صلح حدیبیه: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
پس از مدتی معلوم شد که عثمان کشته نشده و در مکه محبوس بوده است. قریش نمایندهای به سوی مسلمانان فرستادند و به او تأکید کردند که کار را فیصله دهد و با مسلمانان پیمان صلحی ببندد که بهموجب آن، مسلمانان در آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد وارد مکه شوند تا بدین صورت مکیان مورد شماتت سایر اعراب قرار نگیرند. این نماینده سهیلبن عمرو نام داشت و پیامبر با دیدن او گفت: «قریش با فرستادن این مرد، قصد صلح دارند». پس از توافق دو طرف در مورد آزادی اسرا، میان پیامبر و نماینده قریش پیمان صلحی به امضا رسید. پیامبر چون به فواید این صلح آگاه بود، انعطاف زیادی نشان داد که موجب انتقاد و خشم برخی صحابه شد و حتی سخنان درشت و سؤالات طعنهآمیزی در مورد پیامبر از آنان شنیده میشد. نمونهای از انعطاف پیامبر، قبول درخواست سهیلبن عمرو بود مبنی بر حذف «بسماللّهالرحمنالرحیم» از ابتدای صلحنامه و نوشتن «باسمکاللهم» بهجای آن، و نیز حذف عنوان رسولاللّه بعد از نام آن حضرت و نوشتن «محمدبن عبداللّه» بهجای آن.<ref>اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.</ref> | پس از مدتی معلوم شد که عثمان کشته نشده و در مکه محبوس بوده است. قریش نمایندهای به سوی مسلمانان فرستادند و به او تأکید کردند که کار را فیصله دهد و با مسلمانان پیمان صلحی ببندد که بهموجب آن، مسلمانان در آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد وارد مکه شوند تا بدین صورت مکیان مورد شماتت سایر اعراب قرار نگیرند. این نماینده سهیلبن عمرو نام داشت و پیامبر با دیدن او گفت: «قریش با فرستادن این مرد، قصد صلح دارند». پس از توافق دو طرف در مورد آزادی اسرا، میان پیامبر و نماینده قریش پیمان صلحی به امضا رسید. پیامبر چون به فواید این صلح آگاه بود، انعطاف زیادی نشان داد که موجب انتقاد و خشم برخی صحابه شد و حتی سخنان درشت و سؤالات طعنهآمیزی در مورد پیامبر از آنان شنیده میشد. نمونهای از انعطاف پیامبر، قبول درخواست سهیلبن عمرو بود مبنی بر حذف «بسماللّهالرحمنالرحیم» از ابتدای صلحنامه و نوشتن «باسمکاللهم» بهجای آن، و نیز حذف عنوان رسولاللّه بعد از نام آن حضرت و نوشتن «محمدبن عبداللّه» بهجای آن.<ref>اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.</ref> | ||
گزارش حدیبیه که از منابع متقدم رسیده است، حاصل فرایند طولانی نقل و ویرایش بوده است. کهنترین و مفصلترین روایت این موضوع که قابل بازسازی است، از آن [[عروة بن زبیر]](۲۳-۹۴ق) است.<ref>گورکه، آندریاس، «روایت تاریخی حدیبیه، پژوهشی درباره گزارش عروه بن زبیر»، ترجمه سیدعلی آقایی، مجله نامه تاریخپژوهان، زمستان ۱۳۸۵، و بهار ۱۳۸۶، شماره ۸ و ۹.</ref> | |||
== آیات درباره صلح حدیبیه == | == آیات درباره صلح حدیبیه == | ||
آیه ۱۰ و ۱۸ فتح. | آیه ۱۰ و ۱۸ فتح. |
نسخهٔ ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۵
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
صلح حدیبیه را توضیح دهید
صلح حدیبیه، توافقی است میان مسلمانان و کفار قریش که توسط پیامبر(ص) و یکی از سفرای قریش منعقد گردید. پیامبر در سال ششم قمری، پس از رؤیای صادقه انجام عمره، با جمعی از مسلمانان به قصد انجام مناسک عمره رهسپار مکه شد. کفار قریش در جایی به نام حدیبیه در نزدیکی مکه، مانع ورود پیامبر(ص) و مسلمانان به مکه شدند و پس از آمد و شد چند سفیر، مقرر گردید پیامبر(ص) از انجام عمره صرف نظر کند و صلح نامهای میان طرفین نگاشته شود. طبق این توافق که مورد اتفاق طرفین قرار گرفت، پیامبر و پیروانش میبایست به مدینه بازگردند و سال بعد میتوانند برای انجام عمره به مکه بیایند.
