سؤال

آیا مأمون شیعه بوده است؟ شهید مطهری در کتاب سیره ائمه اطهار (ع) می‌فرمایند: مأمون شیعه بوده و در مورد اثبات خلافت امام علی (ع) مناظراتی با اهل تسنن داشته است.

عباسیان با نام اهل بیت (ع) به حکومت رسیدند اما پس از آن همه تلاش خود را برای دور کردن علویان از سیاست به کار بستند و سیاست خشونت‌بار امویان را ضد آنان به کار گرفتند. وقتی مامون به حکومت رسید خلافت را به امام رضا (ع) پیشنهاد کرد و وقتی امام رضا (ع) این پیشنهاد را نپذیرفت ایشان را به عنوان ولی عهد خود تعیین کرد. اما هدف مامون از این اقدامات تثبیت حکومت بود. او از این راه افکار عمومی را متوجّه خود ساخت، و از دَرِ نفاق و ریا اظهار تشیّع نموده و از خلافت، حقانیت، و برتری علی (ع) بر ابوبکر و عمر دفاع می‌کرد، اما سرانجام امام رضا (ع) را به وسیله زهر مسموم ساخت.

از نظر شهید مطهّری مأمون از نظر فکری دارای تمایل شیعی بوده است، نه اینکه شیعه مذهب بوده باشد.

سیاست کلی عباسیان

عباسیان در آغاز با نام «اهل بیت» و با انگیزه خونخواهی شهیدان علوی و با شعار «الرضا من آل محمد (ص)» روی کار آمدند و چون خود در میان مسلمانان از وجهه و اعتبار برخوردار نبودند، برای پیشبرد آرمان خویش از وجهه و محبوبیّت اهل بیت و علویان بهره می‌جستند و خون‌های پاک آنان را وسیله تلاش جهت رسیدن به حکومت قرار داده بودند.

ولی همین که به حکومت دست یافتند و بر مرکب آرزو سوار شدند، با شیوه‌های گوناگون، علویان را از عرصه سیاست دور کردند و نسبت به سادات علوی و طرفداران اهل بیت (ع) سیاست خشونت‌آمیز و خونینی مانند بنی امیّه در پیش گرفتند. چون علویان را منبع خطر می‌دانستند سخت از آنان بیمناک بودند.[۱]

این سیاست هفتاد ساله عباسیان درباره علویان بود، اما پس از آن همه کشتار خلفای عباسی که می‌کوشیدند، نسل علی (ع) را ریشه‌کن و یکسره نابود سازند، ناگهان مأمون به امام رضا (ع) با اصرار زیاد پیشنهاد کرد که خلافت را بپذیرد و چون این پیشنهاد پذیرفته نشد، ناچار او را به سِمَت ولایتعهدی خود برگزید و لباس سیاه را که شعار پدران و نیاکان خود بود، به لباس سبز به نشانه سادات علوی تغییر داد.

از همین رو باید انگیزه اصلی این گزینش توسط مأمون روشن شود. آیا او واقعاً شیعه و از طرفداران اهل بیت (ع) بود یا انگیزه‌های دیگری داشته است؟

نظر شهید مطهری در مورد مامون

چهره ریاکار مأمون انگیزه اصلی این گزینش را در طول سیزده قرن بر مورّخان و سیره نویسان پوشیده نگه داشته است بدین جهت مورّخان از قرن سوم هجری تاکنون در این‌باره، نظریات گوناگونی اظهار داشته‌اند.

استاد مطهّری عقیده داشت که مأمون دارای تمایل شیعی بوده است، نه اینکه شیعه مذهب بوده باشد. چون مأمون عالم و دانشمند بود و به مباحث عقلی و استدلالی علاقه داشت، به این خاطر که شیعه هم بر پایه عقل و استدلال استوار است، به شیعه متمایل بود. عین عبارت استاد مطهّری این است که می‌فرماید: «در اینکه در مأمون تمایل روحی و فکری هم به تشیع بوده باز بحثی نیست.»[۲]

بعد استاد مطهّری برای این نظر خود به مناظرات مأمون با علمای اهل سنت استدلال می‌کند. برخی از مورّخین معاصر عقیده دارند که مأمون در حدّ عقیده به برتری علی (ع)، شیعه بوده است، به این معنا که معتقد بود حضرت علی (ع) برای ولایت و خلافت از بقیه خلفا شایسته‌تر بود.[۳]

دلایلی که برای تشیع مامون ذکر شده

  • او در بغداد مجلسی از فقها و علما آراست تا تفضیل امام علی (ع) را بر سایر صحابه اثبات کند.
  • وقتی به عراق آمد و حاضر شد که در اداره مملکت اسلامی از دیگران استفاده کند، در کنار هر یک از آنها، یک شیعه قرار داد.
  • در سال ۲۱۱ رسماً اعلام کرد که امام علی (ع) برترین اصحاب رسول خداست. او خواست تا لعن بر معاویه را بر در و دیوار بنویسند.
  • زنی که برای گرفتن حق خود نزد مأمون آمده بود ضمن شعری به حق نبی، وصی، حق حسن و حسین، و حق کسانی که حقشان غصب شده و حق اهل کساء قسم داد. این امر شدّت تشیّع را نسبت به مأمون نشان می‌دهد.[۴]

ولی در عین حال همه این تظاهرها و ریاکاری‌ها برای نگه داشتن پایه‌های حکومت بود. مأمون وقتی کثرت شیعه را دید و دانست که حضرت رضا (ع) مورد توجه و محبوب مردم است و مردم از پدر او (هارون) ناراضی هستند و نسبت به حکومت‌های قبلی بنی عباس اظهار دشمنی می‌کنند، ظاهراً روش تفاهم و دوستی با علویان را برگزید و بدین طریق افکار عمومی را متوجّه خود ساخت، و از دَرِ نفاق و ریا اظهار تشیّع نموده و از خلافت، حقانیت، و برتری علی (ع) بر ابوبکر و عمر دفاع می‌کرد، وقتی مسألهٔ واگذاری خلافت و سپس ولایتعهدی را مطرح نمود، در حقیقت او هدفی جز حفظ قدرت و تثبیت موقعیت خود نداشت، و سرانجام نیز امام رضا (ع) را به وسیله زهر مسموم ساخت. در هر حال همین ملایمت و نرمش ظاهری، موجب فراهم شدن زمینهٔ نسبتاً مناسبی برای ترویج و نشر عقاید شیعه گردید.[۵]


مطالعه بیشتر

  • اسلام و ایران، داود الهامی.
  • سیری در تاریخ تشیّع، داود الهامی.
  • تاریخ تشیّع در ایران، رسول جعفریان.
  • مجموعه آثار، ج۱۸، استاد شهید مرتضی مطهّری.
  • فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی: استاد جعفر سبحانی.


منابع

  1. الهامی، داود، سیری در تاریخ تشیّع، انتشارات مکتب اسلام، چ اوّل، ۱۳۷۵، ص۶۰۰.
  2. مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چ اول، ۷۸، ج۱۸، ص۱۱۸.
  3. جعفریان، رسول، تاریخ تشیّع در ایران، ج۱، ص۲۸۰.
  4. تاریخ تشیّع در ایران، ص۲۸۰.
  5. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی. چ سوّم، ۸۳، ص۴۸.