اطاعت از ولایت فقیه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۵: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|حکومت دینی}}
{{درگاه|حکومت دینی|حوزه و روحانیت}}اطاعت از [[ولایت فقیه]] نزد برخی فقها واجب دانسته شده است. طبق این قرائت، از این جهت که دسترسی به امام معصوم(ع) وجود ندارد، بهترین و نزدیک‌ترین گزینه به امام غایب، ولی فقیه است و مادامی که عدالت و تقوایش محرز باشد باید از او تبعیت و اطاعت شود. ولی فقیه چون از فقاهت برخوردار است و بر احکام دینی تسلط دارد و بینش سیاسی و اجتماعی برای مدیریت کشور را دارد، بهترین گزینه برای اجرای عدالت در یک جامعه اسلامی می‌باشد. ولی فقیه در مقابل استبداد و هرگونه رذایل اخلاقی است و هیچ هوا و هوسی در او وجود ندارد و اطاعت از او، اطاعت از اخلاق حسنه و قوانین اسلام است. اگر ولی فقیه شرایط عدالت و تقوا را از دست بدهد، دیگر تبعیت از او واجب نیست.
 
[[پرونده:آیت الله خامنه ای.jpg|بندانگشتی|آیت الله خامنه‌ای ولی فقیه کنونی در ایران]]
== معنای لغوی ولایت ==
== معنای لغوی ولایت ==
ولایت از ریشه «ولی» در اصل لغت به معنای قرب و نزدیکی آمده است و در معنای یاری نیز به کار رفته است. فیومی در «المصباح المنیر» می‌نویسد: «الْوَلْی به معنیِ نزدیکی است…و وِلایت و وَلایت‌ با کسره و فتحه به معنای یاری است.»<ref>فیومی، احمد بن محمد مقری، المصباح المنیر، قم: منشورات دار الرضی، ج۲، ص۶۷۲</ref>
ولایت از ریشه «ولی» در اصل لغت به معنای قرب و نزدیکی آمده است و در معنای یاری نیز به کار رفته است. فیومی در «المصباح المنیر» می‌نویسد: «الْوَلْی به معنیِ نزدیکی است…و وِلایت و وَلایت با کسره و فتحه به معنای یاری است.»<ref>فیومی، احمد بن محمد مقری، المصباح المنیر، قم: منشورات دار الرضی، ج۲، ص۶۷۲</ref>


طریحی در «مجمع البحرین» ولایت را از ولی به معنای قرب و نزدیکی و ولایت را با فتحه راء، به معنای نصرت و یاری و با کسره راء، را به معنای امارت دانسته و هر دو را دو لغت به معنای دولت می‌داند.<ref>«الولی» و هو القرب… و الولایه أیضا: النصره، و بالکسر: الإماره، مصدر ولیت، و یقال: هما لغتان بمعنی الدوله. و فی النهایه: هی بالفتح: المحبه، و بالکسر: التولیه و السلطان… و الولی: الوالی، و کل من ولی أمر أحد فهو ولیه. و الولی هو الذی له النصره و المعونه. و الولی الذی یدیر الأمر طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تهران: مرتضوی، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۵۵</ref> راغب نیز در «مفردات القرآن» بر معنای قرب تکیه کرده و معتقد است که ولایت برای قرب از نظر مکان و نسبت و دین و… به کار برده می‌شود.<ref>الوَلَاءُ و التَّوَالِی: أن یَحْصُلَ شیئان فصاعداٌ حصولا لیس بینهما ما لیس منهما، و یستعار ذلک للقرب من حیث المکان، و من حیث النّسبه، و من حیث الدّین، و من حیث الصّداقه و النّصره و الاعتقاد، و الوِلَایَه النُّصْره، و الوَلَایَه: تَوَلِّی الأمرِ، و قیل: الوِلَایَه و الوَلَایَه نحو: الدِّلَاله و الدَّلَاله، و حقیقته: تَوَلِّی الأمرِ. و الوَلِیُّ و المَوْلَی یستعملان فی ذلک کلُّ واحدٍ منهما؛ رک. اصفهانی، حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، بیروت: دار العلم، ۱۴۱۲ق، ص۸۸۵</ref>
طریحی در «مجمع البحرین» ولایت را از ولی به معنای قرب و نزدیکی و ولایت را با فتحه واو، به معنای نصرت و یاری و با کسره واو، را به معنای امارت دانسته و هر دو را دو لغت به معنای دولت می‌داند.<ref>«الولی» و هو القرب… و الولایه أیضا: النصره، و بالکسر: الإماره، مصدر ولیت، و یقال: هما لغتان بمعنی الدوله. و فی النهایه: هی بالفتح: المحبه، و بالکسر: التولیه و السلطان… و الولی: الوالی، و کل من ولی أمر أحد فهو ولیه. و الولی هو الذی له النصره و المعونه. و الولی الذی یدیر الأمر طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تهران: مرتضوی، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۵۵</ref> راغب نیز در «مفردات القرآن» بر معنای قرب تکیه کرده و معتقد است که ولایت برای قرب از نظر مکان و نسبت و دین و… به کار برده می‌شود.<ref>الوَلَاءُ و التَّوَالِی: أن یَحْصُلَ شیئان فصاعداٌ حصولا لیس بینهما ما لیس منهما، و یستعار ذلک للقرب من حیث المکان، و من حیث النّسبه، و من حیث الدّین، و من حیث الصّداقه و النّصره و الاعتقاد، و الوِلَایَه النُّصْره، و الوَلَایَه: تَوَلِّی الأمرِ، و قیل: الوِلَایَه و الوَلَایَه نحو: الدِّلَاله و الدَّلَاله، و حقیقته: تَوَلِّی الأمرِ. و الوَلِیُّ و المَوْلَی یستعملان فی ذلک کلُّ واحدٍ منهما؛ رک. اصفهانی، حسین بن محمد راغب، مفردات الفاظ القرآن، بیروت: دار العلم، ۱۴۱۲ق، ص۸۸۵</ref>


