نفس اماره
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
در قرآن کریم نفس اماره به چه چیزی اطلاق شده است؟
انواع نفس
دانشمندان علم اخلاق، برای نفس سه مرحله قائلند که آیات در این زمینه آیاتی هم وجود دارد:
۱. نفس امّاره: همان نفس سرکش است که انسان را به گناه فرمان میدهد و به هر سو میکشاند؛ لذا به او اماره گفتهاند. در این مرحله عقل و ایمان آن قدرت را ندارد که این نفس را رام سازد، بلکه در موارد زیادی تسلیم او میشود: ﴿وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَه بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیم﴾[۱] پس هرگز نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس بسیار به بدیها امر میکند مگر آنچه که پروردگارم رحم کند، پروردگارم غفور و رحیم است.
این آیه اشاره دارد که تمام بدیها از نفس سرکش است، لذا حضرت علی(ع) میفرماید: امیر المؤمنین فرمودهاند: «و آنها لا تزال تنزع الی معصیه فی هویً؛}}[۲] نفس پیوسته خواهان نافرمانی و معصیت است».
۲. نفس لوامه: این مرحله پس از تعلیم و تربیت و مجاهدت انسان به آن ارتقاء مییابد، در این مرحله ممکن است انسان بر اثر طغیان غرایز گاهی مرتکب خطاء شود، اما فوراً پشیمان میشود و به ملامت و سرزنش خویش میپردازد، و تصمیم بر جبران گناه میگیرد و توبه میکند، ﴿لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَه؛ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَه﴾[۳] سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنشگر».
۳. نفس مطمئنه: این همان مرحلهای است که انسان با آن به جایی میرسد که غرایز سرکش در برابر او رام میشوند، زیرا عقل و ایمان آن چنان قوی هستند که غرایز نفسانی در برابر آن توانایی چندانی ندارد که این همان مرحله آرامش و سکینه است. البته این مرحله و مقام ویژه پیامبران و پیشوایان و پیروان راستین آنها است.
﴿یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه، ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَه مَرْضِیَّه، فَادْخُلِی فِی عِبادِی، وَ ادْخُلِی جَنَّتِی﴾[۴] تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم در آی و در بهشتم وارد شو.[۵]
ویژگیهای نفس اماره
۱. مطیع هوی و هوس: شیطان عمل بدش را برای او زینت داده و بر قلب او پردهای کشیده که خیر و شر را تشخیص نمیدهد و همیشه مانند انسانهای جاهل و نادان فکر میکند، ﴿إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُس﴾[۶] آنان جز از گمانهای بیاساس و از هوای نفس پیروی نمیکنند.
گاهی آن چنان مطیع نفس اماره هستند که عقل هیچکاره میشود و تمام امور به دست هوی و هوس و نفس اماره است؛ لذا حضرت علی(ع) میفرماید: «کم من عقل اسیرٌ تحت هویً امیر؛[۷] پس بسیار عقلها و خردها که شهوات بر آنها حکومت میکند».
گاهی اطاعت انسان از نفس اماره از این هم بالاتر میرود و تابع خواستهای نفس افسار گسیخته میشود که هوی و هوس او معبودش میشود. ﴿افرأیت من اتخذ الهه هواه﴾[۸] آیا دیدی کسی را که هوسهای خود را خدای خود قرار داده است.
۲. کینهتوزی و دشمنی: در جریان قتل هابیل به دست قابیل خداوند میفرماید: ﴿فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله﴾[۹] نفس سرکش کمکم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد و (سرانجام) او را کشت.
۳. تشبیه فرمانبر نفس به سگ: ﴿... وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَث﴾[۱۰] او از هوای نفس پیروی نمود سرگذشت او همانند داستان سگ است که اگر به آن حمله کنی زبان از دهان بیرون میآورد و اگر رهایش نمایی باز زبانش را خارج میسازد.
اگر انسان دنبال هوی و هوس و نفس اماره برود و از خدا غفلت کند از اوج تکامل الهی سقوط میکند چنانکه بلعم با عورا که این آیه درباره او نازل شده است گرفتار هوای نفس شد و از آن مقام والا تنزل کرد به طوری که خداوند او را به سگ تشبیه نموده است. او به جای این که از علوم و دانش خویش برای رشد استفاده کند به پستی گرایید و بر اثر پیروی هوی و هوس مراحل سقوط را طی کرد خداوند هم او را به سگ تشبیه میکند که اگر به او حمله کنی دهانش باز و زبانش بیرون است واگر او را به حال خود واگذاری باز چنین است، او بر اثر شدت هواپرستی یک حالت عطش نامحدود به خود گرفته که همواره به دنبال دنیا پرستی میرود.[۱۱]
پیامبر(ص) درباره تشبیه نفس اماره میفرماید: «مثل نفس مثل شترمرغ است که زیاد میخورد، ولی وقتی که چیزی روی او گذاشتی پرواز نمیکند و مثل نفس مثل خر زهره است که رنگش زیبا است امّا طعمش تلخ است.»[۱۲]
مطالعه بیشتر
۱. خطوط کلی اخلاق در قرآن، مصطفی پاینده.
۲. منشور جاوید، جعفر سبحانی، جلد ۳.
منابع
- ↑ یوسف/ ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
- ↑ قیامت/ ۱–۲.
- ↑ فجر/ ۲۷–۲۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ ۱۴، ۱۳۷۴، ج۹، ص۴۳۶.
- ↑ نجم/ ۲۳.
- ↑ نهج البلاغه، کلمات قصار، ۲۱۱.
- ↑ جاثیه/ ۲۳.
- ↑ مائده/۳۰.
- ↑ اعراف/ ۱۷۶.
- ↑ تفسیر نمونه، همان، ج۷، ص۱۴.
- ↑ ری شهری، میزان الحکمه، قم، مرکز النشر، چ اوّل، ۱۳۶۲، ج۹، ص۶۰.