اثبات‌پذیری معجزه

سؤال

آیا معجزه اثبات پذیر است؟


مخالفان معجزه

بسیاری از اندیشوران غربی مانند هیوم، اثبات اعجاز را رد می‌کنند. هیوم که تنها راهنمای انسان درباره امور واقع را تجربه می‌داند، معتقد است معجزه ذاتاً نامحتمل است و هیچ شاهد تاریخی، وقوع آن را به‌طور قطعی و یقینی اثبات نمی‌کند. او معتقد است شواهد تاریخی که بر وقوع معجزه اقامه می‌شود، فاقد معیارهایی است که اطمینان انسان را جلب کند. او معتقد است بررسی‌های روان شناختی، تاریخی و ... نشان می‌دهد که در اشاعه و پیدایش چنین گزاره‌هایی، عواملی غیر از حقیقت‌جویی و بازگویی وقایع نقش داشته‌اند.

او در عدم اثبات پذیری معجزه می‌گوید:

در تمام تاریخ، هیچ معجزه ای یافت نمی‌شود که بوسیله تعدادی کافی از انسان‌هایی تصدیق شده باشد که واجد چنان فهم، فرهیختگی و آموزش خوب و بی چون و چرایی باشند که ما را مطمئن سازد که خودشان دستخوش هیچ گونه توهمی نشده‌اند. انسان‌هایی که واجد چنان صداقتی یقینی باشند که آنها را ورای هر بدگمانی مبنی بر این که طرحی برای فریب دیگران قرار دهد.[۱]

برخی مسلمانان نیز که اثبات پذیری معجزه را نپذیرفته و آورده‌اند اگر معجزه درست بود خوب بود پیامبر(ص) ابن‌مکتوم را که کور بود را بینا می‌کرد و امام علی(ع) عقیل را شفا می‌داد.

نقد

مخالفان هیوم معتقدند، بسیاری از معجزات به حد تواتر می‌رسند. متواتر بودن نشان از عدم تبانی است و اگر احتمال تبانی در مورد واقعه‌ای باشد، آن مورد از اطمینان خارج است. اما بسیاری از معجزات به حد تواتر رسیده است و احتمال خطای همه راویان و تبانی آنها، محال به نظر می‌رسد. زمانی که تعداد زیادی از افراد، همگی واقعه‌ای را دیده باشند و احتمال خطای آن‌ها نیز بسیار کم باشد، در این صورت، شهادت این افراد، علم‌آور است.

همچنین در پاسخ به برخی مسلمانان که شفا ندادن ابن‌مکتوم و عقیل را دستاویز ادعای خود قرار دادند، امام خمینی پاسخ داده‌اند که این افراد گمان کرده‌اند که اگر معجزه درست باشد، باید پیامبر و امام در محله‌ها بگردند و بگویند معجزه می‌کنیم و کرامت می‌کنیم. معجزات تنها در موارد خاص و برای ایمان اوردن دیگران بوده و قرار نبود معجزه تبدیل به امری روزمره و همیشگی شود.[۲]

=

موافقان معجزه

متفکران اسلامی و سنت‌گرایان مسیحی، معجزه را اثبات پذیر می‌دانند و با استناد به متون دینی، گزارش‌ها و اخبار متواتر، وجود معجزه را پذیرفته‌اند.

بنابراین اگر پیامبر برای هر امری معجزه نیاورده اند دلیل بر ناتوانی آن نیست بلکه از جهت مصلحتی بوده‌است که بر ما پوشیده‌است و چنانچه معجزه اپبات پذیر نباشد خود قرآن نیز نمی‌تواند به عنوان معجزه ثابت شود. امام خمینی می‌فرمایند: روشن است که آیه ﴿قُل لَّا أَمْلِکُ لِنَفْسیِ نَفْعًا وَ لَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ الله؛ بگو، من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا خواهد(اعراف:۱۸۸) نمی‌خواهد خود را از معجزات- که آیت نبوت و راستگوئی اوست ـ برکنار کند بلکه می‌خواهد یکی از آیات توحید و قدرت‌های آفریننده عالم را گوشزد جهانیان کند که هیچ‌کس مالک مستقل هیچ کار نیست و کسی به خودی خود بی مددهای غیبی الهی از عهده چیزی برنمی آید و بی شتیبانی خدای عالم پیامبران نیز که مثل اعلای انسانند در این عالم کاری انجام نخواهند داد و نتوانند مالک نفع و ضرری بود و اگر به ژفته شما می‌خواهد بگوید که من مالک نفع و ضرر خود به هیچ وجه نیستم باید او را جمادی هم فرض نکنیم در صورتی که مغز بشر را چنان تکانی داده که تا قیامت آثارش باقی است زیرا جماد هم قوه تماسک که برای او نفع دارد را واجد است. موسی اگر عصای خود را اژدها می‌کند و ید بیضا به عالم نمایش دهد آثار قدرت خود او نیست و عیسی اگر مردگان را زنده می‌کند و کوران را شفا می‌دهد از توانائی خود او نیست و حضرت محمد (ص) اگر به حکم آیه شریفه: ﴿اقتربت الساعه و انشق القمر[۳] ماه را دو نیمه کند با قدرت بی‌نهایت خدائی کرده و با قدرت خود او نیست؛ همه بشری هستند که راه وحی الهی به روی آنها باز است و با اذن خدا و قدرت خدا داده کارهای بزرگ فوق طاقت بشری کنند.[۴]

دیدگاه سنتی (در مغرب زمین) در مورد اعجاز، مبتنی بر عقل‌گرایی کلاسیک (در برابر عقل‌گرایی انتقادی) است، آنها معتقدند که می‌توان به حقیقت یقینی و مطمئن دست یافت با شهود عقل یا تکیه بر قضایای اولیه متعارف می‌توان به حقایق کلی دست یافت و سایر حقایق را به کمک قیاس استنتاجی که به استنتاج منطقی از شناخت حاصل از شهود و بینش بی واسطه است، به دست آورد، همچنین معتقدند که میان معرفت حقیقی از یک سو و باور عقیده محض از دیگر سو، تفاوت وجود دارد و آن این که مشخصه معرفت حقیقی در اثبات پذیری آن است.}}[۵]


جستارهای وابسته

منابع

  1. هیوم، دربارهٔ معجزات، ص۴۱۲.
  2. موسوی خمینی، سید روح الله، کشف الاسرار، ص۴۵.
  3. قمر / ۱ «ساعت نزدیک شد و ماه شکافت».
  4. کشف الاسرار، ص۴۸–۴۷
  5. هانس البرات، عقل‌گرایی انتقادی، ترجمه رحمان افشار، کیان، شماره ۳۱، ص۲۲.