همه معانی ولّی به یک اصل بازمی‌گردد و از مصادیق و موارد استعمال آن است و آن آمدن چیزی است در پی چیز دیگر، بدون آن که فاصله‌ای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از این رو این واژه با هیئت‌های مختلف (به فتح و کسر) در معنای «حب و دوستی»، «نصرت و یاری»، «متابعت و پیروی» و «سرپرستی» استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است.
همه معانی ولّی به یک اصل بازمی‌گردد و از مصادیق و موارد استعمال آن است و آن آمدن چیزی است در پی چیز دیگر، بدون آن که فاصله‌ای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توالی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از این رو این واژه با هیئت‌های مختلف (به فتح و کسر) در معنای «حب و دوستی»، «نصرت و یاری»، «متابعت و پیروی» و «سرپرستی» استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است.


== معنای اصطلاحی ولایت ==
== معنای اصطلاحی ولایت ==
خط ۲۱: خط ۲۰:
اطاعت جزء مفهوم ولایت نیست، بلکه لازمه ولایت، اطاعت است در عین حال ولایت ملازم با اطاعت محض نیست، اطاعت محض تنها در مورد ولایت خداوند و معصومین(ع) است.
اطاعت جزء مفهوم ولایت نیست، بلکه لازمه ولایت، اطاعت است در عین حال ولایت ملازم با اطاعت محض نیست، اطاعت محض تنها در مورد ولایت خداوند و معصومین(ع) است.