متن این توافق، در ظاهر به ضرر مسلمانان بود و اعتراض برخی مسلمین را در پی داشت؛ اما صلح حدیبیه به اتفاق مورخان و عالمان دینی، سبب فتح مکه در سال هشتم هجری شد. طبق مفاد این توافق، کفار قریش که سالها با مسلمانان میجنگیدند آنان را به رسمیت شناختند و از آن پس مسلمانان میتوانستند در آرامش و صلح در حجاز زندگی کنند و همین امر موجب رشد و فراگیری آنان شد.
واقعه حدیبیه
در ذیقعدهٔ سال ششم قمری، پیامبر(ص) تصمیم به زیارت خانهٔ خدا گرفت و رهسپار مکه گردید و برای تأکید بر مقصود خویش که زیارت خانه بود و نه جنگ، در نزدیکی مدینه در جایی موسوم به ذوالحُلیفه، جامهٔ احرام پوشید و ۷۰ شتر را آمادهٔ قربانی کرد.[۱] این سفر در ایام ماه حرام بود و در ماه حرام رسم جاهلیت هم این بود که دشمنان متعرض یکدیگر نمیشدند و خود قریش هم این رسم را درباره دیگران عمل میکردند. رسول اکرم به استناد این سنت- که بعد در خود اسلام هم محترم است- با عدهای برای انجام عمل حج در مکه روانه شدند. [۲] ولی وقتی به نزدیک مکه رسیدند، در محل حدیبیه، کفار قریش متوجه شدند، آمدند مانع شدند. هر چه که مسلمین گفتند این بر خلاف سنتی است که خود شما قبول دارید، قبول نکردند و نزدیک بود که جنگ در بگیرد؛ مسلمین هم اصرار داشتند که ما به زور و عنف وارد مکه میشویم، ولی خود رسول اکرم با اصرار مسلمین موافقت نکردند.[۳]
رفتن به مکه، علاوه بر اینکه یک عبادت بود، اقتدار مسلمانان را نیز در حجاز به نمایش میگذاشت. این تصمیم در پی یک رؤیای صادقه بود. پیامبر خوابی دیدند که با یارانشان به مسجدالحرام وارد شده و مناسک عمره را به جای میآورند.[۴] قصد انجام حج اقدامی بود که قریشیان را به مقابلهای ناخواسته در چارچوب ممانعت از انجام حج وادار کرد.[۵]
پیامبر عثمان را به مکه فرستاد و برای چندمینبار مکیان را از قصد خود (زیارت خانه خدا و بازگشت به مدینه) مطّلع کرد، که البته آنان نپذیرفتند. مشرکان اجازه بازگشت به عثمان ندادند و در پی آن، شایع شد که قریش وی را به قتل رساندهاند. در پی نشر این خبر، رسول خدا اصحاب را به بیعتِ معروف به بیعت رضوان فراخواند.[۶]
قریش تصمیم گرفت که نگذارد آن حضرت به مکه وارد شود. بین آن حضرت و طایفه قریش سفرائی رد و بدل شد، تا در نهایت آنان سهیل بن عمرو را نزد آن حضرت فرستاده و به او گفتند نزد محمد برو و با او مصالحه کن ولی باید او امسال به مکه نیاید؛ زیرا ما هرگز زیر این بار نمیرویم که فردا عرب بگویند او به زور به مکه وارد شد. وی به نزد پیامبر رسید و ماجرای صلح را در میان گذاشت، پیامبر علی(ع) را طلبید و فرمود تا صلحنامه را بنویسد[۷]
