پاسخ بدی با خوبی در قرآن

سؤال
آیا در قرآن آمده است که بدی را با خوبی پاسخ دهید؟


خوبی کردن در مقابل بدی، از فضایل بزرگ اخلاقی است که قرآن در چند آیه بدان تصریح کرده است. این رفتار سبب می شود دشمنی به دوستی تبدیل شود و خیر و خوبی و نیکی جای بدی و عداوت قرار بگیرد. طبق گفته قرآن این خصوصیت را کسانی دارند که صبر پیشه می‌کنند و به تعبیر قرآن دارای حظ عظیم هستند که مفسران آن را داشتن ایمان و تقوا و اخلاق و کمال انسانیت دانسته‌اند.

دفع کردن بدی با خوبی

خداوند در قرآن آورده است که نیکی با بدی یکسان نیست﴿وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ۚ؛ و نيكى با بدى يكسان نيست.(فصلت:۳۴) و بدی را با خوبی دفع کن: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ؛ بدی را با نیکی دفع کن؛ آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است، گويى دوستى يكدل مى‌گردد.(فصلت:۳۴) «معناى آن اين است كه: بدى را با خصلتى كه مقابل آن است دفع نما، مثلا باطل آنان را با حقى كه نزد تو است دفع كن، نه به باطلى ديگر، و جهل آنان را با حلم و بدي‌هايشان را با عفو، و همچنين هر بدى ديگرشان را با خوبى مناسب آن دفع كند.»[۱] درباره شأن نزول این آیه آمده است: «مقاتل بن حيان گفت: اين آيت در شأن بوسفيان بن حرب فرو آمد كه اوّل دشمن بود و در دل عداوت داشت با رسول خدا و با مؤمنان و بآخر دوست گشت بآن مصاهره كه ميان وى و ميان رسول خدا رفت و ببركت حلم رسول و رفق وى مسلمان گشت‏.»[۲]

در اینکه معنای حسنه چیست اقوال مختلفی وجود دارد. بعضی آن را هر حسنه‌ای دانسته‌اند. طبرسی در تفسیر جوامع الجامع آورده است: «برخى از بدي‌هاى را كه دشمنانت نسبت به تو انجام داده‌‏اند تو با نيكى پاسخ گو و دفع كن. نيكى در اين مورد اين است كه او را عفو كنى و ببخشى و نيكوتر از آن اين است كه در برابر بدى او تو نيكى كنى يا مثلا اگر او بدى تو را گفت تو او را ستايش كنى. هر گاه تو چنين كنى دشمن سرسخت تو دوست صميمى و با صفا و يك رنگ تو می‌شود.»[۳]


در جاهای دیگر آمده است که سیئات را با حسنات از بین ببر[۴]: ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ؛ زيرا خوبيها بديها را از ميان مى‌برد.(هود:۱۱۴) و ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ؛ و بدى را به نيكى دفع مى‌كنند.(رعد:۲۲) که در اینجا به دو معنا بکار رفته است. یک اینکه سیئات خود انسان از بین برود. و دیگر اینکه بدی‌های دیگران را با حسنات دفع کن و از بین ببر.

﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ؛ بدى را به شيوه‌اى نيكو دفع كن(مومنون:۹۶) «منظور ناديده گرفتن بدى و احسان در عوض آن می‌باشد.»[۵] علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌فرماید: «يعنى آنچه بدى از ايشان می‌بينى با نيكى تلافى كن و تازه از بين خوبی‌ها خوبتر آنها را انتخاب كن، مثل اينكه اگر بدى آنان به صورت آزار و اذيت است، تو، به ايشان احسان كن و منتها درجه طاقت خود را در احسان به ايشان مبذول بدار، و اگر اين مقدار نتوانستى هر چه را كه توانستى، و اگر آنهم مقدور نبود حداقل از ايشان اعراض كن‏.»[۶]

آثار پاسخ بدی با خوبی

در سوره فصلت آیه ۳۴ گفته شده که با دفع بدی با خوبی، دشمنی تبدیل به دوستی می‌شود. از این جهت کسانی که دنبال صلح و آشتی در میان انسان‌ها هستند، یکی از بهترین رفتارهایی که می‌توانند داشته باشند این است که در مقابل بدی، بدی نکنند و با رفتار خوب و با گذشت خود، نیکی و خوبی را گسترش دهند. «اينجا است كه كينه‏‌ها و عداوتها با طوفانى از درون جان برخاسته و جاى آن را محبت و صميميت می‌گيرد‌.»[۷] علامه طباطبایی ذیل این آیه می‌فرماید: مراد اين است كه وقتى تو همه بديها و باطل‏ها را به بهترين وجه دفع كردى، ناگهان خواهى ديد همان دشمنت آن چنان دوست می‌‏شود كه گويى علاوه بر دوستى شفقت هم دارد.»[۸]

رفع یک تعارض

برخی می گویند در قرآن آمده است که جزای بدی، همانند آن بدی است: ﴿وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا؛ و جزاى بدى، مانند آن، بدى است.(شوری:۴۰) پس چطور قرآن در جای دیگر می‌گوید که جواب بدی خوبی است. در پاسخ باید گفت این آیه متوجه مسایل کیفری است که هرکس بدی کند، باید تقاص پس بدهد و برای فرد مظلوم راهی برای جبران باشد؛ و البته در ادامه آیه هم آمده است که هرکس عفو کند خداوند پاداش او را می‌دهد: ﴿فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ؛ پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر [عهده‌] خداست.(شوری:۴۰)

منابع

  1. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۷، ص۵۹۴
  2. تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار، میبدی، ج۸، ص۵۲۷
  3. ترجمه تفسیر جوامع الجامع، طبرسی، ج۵، ص۴۶۴
  4. ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ؛ بدى را با نيكى دفع مى‌نمايند(قصص:۵۴)
  5. تفسیر جوامع الجامع، طبرسی، ج۴، ص۲۷۵
  6. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۵، ص۹۲
  7. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج۲۰، ص۲۸۱
  8. ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبایی، ج۱۷، ص۵۹۳