== اطاعت از ولایت فقیه ==
== معنای اطاعت از ولایت فقیه ==
در اسلام تبعیت و اطاعت محض تنها از آن خداوند متعال و معصومین(ع) می‌باشد، امّا غیر معصوم در هر سطح و رتبه علمی و عملی که قرار داشته باشد، به دلیل وجود احتمال خطا و اشتباه در حوزه علم و عمل نمی‌تواند مورد اطاعت و تبعیت محض قرار بگیرد؛ زیرا دستور به اطاعت و تبعیت محض از غیر معصوم به دلیل وجود احتمال خطا و اشتباه در او موجب گمراهی و انحراف افراد می‌شود که امری ناپسند می‌باشد و از حکیم علی الاطلاق قبیح و محال است. بر این اساس، در مورد ولی فقیه کسی معتقد به اطاعت و تبعیت محض نیست. امّا نفی اطاعت و تبعیت محض از ولی فقیه به معنای نفی اصل لزوم تبعیت و اطاعت از او نبوده و اصل لزوم اطاعت و تبعیت از ولی فقیه مستند به ادلّه عقلی و نقلی است؛ زیرا در عصر غیبت امام معصوم(ع) و در شرایطی که امکان دسترسی به معصوم(ع) وجود ندارد و مردم از درک فیض حضور امام(ع) محروم هستند، عقل حکم می‌کند که نزدیک‌ترین گزینه به امام معصوم(ع) برگزیده شود و ولی فقیه به دلیل برخورداری از فقاهت و آشنایی با احکام اسلام و شایستگی روحی و اخلاقی به گونه‌ای که تحت تأثیر هواهای نفسانی، تهدید و تطمیع قرار نگیرد. (تقوا و عدالت) و کارایی در مقام مدیریت جامعه و بینش سیاسی و اجتماعی لازم، بهترین و نزدیک‌ترین گزینه ممکن به معصوم(ع) است.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها، حکومت اسلامی، سال اول، شماره ۱، ص۸۹</ref> علاوه بر اینکه تعابیری همچون «فانّهم حجّتی علیکم و انا حجّه الله علیهم»<ref>حرّ عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت: دار احیاء التراث، ج۱۸، ص۱۰۱</ref>و «فلیرضوا به حکماً فانّی قد جعلته علیکم حاکماً فاذا حکم بحکمنا و لم یقبله منه، فانّما استخف بحکم الله و علینا ردّ و الرادّ علینا الرادّ علی الله و هو علی حدّ الشرک بالله».<ref>همان، ج۱۸، ص۹۹</ref> در روایات به خوبی بیانگر لزوم تبعیت و اطاعت از ایشان در عصر غیبت است و این اطاعت و تبعیت از ولی فقیه در راستای اطاعت از قانون اسلام است و ولی فقیه به عنوان حافظ احکام و دستورات اسلام و مجری آن در عصر غیبت، مورد اطاعت مردم قرار می‌گیرد. پس این اطاعت و پیروی مشروط به رعایت احکام و قوانین اسلامی است و خارج از این چارچوب نه تنها ولی فقیه بلکه پیامبر اکرم و ائمه اطهار ـ(ع) ـ نیز ولایتی ندارند؛ چنان‌که امام خمینی (ره) در این باره فرمودند: «حکومت اسلام حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون، فرمان و حکم خداست. قانون اسلام، یا فرمان خدا، بر همه افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد. همه افراد، از رسول اکرم(ص) گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند، همان قانونی که از طرف خدای تبارک و تعالی نازل شده و در لسان قرآن و نبی اکرم(ص) بیان شده است».<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۳ش، ص۴۴–۴۵</ref>
{{اصلی|لزوم تبعیت از ولی‌فقیه با وجود معصوم نبودن}}
در اسلام تبعیت و اطاعت محض تنها از آن خداوند متعال و معصومین(ع) می‌باشد، امّا غیر معصوم در هر سطح و رتبه علمی و عملی که قرار داشته باشد، به دلیل وجود احتمال خطا و اشتباه در حوزه علم و عمل نمی‌تواند مورد اطاعت و تبعیت محض قرار بگیرد؛ زیرا دستور به اطاعت و تبعیت محض از غیر معصوم به دلیل وجود احتمال خطا و اشتباه در او موجب گمراهی و انحراف افراد می‌شود که امری ناپسند می‌باشد و از حکیم علی الاطلاق قبیح و محال است. بر این اساس، در مورد ولی فقیه کسی معتقد به اطاعت و تبعیت محض نیست. امّا نفی اطاعت و تبعیت محض از ولی فقیه به معنای نفی اصل لزوم تبعیت و اطاعت از او نبوده و اصل لزوم اطاعت و تبعیت از ولی فقیه مستند به ادلّه عقلی و نقلی است؛ زیرا در عصر غیبت امام معصوم(ع) و در شرایطی که امکان دسترسی به معصوم(ع) وجود ندارد و مردم از درک فیض حضور امام(ع) محروم هستند، عقل حکم می‌کند که نزدیک‌ترین گزینه به امام معصوم(ع) برگزیده شود و ولی فقیه به دلیل برخورداری از فقاهت و آشنایی با احکام اسلام و شایستگی روحی و اخلاقی به گونه‌ای که تحت تأثیر هواهای نفسانی، تهدید و تطمیع قرار نگیرد. (تقوا و عدالت) و کارایی در مقام مدیریت جامعه و بینش سیاسی و اجتماعی لازم، بهترین و نزدیک‌ترین گزینه ممکن به معصوم(ع) است.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها، حکومت اسلامی، سال اول، شماره ۱، ص۸۹</ref>


