اختلاف اصلی شیعیان و اهل‌سنت


سؤال

اختلاف اصلی شیعه و سنی بر سر چیست؟

اختلاف اصلی شیعیان و اهل‌سنت بر سر جانشینی پیامبر اسلام پس از رحلت او می‌باشد. پذیرش و رد مسئله امامت نقطه اختلاف شیعیان و اهل سنت است. در کنار قرآن کریم از امامان اهل بیت(ع) و رهنمودهای آنان پیروی می‌کنند اما اهل سنت بنا به عواملی بعد از وفات پیامبر اسلام راهی را بر خلاف روایات آن حضرت انتخاب نموده و امامان معصوم را نپذیرفتند. ولی در مسائل دیگر اعتقادی و فقهی اختلاف زیادی با هم ندارند.

مذهب شیعه و اهل سنت در بسیاری از آموزه‌های مهم دینی اتفاق نظر دارند در مسئله توحید، نبوت، معاد، و قسمت بزرگ احکام دینی مثل نماز، روزه، حج و … و حتی در زیر شاخه‌ها و احکام جزئی آنها وحدت نظر دارند و در برخی از عقاید و احکام با هم اختلاف دارند همانگونه که دربین مذاهب کلامی و فقهی اهل سنت اختلاف وجود دارد. ولی برخی از علمای مذاهب این اختلافات را بزرگ جلوه می‌دهند و مسلمانان را آگاهانه یا غیر آگاهانه به چالش و ناهماهنگی مبتلا می‌سازند. اما اختلاف آساسی بین شیعه و سنی از مسئله امامت آغاز می‌گردد. شیعیان در کنار قرآن کریم از امامان اهل بیت(ع) و رهنمودهای آنان پیروی می‌کنند اما اهل‌سنت بنا به عواملی بعد از وفات پیامبر اسلام راهی را بر خلاف روایات آن حضرت انتخاب نموده و امامان معصوم را نپذیرفتند. ولی در مسائل دیگر اعتقادی و فقهی اختلاف زیادی با هم ندارند.

دلیل وجود اختلاف در فرقه‌های ادیان

مسئله اختلاف و تفرقه در دین و امور اعتقادی و اجتماعی و غیره از جهالت، خودخواهی، پیروی از ارزش‌های حیوانی و خواهش‌های نفسانی و سلیقه‌های شخصی ناشی می‌شود. این پدیده چیزی نیست که فقط دین اسلام گرفتار آن شده باشد بلکه هر دین آسمانی و غیر آسمانی دستخوش این پدیده گردیده و حتی در مسائل عادی اجتماعی و عرفی جامعه نیز این اختلاف‌ها جریان داشته و باعث شده تا ضربات مهلکی بر پیکر جامعه بشری وارد شود.

تاریخ بشر گواهی می‌دهد که همیشه وقتی که یک دین اعم از دین آسمانی و غیر آسمانی ظهور کرده است، پیروان آن به علل و عوامل مختلف اجتماعی، روانی و اخلاقی باعث انشعاب و تفرقه در دین گردیده و موجب ایجاد فرقه‌ها و مذاهب مختلف شده‌اند.

بروز اختلاف در اسلام پس از وفات پیامبر(ص)

مسلمانان پس از وفات پیامبر اسلام(ص) در اثر عوامل متعدد اجتماعی و غیر اجتماعی حاکم بر روحیات و افکار برخی از مسلمانان چه در صدر اسلام و چه بعد از آن، راه‌های مختلفی را به عنوان اسلام در پیش گرفته و هر کدام راه خود را به عنوان اسلام تلقی نموده و آن را به عنوان حق پذیرفته و معرفی می‌نماید و به تبع آن حق واقعی و دین راستین اسلام که بدون هیچ نوع نقص و عیبی بر پیامبر اسلام(ص) برای هدایت بشر نازل شده است در میان این راه‌های مختلف و متضاد برای اکثریت مردم ناآشنا و نامشخص گردیده و باعث حیرت و سردرگمی آنان شده است و نیز جامعه اسلامی نه تنها اتحاد و وحدت خود را از دست داده بلکه گرفتار منازعات، مشاجرات و زد و خوردهای خونین شده و در مقابل دشمنان توانایی و قدرت خود را تضعیف نموده‌اند.

