رسالت حضرت عیسی(ع)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۳ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

مدت رسالت حضرت مسيح(ع) چند سال بوده؟ آيا فقط در بين بني اسرائيل رسالت داشت؟

بر اساس بيان متقن و تصريح قرآن، حضرت عيسي(ع) به اذن خداوند زمان تولد نبوت خود را بيان و اتهاماتي كه قوم بني اسرائيل به مادرش نسبت دادند،را رفع نمود و چنين فرمود: }}قال اني عبدالله آتاني الكتاب و جعلني نبياً.[۱]﴿بر اساس روايتي معتبر از امام صادق(ع) نبوت حضرت عيسي از كودكي آغاز شده است،[۲] چنانچه قرآن نيز به صراحت از نبوت يحيي(س) دركودكي سخن گفته است:... يا يحيي خُذ الكتاب بِقُوه و آتيناهُ الحكم صبياً... ؛[۳]﴿اي يحيي كتاب الهي را با قدرت بگير حكم رسالت و نبوت را به يحيي در كودكي داديم.

حضرت عيسي بعد از تولد در شهر بيت لحم[۴] به همراه مادرش مريم و پدرخوانده اش يوسف نجار مدتي را به مصر و سپس ناصره از شهرهاي فلسطين مهاجرت کرد. در اين زمان يحيي پسرخاله حضرت عيسي در بين بني اسرائيل رسالت داشت.[۵] سرانجام در حدود ۲۹ سالگي و زمانيکه در ناصره اقامت داشت از سوی خداوند مامور شد تا مردم را به دين خود فرا خواند از اين رو عيسي(ع)رسالتش را در اين زمان به طور رسمي آغاز و به بني اسرائيل اعلام نمود.[۶] انجيل آغاز رسالت عيسي را در ۳۰ سالگي مي داند.[۷]

قرآن نيز در آيات متعددي به رسالت عيسي در بني اسراييل اشاره دارد: « وقتي عيسي فرزند مريم به بني اسرائيل گفت من پيامبر خدا به سوي شما هستم و نشانه هايي از سوي خداوند براي نبوتم دارم...[۸]» «عيسي فرزند مريم در دنيا و آخرت پيش خدا آبرومند،و پيامبري است مبعوث از بين بني اسرائيل...[۹]». بر اساس اين آيات رسالت عيسي از ميان قوم بني اسرائيل آغاز شد. مرحوم علامه طباطبايي درباره جهاني بودن رسالت عيسي در ذيل آيه:و رسولاً الي بني اسرائيل...{{قرآن| مي فرمايند: آنچه از ظاهر آيه استفاده مي شود آن است كه عيسي(ع) تنها مبعوث به بني اسرائيل بوده... با اينكه در تفسير آيه ۲۱۳ سوره بقره روشن شد كه عيسي هم مانند موسي(ع) از پيغمبران اولوالعزم بوده و مبعوث به تمام مردم دنيا گرديده است.»[۱۰]

علاوه بر اين دلايل ديگري از قرآن و آيات سوره «يس» آورده اند كه دين حضرت عيسي جهاني بوده است نه مختص به بني اسرائيل و تنها مبعوث شدنش از بين بني اسرائيل بوده است. از آيات: «و مثال بزن براي آنان اهالي آن سرزميني را كه وقتي دو تن از فرستادگان (عيسي) به سوي آنها رفت و نفر سومي را به آنها اضافه كرديم...[۱۱]» «گفته اند كه آنها فرستادگان حضرت عيسي به انطاكيه (روم) مي باشند كه براي دعوت به رسالت حضرت مسيح رفته بودند.[۱۲]» نتيجه مي گيرند كه رسالت حضرت عيسي جهاني بوده و روايات معتبري نيز بر اين مدعا آورده و آن را اثبات كرده اند،[۱۳] مرحوم علامه طباطبايي اين مسئله را با استفاده از آيات قرآن اثبات نموده است،[۱۴] از طرفي خود حضرت عيسي در سرزمين هاي مختلف سير مي نمود و رسالتش را اعلام مي كرد و با بياني شيوا و نشان دادن معجزاتي قوي از جمله زنده نمودن مردگان به جهاني بودن رسالتش و همگاني بودن آن تأكيد مي ورزيد. چنان كه اولوالعزم بودن آن حضرت بهترين دليل اين جايگاه است، آن حضرت حواريون خود را نيز به شهرهاي مختلف براي تبليغ مسيحيت گسيل مي داشت و آنها بعد از عيسي نيز اين وظيفه را به انجام مي رساندند.[۱۵]

مدت رسالت آن حضرت از سن ۲۹ سالگي شروع و تا زمان عروجش به آسمان ادامه داشت.


منابع

  1. مريم / ۳۰.
  2. مجلسي، محمدبقار، بحارالانوار، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش، ج۱۴، ص۲۵۶ـ۲۵۱، به نقل از صدوق، عيسي در ۷ يا ۸ سالگي معجزاتش را اظهار مي نمود.
  3. مريم / ۱۲.
  4. انجيل برنا، ترجمه سردار كابلي، چاپ شصت و دوم، ص۷۱ و ۷۶، فصل نهم؛ ويل دورانت، تاريخ تمدن، تهران، اميركبير، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۶۵۶ الي ۶۵۸.
  5. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، قم، جامعه مدرسين، چاپ سوم، ۱۴۱۶ق، ج۱و۲، ص۱۶۰؛ يعقوبي، تاريخ، تهران، علمي فرهنگي، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۸۳ـ۹۸؛ مبلغي آباداني، اديان و مذاهب جهان، ج۲، ص۷۰۲.
  6. عمادزاده، تاريخ انبياء، ص۷۲۹.
  7. انجيل برنابا، تصحيح سردار كابلي، چاپ شصت و دوم، ص۷۷، فصل دهم.
  8. صف / ۶.
  9. آل عمران / ۴۹.
  10. بقره / ۲۱۳؛ ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج۲، تفسير آيه ۲۱۳ سوره بقره.
  11. يس / ۱۳ـ۱۴؛ ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج۱۷، ص۸۴؛ شيخ طوسي، تبيان، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج۸، ص۴۴۸؛ طبرسي، مجمع البيان، تصحيح محلاتي، بيروت، احياء التراث العربي، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۵۴۱.
  12. همان.
  13. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش، ج۱۴، ص۲۴۰.
  14. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، تهران، اميركبير، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش، ج۳، ص۳۴۹.
  15. ر.ك: مبلغي، عبدالله، تاريخ اديان و مذاهب جهان، قم، سينا، چاپ اول، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۶۹۴ و ۷۶۸ـ۷۶۶ و ۷۷۰ـ۷۷۳؛ حكمت، علي اصغر، تاريخ اديان، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش، ص۲۲۰.