هر چند احتمال خطا و اشتباه در رهبری فقیه جامع‌الشرایط منتفی نیست ولی در نظام جمهوری اسلامی بر اساس قانون، تدابیری اندیشیده شده است تا ضریب خطا و اشتباه در تصمیمات ایشان تا حد قابل ملاحظه‌ای کاهش پیدا کند و به این منظور از یکسو ویژگی‌ها و صفاتی همچون فقاهت، عدالت و تقوا به عنوان ابزار نظارت درونی برای ولی فقیه در نظر گرفته شده است تا در سایه بهره‌مندی از این ویژگی‌ها تحت تأثیر خواهش‌های نفسانی و تهدیدها و تطمیع‌ها قرار نگیرد و از سوی دیگر در کنار این نظارت درونی، نظارت بیرونی نیز در قالب نظارت مجلس خبرگان مورد توجه قرار گرفته است، مجموع این ابزارها موجب می‌شود تا ضریب خطا و اشتباه در تصمیمات رهبری نظام تا حدی کاهش پیدا نماید که به این مقدار خطا و اشتباه در نظر عقل و عقلا اعتنا نمی‌شود و این روش و شیوه، قابل اطمینان‌ترین روش و معقول‌ترین شیوه ممکن برای اداره جامعه در صورت دسترسی نداشتن به امام معصوم «ع» می‌باشد.
=== اطاعت از ولایت فقیه، اطاعت از قوانین اسلام ===
علاوه بر تعابیری همچون {{متن عربی|اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا، فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیْهِمْ|ترجمه=اما در رویدادهای زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.}}<ref>حرّ عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت: دار احیاء التراث، ج۱۸، ص۱۰۱</ref>در روایات به خوبی بیانگر لزوم تبعیت و اطاعت از ایشان در عصر غیبت است و این اطاعت و تبعیت از ولی فقیه در راستای اطاعت از قانون اسلام است و ولی فقیه به عنوان حافظ احکام و دستورات اسلام و مجری آن در عصر غیبت، مورد اطاعت مردم قرار می‌گیرد. پس این اطاعت و پیروی مشروط به رعایت احکام و قوانین اسلامی است و خارج از این چارچوب نه تنها ولی فقیه بلکه پیامبر اکرم و ائمه اطهار(ع) نیز ولایتی ندارند.


=== ولایت مطلقه فقیه ===
هر چند احتمال خطا و اشتباه در رهبری فقیه جامع‌الشرایط منتفی نیست ولی در نظام جمهوری اسلامی بر اساس قانون، تدابیری اندیشیده شده است تا ضریب خطا و اشتباه در تصمیمات ایشان تا حد قابل ملاحظه‌ای کاهش پیدا کند و به این منظور از یکسو ویژگی‌ها و صفاتی همچون فقاهت، عدالت و تقوا به عنوان ابزار نظارت درونی برای ولی فقیه در نظر گرفته شده است تا در سایه بهره‌مندی از این ویژگی‌ها تحت تأثیر خواهش‌های نفسانی و تهدیدها و تطمیع‌ها قرار نگیرد و از سوی دیگر در کنار این نظارت درونی، نظارت بیرونی نیز در قالب نظارت مجلس خبرگان مورد توجه قرار گرفته است، مجموع این ابزارها موجب می‌شود تا ضریب خطا و اشتباه در تصمیمات رهبری نظام تا حدی کاهش پیدا نماید که به این مقدار خطا و اشتباه در نظر عقل و عقلا اعتنا نمی‌شود و این روش و شیوه، قابل اطمینان‌ترین روش و معقول‌ترین شیوه ممکن برای اداره جامعه در صورت دسترسی نداشتن به امام معصوم(ع) می‌باشد.
بر این اساس، نباید میان ولایت مطلقه فقیه و اطاعت مطلق خلط شود؛ زیرا ولایت مطلقه فقیه، اطاعت مطلق و محض از ایشان را به همراه ندارد و این گونه نیست که اگر کسی قائل به ولایت مطلقه فقیه شد، اطاعت محض از ایشان را نیز لازم بداند، بلکه ولایت مطلقه فقیه ناظر به گستره حوزه و قلمرو اختیارات ولی فقیه است و به معنای این است که اختیارات ولی فقیه در عصر غیبت تنها محدود به امور حسبیه و ضروریات نبوده و ولی فقیه در زمان غیبت در زمینه اداره حکومت، تمام اختیاراتی را که پیامبر و امامان معصوم(ع) در امر حکومت و سیاست و اداره جامعه بر عهده داشتند را دارا می‌باشد، حضرت امام (ره) فرمودند: «فقیه عادل همه اختیاراتی را که پیامبر «ص» و ائمه اطهار «ع» در امر سیاست و حکومت دارا بودند، دارا است و معقول نیست در اختیارات آن دو فرقی باشد؛ زیرا حاکم هر شخصی که باشد، مجری احکام الهی و اقامه کننده حدود شرعی و گیرنده خراج و مالیات و تصرف کننده در آنها بر طبق صلاح مسلیمن است… وقتی می‌گوییم ولایتی را که رسول اکرم (ص) و ائمه «ع)) داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ‌کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه ((ع» و رسول اکرم (ص) است؛ زیرا اینجا صحبت از مقام نیست. بلکه صحبت از وظیفه است. ولایت؛ یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه اینکه برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد».<ref>امام خمینی، البیع، قم: اسماعیلیان، ۱۳۶۳، ج۲، ص۴۶۷</ref>