پس از مدتی معلوم شد که عثمان کشته نشده و در مکه محبوس بوده است. قریش نمایندهای به سوی مسلمانان فرستادند و به او تأکید کردند که کار را فیصله دهد و با مسلمانان پیمان صلحی ببندد که بهموجب آن، مسلمانان در آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد وارد مکه شوند تا بدین صورت مکیان مورد شماتت سایر اعراب قرار نگیرند. این نماینده سهیلبن عمرو نام داشت و پیامبر با دیدن او گفت: «قریش با فرستادن این مرد، قصد صلح دارند». پس از توافق دو طرف در مورد آزادی اسرا، میان پیامبر و نماینده قریش پیمان صلحی به امضا رسید. پیامبر چون به فواید این صلح آگاه بود، انعطاف زیادی نشان داد که موجب انتقاد و خشم برخی صحابه شد و حتی سخنان درشت و سؤالات طعنهآمیزی در مورد پیامبر از آنان شنیده میشد. نمونهای از انعطاف پیامبر، قبول درخواست سهیلبن عمرو بود مبنی بر حذف «بسماللّهالرحمنالرحیم» از ابتدای صلحنامه و نوشتن «باسمکاللهم» بهجای آن، و نیز حذف عنوان رسولاللّه بعد از نام آن حضرت و نوشتن «محمدبن عبداللّه» بهجای آن.[۸]
گزارش حدیبیه که از منابع متقدم رسیده است، حاصل فرایند طولانی نقل و ویرایش بوده است. کهنترین و مفصلترین روایت این موضوع که قابل بازسازی است، از آن عروة بن زبیر(۲۳-۹۴ق) است.[۹]
آیات درباره صلح حدیبیه
آیه ۱۰ و ۱۸ فتح.
متن صلحنامه
"باسمک اللهم. این آن چیزی است که محمد بن عبدالله و سهیل بن عمرو بر طبق آن صلح نمودند:
۱. اینان با یکدیگر مصالحه کردند که تا ده سال جنگ از مردم برداشته شود، مردم در امنیت کامل به سر برند و متعرض یکدیگر نگردند. بر این پایه که اگر از اصحاب محمد کسی برای انجام حج یا عمره یا تجارت به مکه آمد، خون و مالش در امان است و از قریش هر کس به مدینه وارد شد و از آنجا خواست عبور کند و به مصر یا شام برای تجارت برود، خون و مالش در امان است .
۲. و نیز کسی که از قریش بدون اجازه ولی خود به نزد محمد آید، باید او را به قریش برگرداند؛ ولی از کسانی که همراه محمد هستند اگر کسی به نزد قریش آید، ملزم نیستند که او را به وی بازگردانند.
۳. و در بین ما عیبها [و ناراحتیهای گذشته] پوشیده نگاه داشته میشود و هیچ گونه حمله آشکار یا خیانت پنهانی در بین نیست .
۴. و هر کس بخواهد با محمد قرارداد و معاهده ای ببندد مانعی نیست، و هر کس بخواهد در قراردادها و عهد قریش داخل شود مانعی نیست .
۵. و تو امسال بازمیگردی و داخل مکه نمیشوی، و در سال آینده ما از مکه خارج میشویم و تو و یارانت به مکه وارد میشوید و سه روز در آن میمانید، فقط سلاح سواره با شماست و شمشیرها در غلاف و دیگر هیچ چیز به همراه خود نمیآورید.
