آثار تربیتی شفاعت

نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۲۳ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = |شاخه فرعی۱ = |شاخه فرعی۲ = |شاخه فرعی۳ = }} {{سو...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

باور داشتن به شفاعت چه آثار اخلاقي و تربيتي مثبتي در زندگي انسان دارد؟

اگر ز عارضه معصيت شكسته دلي

تو را شفاعت احمد ضمان كند به شفا[۱]

برخي چنين پنداشته‏اند كه باور به شفاعت، مؤمنان را به انجام گناه فرا مي‏خواند و ترس از عقوبت الهي را از دل‏هاي آنان مي‏ستاند؛ غافل از آن كه، اميد به شفاعت تنها در صورتي زمينه آلوده شدن به گناهان را فراهم مي‏سازد كه پيام آوران وحي الهي، به صورتي دقيق، هم به تعيين افراد شفاعت شونده بپردازند و هم گناه مورد بخشش و زمان نجات از عقوبت را مشخص نمايند. اما وقتي اين دو نكته در هاله‏اي از ابهام باقي بماند، مسأله شفاعت نه تنها پيامدِ زيانباري نخواهد داشت، بلكه آثاري بس گرانسنگ به دنبال آورده پناهگاهي مطمئن براي گناه آلودگان خواهد بود.[۲]

يكي از پيامدهاي مثبت شفاعت آن است كه از پيدايش يأس و نوميدي جلوگيري كرده، روح اميد به فضل و رحمت الهي را در كالبد گناهكاران مي‏دمد.[۳] از سوي ديگر، شرط لازم براي بهره مندي از شفاعت آن است كه آدمي، دامن از شرك بپيرايد و با ايمان، بدرود حيات گويد.

اين دو نكته، باعث مي‏گردند كه انسانِ باايمان، همواره در حالت «خوف و رجا» به سر برد؛[۴] چرا كه هر چند مي‏توان به وعده شفاعت دلخوش بود، اما گناه، به تدريج صفحه دل را تيره و تار مي‏سازد و بيم آن مي‏رود كه به كلّي، آدمي را به كفر بكشاند. چه بسا گناه آلودگاني كه در واپسين لحظات زندگي توان سالم نگه داشتن ايمان خود را نيافته و با حالت بغض و دشمني نسبت به خداوند از دنيا رفته‏اند.[۵]

پس اگر فرد گنهکار هيچ اميدي به آمرزش نداشته باشد، در اثر فرو افتادن در دام يأس و نوميدي، انگيزه ترک گناه در او از بين مي رود، ولي اميد به شفاعت، او را در ميان خوف و رجاء قرار مي دهد و راه بازگشت را فرا راه او باز مي گذارد، پس اميد به شفاعت، آثار فراوان اخلاقي و تربيتي در پي دارد، و روش تربيت مربيّان الهي نيز اين است که مردم را بين خوف و رجا نگهدارند، تا نه چنان به رحمت و شفاعت الهي اميد وار گردد که از ارتکاب هيچ گناهي نترسند، و نه چنان از رحمت و شفاعت الهي نوميد گردد که هيچ راه بازگشتي را در پيش روي خود نبينند.[۶] و از اين رو، شفاعت و اميد به رحمت الهي، آثار فراوان تربيتي در انسان دارد.

از ديگر آثار تربيتي شفاعت، برقراري رابطه معنوي با شفيعان درگاه الهي است.[۷] اميد به شفاعتِ اولياي الهي، انسان را وا مي‏دارد كه تا حد امكان، در مسير آنان گام برداشته و در همانندسازي گفتار و كردار خود با سيره عملي پيشوايان دين بكوشد.

شهيد مطهري در نقد سخنان ساده انديشاني كه اميد به شفاعت اهل بيت‏ عليهم السلام را بهانه‏اي براي انجام گناهان قرار مي‏دهند و ملاك خشنودي آنان را از رضايت خداوند جدا مي‏شمارند، مي‏گويد:

«اگر... كسي چنين معتقد شود كه در كنار دستگاه سلطنت ربوبي، سلطنتي ديگر هم وجود دارد... چيزي جز شرك نخواهد بود ... در اين پندارِ غلط چنين گفته مي‏شود كه خدا با چيزهايي راضي مي‏شود و امام حسين‏ عليه السلام با چيزهاي ديگر: خدا با انجام دادن واجبات... و با ترك گناهان... ولي امام حسين‏ عليه السلام با اين كارها كاري ندارد، رضاي او در اين است كه مثلاً براي فرزند جوانش علي اكبرعليه السلام گريه و يا لااقل تباكي كنيم... اين چنين تصويري از شفاعت... به ساحت امام حسين ‏عليه السلام كه بزرگترين افتخارش، عبوديت و بندگي خدا است... اهانت است.»[۸]

گويند شاعري كه به «حاجب» تخلص مي‏نمود، دلخوش از شفاعت امام علي‏عليه السلام چنين سرود:

حاجب اگر حسابِ حشر، با علي است

ضامنم هر چه كه خواهي گناه كن

شب هنگام، امام‏عليه السلام را به خواب ديد، در حالي كه آثار ناخشنودي از چهره‏اش نمايان بود. آن گاه حضرت اين بيت را چنين اصلاح نمود:

حاجب اگر حسابِ حشر، با علي است

شرم از رخِ علي كن و كمتر گناه كن[۹]


مطالعه بيشتر

۱. تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ترجمه محمدباقر موسوي همداني (قم: دفتر انتشارات اسلامي، دهم، ۱۳۷۷ش)، ج۱، ص۲۳۴-۲۸۳.

۲. تفسير نمونه، زير نظر ناصر مكارم شيرازي (تهران: دارالكتب الاسلاميه، نوزدهم، ۱۳۶۳ش)، ج۱، ص۲۲۳-۲۴۶.

۳. عدل الهي، مرتضي مطهري (تهران: صدرا، دوم، ۱۳۶۱ش)، ص۲۵۷ - ۲۸۶.

۴. آموزش عقائد، مصباح يزدي، (دوره سه جلدي) نشر بين الملل.


منابع

  1. ديوان خاقاني، تهران، اميركبير، ۱۳۳۶ ش، ص۸ .
  2. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۲.
  3. منشور جاويد، ج۸، ص۸، تفسير نور، ج۱، ص۱۲۸، تفسير نمونه، ج۱، ص۲۳۵ و پيام قرآن، ج۶، ص۵۲۳.
  4. عدل الهي، ص۲۸۱ و ص۲۸۵.
  5. در اين زمينه، به اين حكايت هشدار دهنده كه امام خميني (ره) روايتگر آن مي‏باشند، توجه نماييد: «يكي از علماي قزوين‏رحمه الله گفتند كه من رفتم بالاي سر كسي كه محتضر بود. گفت:... آن ظلمي را كه خدا به من كرده است، هيچ كس به هيچ كس نكرده، براي اين كه من اين بچه‏ها را با ناز و نعمت بزرگ كرده‏ام، حالا دارد من را مي‏برد». صحيفه نور، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، ۱۳۶۵ ش، ج۱۸، ص۴۸.
  6. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقائد، (دوره سه جلدي)، نشر بين الملل، ص۴۹۴.
  7. پيام قرآن، ج۶، ص۵۲۴.
  8. عدل الهي، ص۲۶۶ - ۲۶۷.
  9. ر.ك: منشور جاويد، ج۸، ص۱۰ - ۱۱.