بنابر این، ولایت مطلقه فقیه ناظر به گستره حوزه و قلمرو اختیارات ولی فقیه و بدین معناست که اختیارات ولی فقیه در عصر غیبت نه محدود به امور حسبیه و ضروری است و نه محصور در احکام فرعیه است، بلکه ولی فقیه در زمان غیبت، تمام اختیاراتی که پیامبر و امامان معصوم(ع) در امر حکومت و سیاست و اداره جامعه بر عهده داشتند را دارا می‌باشد.
=== تفاوت میان اطاعت محض و ولایت مطلقه فقیه ===
نباید میان ولایت مطلقه فقیه و اطاعت مطلق خلط شود؛ زیرا ولایت مطلقه فقیه، اطاعت مطلق و محض از ایشان را به همراه ندارد و این گونه نیست که اگر کسی قائل به ولایت مطلقه فقیه شد، اطاعت محض از ایشان را نیز لازم بداند، بلکه ولایت مطلقه فقیه ناظر به گستره حوزه و قلمرو اختیارات ولی فقیه است و به معنای این است که اختیارات ولی فقیه در عصر غیبت تنها محدود به امور حسبیه و ضروریات نبوده و ولی فقیه در زمان غیبت در زمینه اداره حکومت، تمام اختیاراتی را که پیامبر و امامان معصوم(ع) در امر حکومت و سیاست و اداره جامعه بر عهده داشتند را دارا می‌باشد.


مقصود از اطلاق در عبارت ولایت مطلقه فقیه شمول و مطلق بودن نسبی در مقابل سایر دیدگاه‌هایی است که این اطلاق و شمول را قایل نیستند، نه اینکه مطلق از هر جهت باشد، به عبارت دیگر مقصود از اطلاق گسترش دامنه ولایت فقیه تا آنجاست که شریعت امتداد دارد و مسئولیت اجرایی ولی فقیه در تمامی ابعاد مصالح امت می‌باشد.
مقصود از اطلاق در عبارت ولایت مطلقه فقیه شمول و مطلق بودن نسبی در مقابل سایر دیدگاه‌هایی است که این اطلاق و شمول را قایل نیستند، نه اینکه مطلق از هر جهت باشد، به عبارت دیگر مقصود از اطلاق گسترش دامنه ولایت فقیه تا آنجاست که شریعت امتداد دارد و مسئولیت اجرایی ولی فقیه در تمامی ابعاد مصالح امت می‌باشد.


=== ولایت فقیه در مقابل استبداد ===
=== ولایت فقیه در مقابل استبداد ===
متأسفانه جهل یا تجاهل نسبت به مفهوم ولایت مطلقه فقیه موجب شده تا برخی ولایت مطلقه فقیه را با حکومت مطلقه و استبدادی که در آن حاکم بدون هیچ محدودیتی حکومت نموده و ملزم به رعایت هیچ ملاک و ضابطه ای نیست، یکسان انگارند و ولایت مطلقه فقیه را به معنای نفی هرگونه محدودیت و ضابطه‌ای در اعمال ولایت از سوی فقیه و رها از هر قید و شرطی تصور کنند؛ در حالی که بر اساس مبانی اعتقادی ما چنین امری نسبت به معصومین(ع) نیز پذیرفته نیست که آن بزرگواران بدون هیچ ضابطه و میزان و ملاکی بتوانند حکم کنند، چه برسد به ولی فقیه، پس چگونه ممکن است فقیه بتواند بدون هیچ معیاری تنها به میل و اراده خویش در هر زمینه‌ای حکم کند.
متأسفانه جهل یا تجاهل نسبت به مفهوم ولایت مطلقه فقیه موجب شده تا برخی ولایت مطلقه فقیه را با حکومت مطلقه و استبدادی که در آن حاکم بدون هیچ محدودیتی حکومت نموده و ملزم به رعایت هیچ ملاک و ضابطه‌ای نیست، یکسان انگارند و ولایت مطلقه فقیه را به معنای نفی هرگونه محدودیت و ضابطه‌ای در اعمال ولایت از سوی فقیه و رها از هر قید و شرطی تصور کنند؛ در حالی که بر اساس مبانی اعتقادی ما چنین امری نسبت به معصومین(ع) نیز پذیرفته نیست که آن بزرگواران بدون هیچ ضابطه و میزان و ملاکی بتوانند حکم کنند، چه برسد به ولی فقیه؛ پس چگونه ممکن است فقیه بتواند بدون هیچ معیاری تنها به میل و اراده خویش در هر زمینه‌ای حکم کند.