اقدامات پیامبر(ص) در جلوگیری از اختلاف مسلمانان

خداوند دین کاملی را با رسالت خاتم الانبیاء(ص) برای بشر نعمت بزرگی قرار داده است.[۱] در این راستا یکی از برنامه‌های مهم رسمی و الهی پیامبر خدا(ص) بیان و تثبیت نعمت امامت و خلافت بعد از خودش بود[۲] و پیامبر خدا(ص) به خاطر حساس بودن مسئله امامت و نقش اساسی آن در رهبری امت اسلامی در ابعاد اعتقادی، دینی، علمی و سیاسی در طول مدت رسالت الهی خود تأکید زیادی بر آن داشته است و بارها در محافل و مکان‌های مختلف آن را به مسلمین بیان نمود تا بعد از او امتش در گمراهی بسر نبرند و راه حق را توسط رهبری امامان بر حق و جانشینان واقعی او پیروی نموده و به سعادت و قله کمال برسند. روایات و حوادث تاریخی متعددی از آن جمله حدیث ثقلین،[۳] حدیث منزلت،[۴] حدیث و واقعه غدیر،[۵] حدیث قلم و دوات (یا حدیث قرطاس)[۶] و… دلایل قطعی بر این مطلب می‌باشند، که در کتاب‌های شیعه و سنی از پیامبر اسلام(ص) در رابطه با امامت و وصایت و جانشینی آن حضرت نقل شده است.

عدم اختلاف مسلمانان در زمان پیامبر(ص)

قدر مسلم این است که در زمان حیات پیامبر(ص) هیچ نوع اختلاف اعتقادی و سیاسی در بین مسلمین لااقل در ظاهر وجود نداشت و همه مسلمانان با یک پرچم و یک هدف و یک عقیده در تحت رهبری و رسالت پیامبر اسلام(ص) امت واحد اسلامی را تشکیل می‌دادند.

امامت و رهبری مسلمانان پس از پیامبر(ص) نقطه آغاز اختلاف

بعد از رسول الله آنچه که باعث تفرقه دربین مسلمین گردید اختلاف آنان در مسئله امامت و رهبری مسلمین بود. این اختلاف با توجه به حدیث دوات و قلم، در لحظات آخر زندگی پیامبر خدا(ص) بین پیامبر و عمر بن خطاب آغاز گردید. براساس همین واقعیت در مقدمه کتاب الصواعق المحرقه، نوشته یکی عالمان اهل سنت، وقتی این حدیث را از کتاب شرح مواقف نقل می‌کند می‌گوید این اختلاف بین رسول الله و عمر در مسئله امامت و منصب خلافت بوده است.[۷]

در کتاب الفرق بین الفرق یکی دیگر از عالمان اهل سنت نیز می‌گوید: اختلاف مسلمین برای بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قریش اعتقاد داشتند که امامت از آن قریش است.[۸]

به هر صورت وقتی نامه رسول خدا نوشته نشد عده معدودی از اصحاب بر اساس آیات قرآن کریم هم سخنان و سفارشات رسول خدا(ص) را وحی الهی دانسته[۹] و هم معتقد به وجوب پیروی از آن حضرت بودند،[۱۰] لذا از سخنان و دستورات پیامبر در مسئله امامت پیروی نمودند و بر اصل اسلام باقی ماندند و این روایات را سرلوحه هدایت خودشان قرار داده و بعد از پیامبر(ص) اعتقاد به امامت امام علی(ع) و سایر اهل بیت(ع) را در حوزه دینی خودشان حفظ نمودند. این دسته از مسلمین توسط خود پیامبر(ص) شیعه نامیده شدند[۱۱] و بعد از رحلت آن حضرت بر همین نام تا امروز باقی ماندند.

عده دیگری به رهبری عمر و ابوبکر بلافاصله بعد از رحلت پیامبر(ص) فرصت را غنیمت شمرده و در سقیفه بنی ساعده که در واقع یک نوع کودتا علیه رهبری امام علی(ع) بود با چند نفر دیگر جمع شده و بعد از مشاجرات و مجادلات قبیله‌ای، ابوبکر با بیعت عمر به عنوان خلیفه و امام مسلمانان انتخاب شد و زمام سیاسی مسلمین را به دست گرفت.[۱۲]

از همین‌جا اولین مذهب با انشعاب عمر و ابوبکر از مسیر اصلی اسلام و بر اساس مخالفت با سفارشات پیامبر بزرگ خدا، به وجود آمد که بعدها به اهل سنت نامیده شد. بعد از آن در اثر این اختلاف اساسی اختلافات متعدد دیگر در اثر عوامل مختلف به وجود آمده است.

