ابعاد سکولاریسم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
ابعاد سکولاریسم را تبیین و نقد فرمایید.
ابعاد سکولاریسم را تبیین و نقد فرمایید.
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}سه بُعد اصلی سکولاریسم، بُعد نهادی که نظریه جدایی نهاد دین و نهاد دولت است؛ بعد اخلاقی که دین را مرجع اخلاقی نمی‌داند و عقل و عرف و قراردادهای اجتماعی را جایگزین آن می‌کند؛ و بعد معرفتی که انسان محور مباحث معرفتی است؛ می‌باشد.
{{پاسخ}}سه بُعد اصلی [[سکولاریسم]]، بُعد نهادی که نظریه جدایی نهاد دین و نهاد دولت است؛ بعد اخلاقی که دین را مرجع اخلاقی نمی‌داند و عقل و عرف و قراردادهای اجتماعی را جایگزین آن می‌کند؛ و بعد معرفتی که انسان محور مباحث معرفتی است؛ می‌باشد.


سکولاریسم سیاسی اعتقاد دارد دین نباید وارد کارزار سیاست شود و سیاست امری عرفی است. عرف و مردم هستند که باید در امر سیاست دخالت کنند نه عالمان دین یا یک طبقه خاص. سکولاریسم اخلاقی، اذعان دارد تنها منبع داوری اخلاقی، عرف است نه نهادهای دیگر همچون دین. در سکولاریسم معرفتی که مهمترین وجه این مکتب فکری است، انسان نقش اصلی دارد و در حوزه‌های معرفتی، عقلانیت را جایگزین دین می‌داند.
سکولاریسم سیاسی اعتقاد دارد دین نباید وارد کارزار سیاست شود و سیاست امری عرفی است. عرف و مردم هستند که باید در امر سیاست دخالت کنند نه عالمان دین یا یک طبقه خاص. سکولاریسم اخلاقی، اذعان دارد تنها منبع داوری اخلاقی، عرف است نه نهادهای دیگر همچون دین. در سکولاریسم معرفتی که مهمترین وجه این مکتب فکری است، انسان نقش اصلی دارد و در حوزه‌های معرفتی، عقلانیت را جایگزین دین می‌داند.
خط ۱۳: خط ۱۲:
جامعه‌شناسان معمولاً نهاد را الگوهای رفتاری می‌دانند که در طول زمان باقی می‌مانند و شفاف‌تر می‌شوند و مردم به‌عنوان قواعدی در جهت شکل‌دهی به هویت‌شان به آن‌ها می‌پیوندند یا از انرژی‌ها و منافع اجتماعی آن‌ها بهره می‌جویند. به عقیده این جامعه‌شناسان دین و دولت، از این جمله‌اند.
جامعه‌شناسان معمولاً نهاد را الگوهای رفتاری می‌دانند که در طول زمان باقی می‌مانند و شفاف‌تر می‌شوند و مردم به‌عنوان قواعدی در جهت شکل‌دهی به هویت‌شان به آن‌ها می‌پیوندند یا از انرژی‌ها و منافع اجتماعی آن‌ها بهره می‌جویند. به عقیده این جامعه‌شناسان دین و دولت، از این جمله‌اند.