۶. و قربانیهایی که به همراه خود میآورید تا همانجا که ما میبریم و جایگاه آن است میبرید و از آنجا جلوتر نمیآیید. بر این صلحنامه مردانی از مسلمانان و مردانی از مشرکان گواهی میدهند[۱۰]
پس از گفتوگوهایی صلحنامهای نوشتند بر این قرار که: ۱۰ سال میان مسلمانان و قریشیان صلح باشد و دشمنیهای خویش را آشکار نکنند؛ اگر کسانی از قریش که مسلمان شدهاند، بگریزند و به مسلمانان پناه برند، مسلمانان آنان را باز پس دهند؛ اما اگر از مسلمانان کسی به نزد قریش رفت، آنها او را بازنگردانند؛ مردم در همپیمانی با قریش یا مسلمانان آزاد باشند. اما شرط مهمی که قریش بر آن پافشاری میکرد، آن بود که پیامبر(ص) از همانجا به مدینه بازگردد و سال دیگر برای حج به مکه آید؛ گویا همهٔ نگرانی قریش از آن بود که اعراب بپندارند محمد(ص) بر آنا ن پیروز گردیده است. قریش پذیرفت که سال دیگر مردم مکه ۳ روز شهر را برای مسلمانان خالی کنند، اما جای فرود آمدن کاروان را آنها تعیین کنند و مسلمانان هیچ سلاحی جز شمشیری که از ابزارهای ضروری مسافران است، با خود برنگیرند. این پیمان و نیز رفتاریکه قریش با پیامبر(ص) و مسلمانان درپیشگرفت، مایهٔ رنجش و تردید برخی از مسلمانان شد؛ اما پیامبر(ص) خود را مجریِ خواست پروردگار خواند و تأکید کرد که او پیامبرش را تنها نمیگذارد.[۱۱]
ثمرات صلح حدیبیه
از اصحاب پیامبر روایت است که گفتهاند که ما بفتح مکه عالم نشدیم مگر در روز حدیبیه چه آن مبدء فتح مکه بود.[۱۲]
اگر ما بخواهیم دوران نبوت پیغمبراکرم ص و سلم را دو تقسیم کنیم، میشود که قبل از صلح حدیبیه را یک قسمت حساب کنیم و بعد از آن را قسمت دیگر حساب نماییم. صلح حدیبیه بسیار سرنوشت ساز بوده و به همین دلیل قرآن کریم آن را موشکافی میکند و علل صلح حدیبیه برای مسلمانان بیان مینماید، قبل از صلح حدیبیه، مشرکین قریش میآمدند حتی در مدینه و بر مسلمانان حمله میکردند، مسلمانان فقط حالت دفاعی داشتند، ولی ناگهان آنان میخواهند به مکه بروند و عمره بجا آورند، در مسجد الحرام نماز بخوانند، این موضوع خیلی برای طرفین متخاصم مهم است.[۱۳]
در حدیبیّه پیمانی بسته شد که آن سال بازگردند و سال بعد بزیارت کعبه روند که آن را عمرة القضا گفتند. بازگشت بظاهر شکستی بود و بعضی یاران عجول غافل از دقایق سیاست، جنجالی کردند، اما بحق قرارداد حدیبیه فتحی بزرگ بود که مکه معاند، دولت نوزاد اسلام را شناخته بود که راه مکه بر مسلمانان باز شده بود.[۱۴] صلح حدیبیه به عنوان بزرگترین فتح سیاسی تاریخ صدر اسلام مطرح است. این صلح پس از نبرد احزاب و در سال ششم هجری به برکت حلم، مدارا و دوراندیشی پیامبر، میان مسلمانان و کفار قریش منعقد گردید.[۱۵]
مقایسهٔ شمار همراهان پیامبر(ص) در حدیبیه با شمار سپاهیان پیامبر(ص) در فتح مکه (۱۰ هزار نفر) که در کمتر از دو سال پس از آن اتفاق افتاد نشان میدهد که آرامش پس از صلح حدیبیه سبب اصلی گسترش و نفوذ دین تازه بودهاست.[۱۶] قریشیان، در کمتر از دو سال، بند اول صلحنامه را نقض کردند، زیرا طبق بند پایانی، قبیله بنیخزاعه با مسلمانان و قبیله بنیبکر با قریش همپیمان شدند، اما در نبردی که در سال هشتم میان این دو قبیله رخداد، مردانی از قریش به نفع بنیبکر، افرادی از بنیخزاعه را کشتند. این به معنای نقض صلح حدیبیه بود و با اینکه ابوسفیان شخصآ برای عذرخواهی به مدینه رفت، عذرش پذیرفته نشد و در اندک مدتی، پیامبر با سپاهی انبوه، که در زمان صلح و گسترش اسلام گردآمده بودند، عازم فتح مکه شد.[۱۷] صلح حدیبیه به ظاهر صلح وسازش بود نه پیروزی وغلبه بر دشمن، امّا همین صلح به اندازه ای سود به حال اسلام داشت که فتح خیبر ومکه را باید یکی از ثمرات آن شمرد.[۱۸]
