نسبت تشیع و تصوف
چرا خيلي از عرفاي شيعه را كسي به عنوان صوفي نميشناسد؟
پديده تصوّف از اديان ديگر مانند بودايي، مسيحيت و حكماي يونان خصوصاً افكار و انديشههاي فلوطين كه به نوافلاطونيان معروف و مشهور است وارد جامعه اسلامي شده[۱] و هيچ رابطهاي با دين مقدس اسلام ندارد. و اوّلين كسي كه خود را صوفي معرفي نمود، ابوهاشم كوفي است كه از طرف ائمه اهل بيت به شدّت مردود دانسته شده است. در روايتي كه امام صادق (ع) از حال ابوهاشم كوفي سؤال شد امام فرمود: «ابوهاشم كوفي جداً فاسد العقيده است او همان كسي است كه از روي بدعت مذهبي اختراع كرد. كه به آن تصوّف گفته ميشود. و آن را فرارگاه عقيده خبيث خويش ساخت».[۲]
در روايت ديگر چنين آمده است: مردي به امام صادق (ع) عرض كرد در اين زمان قومي پيدا شدهاند كه به آنها «صوفي» ميگويند. درباره آنها چه ميگوييد؟ امام در پاسخ فرمود: آنها «صوفيها» دشمنان ما هستند پس هر كس به آنان ميل كند از آنان است و با آنان محشور خواهد شد و به زودي كساني پيدا ميشوند كه ادعاي محبت ما را ميكنند و به ايشان نيز تمايل نشان ميدهند و خود را به ايشان تشبيه نموده و لقب آنان را برخود ميگذارند و گفتارشان را تأويل ميكنند. بدانكه هر كس به ايشان تمايل نشان دهد از ما نيست و ما از او بيزاريم و هر كس آنان را رد كند مانند كسي است كه در حضور پيامبر اسلام (ص) با كفار جهاد كرده است.[۳]
از اين روايت استفاده ميشود كه تا زمان امام صادق (ع) صوفي نبوده و از آن به بعد پيدا شده است و مطلب قابل توجه اينكه حضرت به شيعيان اخطار ميدهد كه مبادا فريب كساني را بخورند كه دم از محبت ما ميزند ولكن نام «صوفي» را بر خود ميگذارند.
در روايتي ديگر از امام رضا (ع) چنين آمده است كه شخصي از امام راجع به صوفيه سؤال ميكند، امام در جواب ميگويد: «كسي قائل به تصوّف نميشود مگر از روي خدعه و نيرنگ و جهالت و يا حماقت وليكن اگر كسي از روي تقیّه خود را صوفي بنامد تا از شر آنها در امان باشد بر او گناهي نيست به شرط اينكه بر چيزي از عقايد باطلشان قائل نگردد.»[۴]
اين روايت صراحت دارد در اينكه كسي حق ندارد كه خود را صوفي بنامد فقط در حالت اضطرار است كه ميتوان از باب تقيّه خود را صوفي ناميد گويا واژه «صوفي» از واژههاي مذموم و ناپسند است كه بيانگر ضديّت و تعارض با اسلام ناب را دارد. و بار منفي آن بگونهاي است كه به هيچ وجه مورد تأييد ائمه (ع) نبوده است.
از آنجا كه پيروان مكتب تشيع طبق فرمايش رسول اكرم (ص) پيروي از قرآن و اهل بيت را با هم داشته و آن دو را از هم جدا ندانسته و مكمل هم شمردهاند. لذا در عقايد و احكام به هر دو تمسك نمودهاند. از بسياري انحرافات كه دامنگير مذاهب و نحلههاي ديگر شده در امان مانده اند و از اين رو علي (ع) و بزرگان شيعه نه تنها در طول تاريخ به اين اسم ناميده نشده و زير بار آن نرفتهاند بلكه با شدت و حدّت تمام در مقابل نفوذ و گسترش انديشه صوفيگري در ميان جوامع اسلامي و خصوصاً پيروان مكتب اهل بيت ايستادگي نموده و دهها كتاب و رساله در نقد تصوف نوشتهاند و انحرافات و ضررهايي را كه از ناحيه آنها متوجه جهان اسلام و مسلمين ميشوند بيان نمودهاند.
و اگر برخي از بزرگان شيعه به اسم عارف از او ياد ميشود قطعاً به معناي تأثيرپذيري او از پندارهاي تصوف نيست، بلكه هيچ ارتباطي بين عرفان شيعي با پشمينه پوشان بيخرد و بيعار وجود ندارد.
عرفان شيعي از راه عمل به احكام و دستورهاي نوراني اسلام كه با پيروي از ائمه (ع) بدست ميآيد و ريشه در قرآن كريم و كلام ائمه (ع) دارد و هيچگونه نيازي به آداب و رسوم و اصطلاحات صوفيان كه متأثر از اديان هندي، مسيحي، و ماني ميباشد، ندارد.
و بطوركلي راه رسيدن به سعادت دنيوي و اخروي جز عمل به قرآن و پيروي از خاندان وحي ميسور نيست و هر انساني و هر راهي غير از آنها به ضلالت و انحراف منتهي ميشود. خداي سبحان ميفرمايد: «اين راه مستقيم است، از آن پيروي كنيد و از راههاي پراكنده (و انحرافي) پيروي نكنيد كه شما را از طريق حق دور ميسازد. اين چيزي است كه خداوند شما را به آن سفارش ميكند شايد پرهيزكاري پيشه كنيد».[۵]
با توجه به مطالب يادشده به اين نتيجه ميرسيم كه كلمه صوفي ازكلمات مذموم و ناپسند است كه ائمه (ع) اجازه ندادهاند كسي خود را صوفي بداند مگر از باب تقيه، و از اين رو هيچ يك از علما و بزرگان شيعه نه تنها لقب صوفي را بر خود ننهاده بلكه با پيروي از امام معصوم (ع) با انديشه صوفيگري هميشه مقابله نموده و ضررهاي اين گروه بيخرد را به مردم گوشزد نمودهاند. والسلام
==منابع جهت مطالعه بيشتر:==
۱ . جلوه حق، مكارم شيرازي.
۲ . عرفان و تصوف، داود الهامي.
۳ . تحفه الاخيار، محمدطاهر قمي.