تفاوت درجات عصمت
آیا انبیا در عصمت مساوی هستند؟ دلیل اولوا العزم بودن برخی چیست؟ در مورد انبیائی که مبلغ نبوده اند چگونه است؟
همه معصومان در برخی از مراتب عصمت که مربوط به دریافت، ابلاغ و تبیین شریعت میباشد، با هم برابرند. مراتب معصومان در سایر مقامها با یکدیگر برابر نیست. قرآن برخی از پیامبران را بر دیگر پیامبران برتری داده است. روایات رسول خدا(ص) را برتر از تمامی انبیای گذشته معرفی کردهاند. در بسیاری از احادیث امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) پس از رسول خدا(ص) از همه آدمیان بالاتر دانسته شده است.
تفاوت درجات معصومان
پیامبران به مراتب گوناگونی از قرب و کمال دست یافتهاند و هرکدام به جایگاه ویژهای رسیده اند. وجود پیامبرانی که قرآن کریم آنان را «اولوا العزم» میخواند، یکی از دلایلی است که برتری برخی از انبیا بر بعضی دیگر را نشان میدهد.[۱] افزون بر این، در دو آیه به صراحت از چنین تفاوتی سخن به میان آمدهاست. در سوره اسراء میخوانیم: ﴿وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَیٰ بَعْضٍ؛ و به یقین برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم﴾(اسراء:۵۵). همچنین در سوره بقره آمده است: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۘ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ ۖ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَات؛ از آن فرستادگان برخی را بر برخی برتری بخشیدیم. از آنان کسی است که خدا با او سخن گفت، و برخی از آنان را درجات و مراتبی بالا برد﴾(بقره:۲۵۳)
برتری پیامبر اسلام(ص) بر دیگر معصومان، به گواهی روایات فراوان، انکارناپذیر است.[۲] در میان امامان نیز برخی از آنان درخشش ویژهای یافتهاند؛ چنانکه در بسیاری از احادیث، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) پس از رسول خدا(ص) سرآمد همه مردمان به شمار آمدهاست.[۳] با این همه، سفارش شده تا در این زمنیه از کنجکاوی در اینباره بپرهیزیم و دانش آن را به خدا واگذاریم. امام صادق(ع) در این خصوص فرمودند: «اوّلُنا مُحَمّد وَ أوسَطُنا مُحَمّد وَ آخرنا مُحَمّد».[۴]
برابری در عصمت
همه پیامبران الهی در چهار گونه عصمت با یگدیگر برابرند:
- عصمت در دریافت وحی و ابلاغ آن.
- عصمت در اعتقادات
- عصمت از گناهان.
- عصمت از خطا و نسیان.
عصمت امامان نیز تفاوتی با عصمت پیامبران ندارد؛ جز این که در اینجا به جای دریافت و ابلاغ وحی، از تبیین و توضیح معارف وحیانی سخن میرود. نکته درخور توجه این است که مقصود از گناهانی که هیچ پیامبر و امامی به گِرد آن نمیگردد، سرپیچی از مقرراتی است که در شریعتی آسمانی، به صورت تکلیفی همگانی درآمده است. با این حال، بسیاری از کارها که بر همگان روا است، شایسته مقرّبان درگاه الهی نیست. ممکن است عملی از آنان سر بزند که هر چند حرام شرعی نیست، اما در خور مقام والای ایشان نباشد که در اصطلاح «ترک اولی» خوانده میشود. شمار ترک اولای یک معصوم، یکی از معیارهایی است که میتواند مقدار قرب و کمالش را مشخص سازد.
پرهیز از گناه و ترک اولی، یگانه معیار فضیلت نیست. میزان راز و نیاز، عبادت و چگونگی بردباری در برابر مشکلات از عوامل دیگری است که میتواند معصومان را در درجات متفاوتی جای دهد. از این رو است که گاه امامی معصوم، عبادات خود را در برابر حالات معنوی معصومی دیگر ناچیز میشمارد و حسرت آن را در دل میپروراند.
عصمت انبیای نامبلغ
در روایتی، به گروهی از پیامبران اشاره شده است که معارف وحیانی تنها به کار خود آنان میآمده و هدایت هیچکس بر عهده آنان نبوده است.[۵] این روایت هر چند در منبع معتبری هم چون اصول کافی آمده، اما افزون بر اشکالی که در سند آن به چشم میخورد،[۶] از نظر محتوا نیز دارای ابهاماتی است و به باور برخی از اندیشمندان، با ظاهر آیات قرآن ناسازگار است.[۷] درباره چگونگی عصمت این انبیا همچون وجود خارجیشان نمیتوان چندان قاطعانه سخن گفت. بسیاری از دلایل عصمت، لزوم مصونیت پیامبران را به گونهای با جنبه هدایتگری آنان پیوند میزند؛ از این رو، چنین وحی آموختگان نامبلّغی را در بر نمیگیرد. در هر حال، آنچه تردیدی را برنمیتابد، لزوم عصمت اینان در دریافت وحی است؛ زیرا اگر در این قلمرو خطایی رخ دهد، وحی الهی که مایه هدایت و یگانه ابزار دستیابی به سعادت است، خود موجب گمراهی خواهد شد و این با حکمت الهی سازگار نیست.
منابع
متن برگرفته شده از کتاب پرسمان عصمت، یوسفیان، حسن، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، قم، ۱۳۸۰ش.
- ↑ گفتنى است كه برخى از مفسران، همه ى پيامبران را اولوا العزم دانسته، آيهاى را كه اين واژه در آن به كار رفته است (احقاف،۳۵) نيز بيان گر همين معنا مى شمارند (ر. ك: التفسير الكبير، ج۲۸، ص۳۱). روشن است كه بر اين اساس، آيه ياد شده دلیل مدعای ما نخواهد بود.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۵، ص۲۳۶ و ج۳۶، ص۲۲۳.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۶۱و ج۳۶، ص۱۴۴.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۶.
- ↑ کلینی، الكافى، ج۱، ص۱۷۴ (ك الحجة، ب طبقات الانبياء، ح ۱).
- ↑ در سند اين روايت، شخصى به نام سهيل بن زياد واسطى قرار گرفته است، كه به گفته ى برخى از رجال شناسان، به احاديث او چندان نمى توان اعتماد نمود. ر.ك: قاموس الرجال، ج۵، ص۳۶۹.
- ↑ مفاهيم القرآن، ج۴، ص۳۶۱.