صلح حدیبیه مؤثرترین عامل برای فتح مکه در قرن هشتم هجری بود.[۱۹]
طبق معاهده حدیبیه، سال بعد (سال هفتم) پیامبر و مسلمانان به مکه رفتند و سه روز در نبود قریش در آنجا اقامت کردند و اعمال عمره را به جای آوردند. این واقعه به عمرةالقضاء معروف است. صلح حدیبیه، به شهادت تاریخ و طبق پیشبینیهای پیامبر و وعدههای قرآنی، برکات زیادی برای مسلمانان در پیداشت. به گفته مورخان، در صدر اسلام فتحی عظیمتر از فتح حدیبیه صورت نگرفت، زیرا در پرتو آن، آتش جنگ فرونشست و دعوت به اسلام رواج گرفت و اسلام در سراسر جزیرةالعرب گسترش یافت؛ به گونهای که از آغاز پیمان صلح تا نقض آن (۲۲ ماه)، تعداد کسانی که به اسلام گرویدند، بیش از کل تعداد مسلمانان تا آن زمان بود، چنانکه سپاه پیامبر در سال هشتم و در جریان فتح مکه به دههزار تن رسید و بزرگان قریش، مانند ابوسفیان و عمروعاص و خالدبن ولید، در همین دوران به اسلام گرویدند. در عین حال آرامش حاصل از صلح حدیبیه سبب شد که پیامبر علاوه بر تشدید فعالیتهای تبلیغی در شبهجزیره، به سرزمینهای خارجی هم توجه کند و در سال هفتم، پادشاهان و سران ممالک اطراف را نیز به اسلام دعوت نماید. اما مهمترین فایده این صلح، زمینهسازی برای فتح مکه بود که مدت کوتاهی پس از صلح حدیبیه به وقوع پیوست.[۲۰]
صلح حدیبیه نتایجش از همه جنگهایی که در گذشته بود بیشتر شد، چون صلحی بود که درست و دقیق در جای خودش صورت گرفت. مکه تقریباً زمینهاش آماده شد. در فاصله این دو سالِ صلح حدیبیه تا فتح مکه، عده زیادی مسلمان شدند. مسلمین هم آزادی پیدا کرده بودند و در مکه تبلیغ میکردند. دیگر اساساً رمقی از نظر روحی برای کفار باقی نمانده بود. تبلیغات دروغی که کفار کرده بودند (خیلی تبلیغات دروغ راجع به پیغمبر میکردند) بعد معلوم شد که همهاش دروغ است، و این آرزو در دل توده مردم مکه پیدا شده بود که مسلمان شوند.[۲۱]
مسلمانان از این صلح، چند امتیاز و پیروزی مهم به شرح زیر به دست آوردند:
- عملًا به فریبخوردگان «مکّه» نشان دادند: آنها قصد کشتار ندارند، و برای شهر مقدّس «مکّه» و خانه خدا احترام فراوان قائلند، همین امر سبب جلب قلوب جمع کثیری، به سوی اسلام شد.
- «قریش» برای اولین بار، اسلام و مسلمین را به رسمیت شناختند، مطلبی که دلیل بر تثبیت موقعیت آنها در جزیره «عربستان» بود.
- بعد از «صلح حدیبیه»، مسلمانان به راحتی میتوانستند همه جا رفت و آمد کنند، و جان و مالشان محفوظ بود، و عملًا با مشرکان از نزدیک تماس پیدا میکردند، تماسی که نتیجهاش، شناخت بیشتر اسلام از سوی مشرکان، و جلب توجه آنها به اسلام بود.
- بعد از «صلح حدیبیه»، راه برای نشر اسلام در سراسر «جزیره عرب»، گشوده شده، و آوازه صلحطلبی پیامبر ص، اقوام مختلفی را که برداشت غلطی از اسلام و شخص پیامبر ص داشتند، به تجدید نظر وادار کرد، و امکانات وسیعی از نظر تبلیغاتی به دست مسلمانان افتاد.
