فضیلت تشییع جنازه

نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۱ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

آيا تشييع جنازه، براى ميت يا شركت كنندگان در مراسم تشييع، فايده اى دارد؟


الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ لَمّا تَبِعَ جَنازَةً فسَمِعَ رجُلاً يَضحَكُ ـ: كأنّ المَوتَ فيها على غَيرِنا كُتِبَ ، و كأنّ الحَقَّ فيها على غَيرِنا وَجَبَ ، و كأنّ الّذي نَرى من الأمواتِ سَفْرٌ عمّا قَليلٍ إلَينا راجِعونَ ، نُبَوّئُهُم أجداثَهُم و نأكُلُ تُراثَهُم كأنّا مُخَلَّدونَ بَعدَهُم ، ثُمّ قد نَسِينا كُلَّ واعِظٍ و واعِظَةٍ ، و رُمِينا بكُلِّ فادِحٍ و جائحَةٍ؛ .امام على عليه السلام ـ چون در تشييع جنازه اى صداى خنده مردى را شنيد ـفرمود : گويى كه مرگ را در اين جهان براى ديگران رقم زده اند و انگار كه حق در اين دنيا بر ديگران واجب گشته است و گويى مردگانى را كه مى بينيم، مسافرانى هستند كه به زودى سوى ما باز مى گردند! آنان را در گورهايشان مى نهيم و ميراثشان را مى خوريم، آن گونه كه پندارى پس از آنها جاودان خواهيم ماند. هر پند دهنده اى را به دست فراموشى سپرده ايم، حال آنكه هدف هر بلا و حادثه اى بنيان كن قرار داريم.

شرکت پیامبر و ائمه در تشییع جنازه دیگران

برخی فرشتگان، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)و امامان(ع)در تشييع جنازه ها شركت مى كردند.

از امام باقر(ع) نقل شده است كه فرمود:

رسول خدا، پشت سر جنازه اى راه مى رفت، پرسيده شد: «اى رسول خدا، چرا چنين مى كنى؟» فرمود: «فرشتگان را مى بينم كه از جلو مى روند و ما از آنها پيروى مى كنيم».[۱]

امام صادق(ع) فرمود: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) دنبال جنازه ى مرد صحابى انصارى مى رفت. برخى از اصحاب عرض كردند: «يا رسول الله، سوار مركب نمى شويد؟» فرمود: «دوست ندارم من سوار باشم در حالى كه فرشتگان پياده مى روند».[۲]

روزى جنازه اى را از گذرگاهى عبور دادند كه پيامبر و اصحاب او نشسته بودند. حضرت و يارانش از جا برخاستند تا جنازه از نظرها غايب شد. يك گفت: «اين جنازه ى يك يهودى بود». فرمود: «آيا انسان نبود!»[۳]

احترام به شخص فوت شده

اسلام براى احترام به كرامت و جايگاه انسان، در باره ى تشييع جنازه بسيار سفارش كرده است.

19361.عنه عليه السلام : يَنبَغي لأولياءِ المَيّتِ أن يُؤْذِنوا إخوانَ المَيّتِ بمَوتهِ ، فيَشهَدونَ جَنازَتَهُ و يُصَلُّونَ علَيهِ ، فيُكسِبُ لَهُمُ الأجرَ و يُكسِبُ لِمَيّتهِ الاستِغفارَ؛ امام صادق عليه السلام : شايسته است كه صاحبان عزا برادران دينى ميّت را از مرگ او با خبر سازند، تا در تشييع جنازه حاضر شوند و بر او نماز خوانند و بدين ترتيب، هم براى آنان اجرى حاصل شود و هم براى ميّت استغفار به عمل آيد.

فوايدى كه به ميت مربوط مى شود، عبارتند از; حفظ حرمت و جايگاه او، هديه اى به بزرگى بهشت، آمرزش گناهان وى با شهادت و حضور مؤمنان.

بخشش گناهان تشییع کننده

يكى از فوايد مهم تشييع جنازه، ثوابى است كه نصيب ميت و شركت كنندگان مى شود.[۴]

امام صادق(عليه السلام) فرمود:

چون مؤمن را در قبر گذاشتند، ندا مى كنند، نخستين عطايى كه به تو شد، بهشت است و نخستين عطايى كه به مشايعت كنندگان جنازه ى تو شد، آمرزش گناهان است.

در حديث ديگر آمده:

هر كسى، جنازه ى مؤمنى را تا دفن همراهى كند، خداوند در قيامت هفتاد ملك بر او بگمارد كه او را همراهى و برايش استغفار كنند.[۵]

حضرت موسى(عليه السلام) در مناجات عرض كرد: «پروردگارا، ثواب كسى كه تشييع جنازه كند، چيست؟» فرمود: «فرشتگانى پرچم دار، بر او مى گمارم كه او را از قبر تا محشر تشييع كنند».[۶]

وقتى چهل مؤمن مى گويند كه خدايا، از اين ميت جز نيكى نديده ايم، خداوند شهادت آنها را مى پذيرد.[۷]

یاد مرگ و آخرت

فايده ى ديگر اندرز شركت كننده ها است كه آنها را از گناه دور و به طاعت نزديك مى سازد.