در این بعد از سکولاریسم، دستگاه سیاسی که همان نهادهای حکومتی است مثل قوه قضائیه، قوه مجریه و قوه مقننه، از نهاد دین مستقل است. در این بعد است که «اندیشه سکولاریسم دین را از عرصه حکومت بیرون می‌راند و حق اقامه حکومت و اجرای قوانین را از آنِ آدمیان می‌داند.»<ref>سروش، عبدالکریم، معنا و مبنای سکولاریسم، کیان، ش۲۶، ص۶.</ref> سکولاریسم معتقد است که در نظام توزیع قدرت و سلسله مراتب سیاسی، نباید از نظام و سلسله مراتب رهبران دینی تبعیت نمود؛ برای مثال نباید رهبر، رئیس‌جمهور یا پادشاه یک کشور، رهبر دینی و بالاترین فرد سلسله رهبران دینی باشد. و باید میان سلسله مراتب روحانیت و دانشمندان دین و سلسله مراتب حکومت و حاکمان جدایی انداخت. عمده‌ترین دلیل بر این مطلب از جانب سکولارهای متدین حفظ قداست این رهبران از ناپاکی‌های حکومت و سیاست است و مهم‌ترین دلیل و استدلال سکولارهای بی‌دین باطل بودن دین و ویرانگر بودن آن است.<ref>سروش، عبدالکریم، همان، ص۴.</ref> این دیدگاه در نهایت این مطلب را متذکّر می‌شود حکومتی که سکولار است به این معناست که نه مشروعیت خود را از دین کسب می‌کند و نه احکام و قوانین عملی خود را.<ref>همان.</ref>
در این بعد از سکولاریسم، دستگاه سیاسی که همان نهادهای حکومتی است مثل قوه قضائیه، قوه مجریه و قوه مقننه، از نهاد دین مستقل است. در این بعد است که «اندیشه سکولاریسم دین را از عرصه حکومت بیرون می‌راند و حق اقامه حکومت و اجرای قوانین را از آنِ آدمیان می‌داند.»<ref>سروش، عبدالکریم، معنا و مبنای سکولاریسم، کیان، ش۲۶، ص۶.</ref> سکولاریسم معتقد است که در نظام توزیع قدرت و سلسله مراتب سیاسی، نباید از نظام و سلسله مراتب رهبران دینی تبعیت نمود؛ برای مثال نباید رهبر، رئیس‌جمهور یا پادشاه یک کشور، رهبر دینی و بالاترین فرد سلسله رهبران دینی باشد. و باید میان سلسله مراتب روحانیت و دانشمندان دین و سلسله مراتب حکومت و حاکمان جدایی انداخت. عمده‌ترین دلیل بر این مطلب از جانب سکولارهای متدین حفظ قداست این رهبران از ناپاکی‌های حکومت و سیاست است و مهم‌ترین دلیل و استدلال سکولارهای بی‌دین باطل بودن دین و ویرانگر بودن آن است.<ref>سروش، عبدالکریم، معنا و مبنای سکولاریسم، کیان، ش۲۶، ص۴.</ref> این دیدگاه در نهایت این مطلب را متذکّر می‌شود حکومتی که سکولار است به این معناست که نه مشروعیت خود را از دین کسب می‌کند و نه احکام و قوانین عملی خود را.<ref>سروش، عبدالکریم، معنا و مبنای سکولاریسم، کیان، ش۲۶، ص۴.</ref>


'''نقد:''' هدف زندگی انسانی، رسیدن به کمال و سعادت حقیقی است. از سوی دیگر عقل و دانش آدمیان در شناخت سعادت حقیقی و راه رسیدن به آن تا حدودی ضعیف می‌باشد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، مرکز نشر فرهنگی رجا، چاپ اوّل، ۱۳۷۲، ص۱۱۳–۱۱۰.</ref>پس باید در جهت رفع این نقص به منبعی کارآمد و قوی که از ناحیه خالق عالم فرستاده شده است (دین) تمسک کرده و به طرف سرمنزل مقصود حرکت کرد. در همین راستا حکومت نیز باید خود را به دین حق متکی سازد تا توانایی رهنمون ساختن آدمی به سعادت حقیقی را داشته باشد و باید احکام و قوانین و اجرای آن را مطابق با دین در نظر بگیرد.
'''نقد:''' هدف زندگی انسانی، رسیدن به کمال و سعادت حقیقی است. از سوی دیگر عقل و دانش آدمیان در شناخت سعادت حقیقی و راه رسیدن به آن تا حدودی ضعیف می‌باشد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، مرکز نشر فرهنگی رجا، چاپ اوّل، ۱۳۷۲، ص۱۱۳–۱۱۰.</ref>پس باید در جهت رفع این نقص به منبعی کارآمد و قوی که از ناحیه خالق عالم فرستاده شده است (دین) تمسک کرده و به طرف سرمنزل مقصود حرکت کرد. در همین راستا حکومت نیز باید خود را به دین حق متکی سازد تا توانایی رهنمون ساختن آدمی به سعادت حقیقی را داشته باشد و باید احکام و قوانین و اجرای آن را مطابق با دین در نظر بگیرد.
۱۵٬۲۵۶

ویرایش