اساساً فلسفه وجودی ولایت فقیه، حفظ و نگاهبانی از دین و تعالیم اسلامی است و ولی فقیه ملزم به رعایت قوانین الهی است و اگر در موردی بخواهد بدلخواه خود قوانین اسلام را تغییر دهد، از ولایت ساقط می‌شود.
اساساً فلسفه وجودی ولایت فقیه، حفظ و نگاهبانی از دین و تعالیم اسلامی است و ولی فقیه ملزم به رعایت قوانین الهی است و اگر در موردی بخواهد به‌دلخواه خود قوانین اسلام را تغییر دهد، از ولایت ساقط می‌شود.


در حقیقت در نظام اسلامی، حاکمیت از آنِ دین و مکتب است نه از آنِ اشخاص؛ حتی اگر آن شخص، خود پیامبر یا امام معصوم باشد، مردم یک «ولیّ» بیشتر ندارند که همان خدا و دین اوست و هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی را از دین بکاهد یا بر آن بیفزاید و اگر فقیه عادل و آگاه به زمان و توانا، بر اداره کشور حکومت کند، «شخص فقیه» حکومت نمی‌کند، بلکه «شخصیّت فقیه» که همان فقاهت و عدالت و مدیر و مدبّر بودن و شرایط برجسته رهبری است، حکومت می‌کند. شخص فقیه تابع شخصیت دینی خویش می‌باشد و چنین انسانی، امین مکتب و متولی اجرای دین است و خود او، نه تنها همراه مردم است، بلکه پیشاپیش آنان، موظف به اجرای فرامین فردی و اجتماعی دین می‌باشد؛ زیرا شخص فقیه جدای از شخصیّتش، هیچ سمتی ندارد و مثل دیگر افراد جامعه است. این معنای ولایت فقیه است و بازگشت آن به «ولایتِ فقاهت و عدالت» می‌باشد و در نهایت به ولایت دین و خدا بر می‌گردد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵ , ص۲۵۶–۲۵۸</ref>
در حقیقت در نظام اسلامی، حاکمیت از آنِ دین و مکتب است نه از آنِ اشخاص؛ حتی اگر آن شخص، خود پیامبر یا امام معصوم باشد، مردم یک «ولیّ» بیشتر ندارند که همان خدا و دین اوست و هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی را از دین بکاهد یا بر آن بیفزاید و اگر فقیه عادل و آگاه به زمان و توانا، بر اداره کشور حکومت کند، «شخص فقیه» حکومت نمی‌کند، بلکه «شخصیّت فقیه» که همان فقاهت و عدالت و مدیر و مدبّر بودن و شرایط برجسته رهبری است، حکومت می‌کند. شخص فقیه تابع شخصیت دینی خویش می‌باشد و چنین انسانی، امین مکتب و متولی اجرای دین است و خود او، نه تنها همراه مردم است، بلکه پیشاپیش آنان، موظف به اجرای فرامین فردی و اجتماعی دین می‌باشد؛ زیرا شخص فقیه جدای از شخصیّتش، هیچ سمتی ندارد و مثل دیگر افراد جامعه است. این معنای ولایت فقیه است و بازگشت آن به «ولایتِ فقاهت و عدالت» می‌باشد و در نهایت به ولایت دین و خدا بر می‌گردد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵ , ص۲۵۶–۲۵۸</ref>
خط ۵۲: خط ۵۳:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
خط ۶۲: خط ۶۳:
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[ps:د ولایت فقیه څخه اطاعت]]
۷٬۲۳۰

ویرایش