عنه صلى الله عليه و آله : يا أبا ذرٍّ ، إذا تَبِعتَ جَنازَةً فلْيَكُنْ عَقلُكَ فيها مَشغولاً بالتَّفكُّرِ و الخُشوعِ ، و اعلَمْ أنّكَ لاحِقٌ بهِ؛ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : اى ابوذر! هرگاه در پى جنازه اى به راه افتادى ، بايد عقلت با تفكّر و خشوع به آن مشغول شود و بدان كه تو نيز به او مى پيوندى.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود:

عنه عليه السلام ـ لمّا سُئلَ عن إجابَةِ الدَّعوَةِ إلَى الجَنازَة: يُجيبُ الجَنازَةَ ؛ فإنّ حُضورَ الجَنازَةِ يُذكِّرُ المَوتَ و الآخِرَةَ ، و حُضورَ الوَلائمِ يُلهي عن ذلكَ؛ امام باقر عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه انسان بهتر است دعوت به تفرمود : دعوت به تشييع جنازه را بپذيرد؛ زيرا حضور در تشييع جنازه، يادآور مرگ و آخرت است و حضور در وليمه ها از اين امور غافل مى گرداند.

هر گاه به عروسى دعوت شديد به كندى برويد، چون شما را به ياد دنيا مى اندازد و هرگاه به تشييع جنازه خوانده شديد، شتاب كنيد كه شما را به ياد آخرت مى اندازد.[۸]

هر گاه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) جنازه اى را تشييع مى كرد، اندوه ايشان زياد مى شد، با خود حديث نفس مى كرد و كم سخن مى گفت.[۹]

حديثى از امام على(عليه السلام) هر دو فايده را ياد آور مى شود. على(عليه السلام) در تشييع جنازه اى شنيد كه مردى مى خندد; فرمود:

گويا مرگ، براى غير ما نوشته شده است و گويا رعايت حق، براى غير ما واجب شده است.[۱۰]

آنچه گفته شد، مربوط به تشييع جنازه ى مؤمن است; ولى در مورد كافر، امام كاظم(عليه السلام) فرمود:

وقتى كافرى بميرد، هفتاد هزار ملائكه ى غضب و عذاب، او را تشييع مى كنند.[۱۱]

الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ لَمّا تَبِعَ جَنازَةً فسَمِعَ رجُلاً يَضحَكُ ـ: كأنّ المَوتَ فيها على غَيرِنا كُتِبَ ، و كأنّ الحَقَّ فيها على غَيرِنا وَجَبَ ، و كأنّ الّذي نَرى من الأمواتِ سَفْرٌ عمّا قَليلٍ إلَينا راجِعونَ ، نُبَوّئُهُم أجداثَهُم و نأكُلُ تُراثَهُم كأنّا مُخَلَّدونَ بَعدَهُم ، ثُمّ قد نَسِينا كُلَّ واعِظٍ و واعِظَةٍ ، و رُمِينا بكُلِّ فادِحٍ و جائحَةٍ؛ .امام على عليه السلام ـ چون در تشييع جنازه اى صداى خنده مردى را شنيد ـفرمود : گويى كه مرگ را در اين جهان براى ديگران رقم زده اند و انگار كه حق در اين دنيا بر ديگران واجب گشته است و گويى مردگانى را كه مى بينيم، مسافرانى هستند كه به زودى سوى ما باز مى گردند! آنان را در گورهايشان مى نهيم و ميراثشان را مى خوريم، آن گونه كه پندارى پس از آنها جاودان خواهيم ماند. هر پند دهنده اى را به دست فراموشى سپرده ايم، حال آنكه هدف هر بلا و حادثه اى بنيان كن قرار داريم.

امام صادق(عليه السلام)فرمود:

اگر جنازه ى كافر باشد، ملائكه، ضمن تشييع او، بر او لعنت مى فرستند تا به قبر مى رسد. آن گاه زمين به او مى گويد: «خوش نيامدى».[۱۲]

حسن ختام اين پاسخ، كلام امام صادق(عليه السلام) كه فرموده است:

هنگام تشييع جنازه، بپندار كه خداوند تو را دوباره به دنيا برگردانده است. اكنون ببين كه چگونه جبران مى كنى.[۱۳]

منابع

  1. حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۲، ص۸۲۴، ح ۲، مسلسل ۳۲۵۰.
  2. حر عاملى، وسائل الشيعه، ج۲، ص۸۲۷، ح ۱، مسلسل ۳۲۶۱.
  3. بحار الانوار، ج۱۸، ص۲۵۴.
  4. الانوار النعمانيه، ص۲۲۰.
  5. محمد باقر مجلسى، زاد المعاد، ص۵۴ و ۵۵.
  6. وسائل الشيعه، ج۲، ص۸۲۰، ح ۲.
  7. وسائل الشيعه، ج۲، ص۸۲۰.
  8. وسائل الشيعه، ج۲، ص۸۲۰.
  9. شيخ عباس قمى، سفينه البحار، ص۹۲۵.
  10. محمد دشتى، نهج البلاغه، ص۱۹۹، كلمه ى ۱۲۲.
  11. عبدالله شبّر، حق اليقين، ج۲، ص۳۸۳.
  12. الفروع من الكافى، ج۳، ص۲۳۹، ح ۱۲.
  13. حسينى تهرانى، معادشناسى، ج۳، ص۳۴.