تقویت ایمان در برابر شبهات

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۲۵ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تسلیم در برابر حق: ویرایش ساختاری و متنی.)
سؤال

براي تقويت ايمان و اعتقاد در برابر شبهات و ديدگاه‌هاي منکران خدا، چه بايد کرد؟

حاصل آنكه يكي از راههاي تقويت ايمان،‌ افزايش آگاهي ديني مستدل و عقلاني است. به عبارت ديگر، دست يابي به ايمان محققانه، از طريق تعقل و تحقيق محقق مي شود.

تقویت آگاهی

بر پایه قرآن و روایات، میان ایمان و آگاهی ارتباط نزدیکی است. آگاهی، ایمان را در برابر شبهت تقویت می‌کند.

با توجه به ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ؛ در دین، هیچ اجباری نیست. راه هدایت از گمراهی روشن و آشکار شده است.[۱] انسان با رشد و به کار بستن عقلانیت در زمینه حق و باطل، می‌تواند بدون اجبار، یکی از حق و باطل را انتخاب کند؛ بنابراين ايمان به حق و كفر به باطل، پس از به دست آمدن آگاهی و تعقل است. ايمانِ ديني هنگامي كه از مسير علم و با روش استدلالي به دست بیاید، استحكام بيشتري خواهد داشت.

کلام و فلسفه اسلامی

پرداختن به علم کلام و فلسفه اسلامی، از جمله راه‌های تقویت آگاهیِ دینی است.

علم كلام اسلامي دانشي است كه بيان معارف اعتقادي دين اسلام، اثبات آنها و نيز دفاع در مقابل شبهات را به عهده دارد. در این علم، از مباني عقل، قرآن و روايات برای اثبات اعتقادات دینی و مذهبی استفاده می‌شود. فلسفه اسلامي دانشي است كه با روش عقلي، به شناخت هستي مي پردازد. دستاوردهاي اين شناخت، روشن مي‌سازد كه مباني دين اسلام، تا چه حدي بر حق استوار است.

تسلیم در برابر حق

در کنار تقویت آگاهی، «تسلیم در برابر حق» برای تقویت ایمان لازم است. بر پایه آیه ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا؛ و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند[۲] آگاهی در ایمان دخیلی است ولی کافی نیست. ايمان به جز معرفت،‌ به تسليم و فروتنی در برابر حق نیز نیاز دارد. تفاوت ایمان با دانشِ صرف و خشک در همین است.

ايمان از سنخ «اعتقاد و معرفت» است، اما معرفت به تنهایی نيست. ايمان معرفتي است كه به دل نشسته و وجود انسان را فرا گرفته باشد.[۳] علت نامگذاری اعتقاد نیز این است که معرفت به عقد قلب درآمده و با هستي انسان گره می‌خورد.


علامه طباطبايي، مفسر شیعه، در ذيل آيات نخست سورة بقره در تعريف ايمان مي فرمايد: «ايمان تمكن يافتن اعتقاد در قلب انسان است. ايمان از مادة‌ امن گرفته شده است و وجه نامگذاري آن است كه گويا شخص مومن، با ايمان از شك و ريب و ترديد كه آفت اعتماد است،‌ ايمن مي شود.»[۳]

از عبارت فوق دو نكتة مهم به دست مي آيد:

  1. ايمان از ماده امن است و اين نامگذاري از آن روست كه آدمي از آفات اعتقاد، يعني شك و تزلزل در امان باشد. بنابراين ايمان با شك قابل جمع نيست. و اين نكته اي بسيار مهم است.

عبور از شک

برای تقویت ایمان در برابر شبهات، عبور از شک ضروری دانسته شده است. به گفته علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، پس از درمان «مرض قلب» که شک و دودلی است، ایمان در قلب جای می‌گیرد.[۴] بنابراین، شك از موانع و آفت‌های ايمان است، که باید با تدبر، مطالعه و پرسش از آن عبور کرد. البته تا به مراتب بالای ايمان دست نيافته ايم، همواره مورد اين آسيب ها واقع مي شويم. بنابراين پيش آمدن سوال و ترديد، بد نيست؛ بلكه باقي ماندن در ترديدها و شك ها، زشت و ناپسند است، و آدمي را از طريق هدايت دور و دورتر مي دارد و انسان گرفتار شكاكيت، هيچ گاه لذت و لطافت و شيريني ايمان به معبود را درك نمي كند.

به شما توصيه مي كنيم، اولا به آگاهي ديني خود بيافزاييد و ثانيا اگر دچار شك و شبهه شديد، سعي كنيد هر چه سريع تر آن را برطرف كنيد.

عمل صالح

نكتة ديگري كه در تقويت ايمان موثر است،‌ عمل مي باشد. اگر دل رنگ ايمان به خود بگيرد، قطعا در رفتار و عمل تاثير خواهد گذاشت. ايمان «پذيرفتن» با تمام وجود است و «پذيرفتن» امري است غير از «دانستن» و بيش از آن.

اگر ايمان و باور يقيني ما حقيقتا حاصل آمده باشد، در اعمال ما تبلور خواهد يافت و اعمال صالح ما كه براي رضاي خدا و با اعتقاد و ايمان به او صورت گيرد، به طور قطع توفيق درك درجات عالي تر كمال و ايمان را براي ما به ارمغان مي آورد. پس لازم است در عمل كوشش فراوان كنيم، تا موجبات كمال خويش را فراهم آورده باشيم.


مطالعه بیشتر

۱. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ذيل آيات اول سوره‌ بقره، ج ۱ تا ج ۵، انتشارات اسلامي، قم.

۲. آيت الله مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، ذيل آيات اول سوره بقره، انتشارات اسلاميه، تهران.

۳. دكتر محمد تقي فعالي، ايمان و چالش هاي معاصر، انتشارات مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه، قم.


منابع

  1. بقره:۲۵۶.
  2. نمل:14.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ برگرفته از طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج 1، ص 45.
  4. . ر.ك: همان، ج 5، ص 378.