توهم تناقض، مرتفع میشود؛ زیرا قوم ثمود با همان صاعقه که سبب لرزیدن دلها تا سرحد مرگ میشود و ترس شدیدی را در دلها میافکند، عذاب شدند و همه مردند.
مؤمنان رهایی یافتند!
برطبق تصرح قرآن کریم همه قوم ثمود هلاک نشدند؛ بلکه خداوند صالح پیامبر و مؤمنان را به رحمت خود نجات داد. همواره روش خداوند در سرکوبی ظالمان (همچون داستان نوح نبی ع و …) چنین بوده است که با نجات گروه مؤمنان و حق جویان، تنها معاندان و مخالفان لجوج را به عقوبت دچار میکند. در مواردی که برخی از مؤمنان هم جزء هلاک شدهگانند، جایی است که با ترک امر به معروف و نهی از منکر، نسبت به رفتار کافران، بیتفاوت بوده و موجبات تجری آنان را فراهم میکردهاند.
تقسیم آب، چرا و چگونه؟!
پس از آنکه ناقه از دل کوه بیرون آمد و حجت خداوند بر قوم ثمود تمام شد، خداوند مقرر کرد تا آب رودخانه یک روز از آن مردم و یک روز از آن ناقه باشد. روزی که آب از آن ناقه بود، مردم از شیر پربرکت او استفاده میکردند و همه را کفایت میکرد. از این رو تقسیم آب میان مردم و شتربچه بیعدالتی نبود؛ بلکه به سود مردم آن دیار بود. علاوه بر اینکه این تقسیمبندی، نوعی امتحان هم برای آن قوم محسوب میشد تا میزان اطاعتپذیری آنها از پیامبرشان سنجیده شود. مردمی که بخواهند با حق مخالفت کنند، تنها دنبال بهانهاند وگرنه تقسیم آب میان آنها و شتربچه، نمیتوانست دلیل موجهی برای کشتن آن ناقه باشد!