دلایل اختلاف بر سر تعیین جانشین پیامبر(ص)

دلایلی برای ریشه اختلاف تعیین جانشین برای پیامبر ذکر کرده‌اند:

  • تعصبات قبیله‌ای و گرایش‌های حزبی، چنانچه سایر قبایل قریش همیشه به خاطر رقابت و حسادت قبیله‌ای با قبیله بنی‌هاشم به خاطر وجود حضرت محمد(ص)، دشمنی کرده و سعی می‌کردند آنها را تضعیف کنند.
  • عدم فهم دقیق مفاهیم و حقایق دینی از سوی بعضی از مسلمانان.
  • منع تدوین و نقل حدیث از سوی خلیفه اول، دوم و سوم،[۱۳] این اقدام باعث بوجود آمدن آثار سوء زیادی شد از جمله: ۱. از بین رفتن بخش عظیمی از احادیث پیامبر(ص) ۲. وضع و جعل احادیث ۳. اختلاف و اشتباه در نقل حدیث (زیرا هنگامی‌که اعتماد بر حافظه باشد، بدیهی است که خصوصیات الفاظ گاه از ذهن غائب گردد) ۴. تشکیک در سنت ۵. غصب حق اهل‌بیت و تبعات سوء دیگری که در جامعه مسلمین به دنبال داشت.
  • توطئه دستگاه‌های حکومتی در جهت دامن‌زدن به اختلافات فکری و مشغول کردن مردم به مسائل غیر مهم و بهره‌برداری سیاسی از آن و در حقیقت حکام جور، از سه عامل تطمیع، تهدید و تبلیغ در جهت دامن‌زدن به اختلافات و دور کردن مردم از اسلام واقعی و زمینه‌سازی برای حکومت خود استفاده می‌کردند.
  • وجود منافقان در بین مسلمانان، که به خاطر منافع متعدد خود، به ظاهر اسلام آوردند ولی در باطن و خلوت خود بر علیه اسلام و مسلمین توطئه می‌کردند.[۱۴]

این دلایل بستری شد برای اختلافات بیشتر مسلمانان بعد از رحلت رسول اکرم(ص) و به وجود آمدن فرقه‌های مختلف، ولی بی‌گمان تنها وظیفه و مسئولیتی که برگردن مسلمانان در عصر ما هست این است که با اتکاء به توحید و کتاب و سنت و اشتراکات فراوانی که در جهان اسلام می‌باشد وحدت و همدلی خود را بیشتر کرده خود و جهان اسلام را در مقابل دشمنان آن تقویت کنند.

مطالعه بیشتر

  • تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام، دکتر محمد جواد مشکور.
  • آنگه هدایت شدم، سید محمد تیجانی.
  • المراجعات، سید شرف الدین عاملی.
  • فرقه و مذاهب کلامی، ربانی گلپایگانی.

منابع

  1. (مائده: ۳).
  2. (مائده: ۶۷).
  3. نیشابوری، حاکم محمد بن محمد، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفه، بیروت، بی تا، ج۳، ص۱۱۰.
  4. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بی تا، ج۷، ص۱۲۰.
  5. ابن اثیر، اسدالغابه، تهران، اسماعیلیان، بی تا، ج۵، ص۲۰۵.
  6. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دارصعب، بی تا، ج۳، ص۹۱.
  7. هیتمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص (هـ) مصر، مکتبه القاهره، بی تا.
  8. ابو منصور، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص۱۳، بیروت، دارالوفاق الجدیده دوم، ۱۹۷۷ م.
  9. (نجم: ۳-۴).
  10. (نساء: ۹۵)؛ (حشر: ۷).
  11. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۱۶، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، اول ۱۴۱۱ ق و متقی هندی، کنز العمال، ۱۳/۱۵۶، حدیث ۳۶۴۸۳، بیروت، مؤسسه الرساله.
  12. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ۲/۲۹۱، بیروت، دارصعب، بی تا و جزای، مبارک بن اثیر، جامع الاصول، ۴/۴۷۰، بیروت، احیاء التّراث العربی.
  13. . ابن کثیر، تاریخ ابن کثیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۰۷؛ متقی هندی، پیشین، ج۵، صص ۲۳۹ و ۴۸۶۵.
  14. (بقره: ۸–۱۶)؛ (توبه: ۱۰۱).