- «صلح حدیبیه»، راه را برای گشودن «خیبر» و برچیدن این غده سرطانی یهود، که بالفعل و بالقوه، خطر مهمی برای اسلام و مسلمین محسوب میشد، هموار ساخت.
- اصولًا وحشت «قریش» از درگیری با سپاه هزار و چهارصد نفری پیامبر ص که هیچ سلاح مهم جنگی با خود نداشتند، و پذیرفتن شرائط صلح، خود عامل مهمی برای تقویت روحیه طرفداران اسلام، و شکست مخالفان بود که تا این اندازه، از مسلمانان حساب بردند.
- بعد از ماجرای «حدیبیه»، پیامبر ص نامههای متعددی به سران کشورهای بزرگ «ایران»، «روم»، «حبشه» و پادشاهان بزرگ جهان، نوشت، و آنها را به سوی اسلام دعوت کرد، و این به خوبی نشان میدهد که تا چه حد «صلح حدیبیه» اعتماد به نفس، به مسلمین داده بود، که نه تنها در «جزیره عرب»، که در دنیای بزرگ آن روز، راه خود را به پیش میگشودند.[۲۲]
مطالعه بیشتر
- صلح حدیبیه، سید صدرالدین بلاغی، تهران، حسینه ارشاد، ۱۳۶۹.
منابع
- ↑ سیدی، سید محمد، «حدیبیه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ذیل مدخل.
- ↑ مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۶، ص۲۵۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۶، ص۲۵۱.
- ↑ بهمن زینلی، سید محمدصادق حسینی کجانی، علی اعتصامی، «مقایسه تحلیلی نحوه انعکاس صلح حدیبیه در قرآن کریم و منابع تاریخی (مغازی واقدی، سیره ابن هشام، طبقات ابن سعد و تاریخ طبری)»، مجله قرآن، فرهنگ و تمدن، سال دوم، تابستان ۱۴۰۱، شماره ۴.
- ↑ منتظری مقدم، حامد، «صلح و جنگ در سیره پیامبر اعظم(ص)»، مجله معرفت، سال بیست و سوم، فروردین ۱۳۹۳، شماره ۱۹۶، «ویژه تاریخ».
- ↑ اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.
- ↑ منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی (دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه)، ترجمه و تقریر محمود صلواتی، تهران، انتشارات سرایی، ۱۳۷۹، ،ج۵، ص۲۹۲.
- ↑ اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.
- ↑ گورکه، آندریاس، «روایت تاریخی حدیبیه، پژوهشی درباره گزارش عروه بن زبیر»، ترجمه سیدعلی آقایی، مجله نامه تاریخپژوهان، زمستان ۱۳۸۵، و بهار ۱۳۸۶، شماره ۸ و ۹.
- ↑ منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی (دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه)، ترجمه و تقریر محمود صلواتی، تهران، انتشارات سرایی، ۱۳۷۹، ،ج۵، ص۲۹۳.
- ↑ سیدی، سید محمد، «حدیبیه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ذیل مدخل.
- ↑ کاشانی، ملا فتحالله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، ۱۳۳۶، ج۸، ص۳۶۰.
- ↑ محسنی، شیخ محمد آصف، انوار هدایت، کابل، رسالات، ۱۳۹۴، ج۳، ص۱۶۹.
- ↑ پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة، بیجا، دنیای دانش، بیتا، ص۵۲.
- ↑ حسین فخاری، ناصر برخوردار، «بررسی استراتژی پیامبر اعظم| در صلح حدیبیه براساس تحلیل سوات»، مجله تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، سال چهارم، زمستان ۱۳۹۲، شماره ۱۳. ص۵۱ تا ۷۸.
- ↑ سیدی، سید محمد، «حدیبیه»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ذیل مدخل.
- ↑ اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.
- ↑ سبحانی، شیخ جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، بیتا، ج۷، ص۲۹۸.
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی، محمد باقر، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۸، ج۱۸، ص۳۸۰.
- ↑ اداک، صابر، «حدیبیه»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.
- ↑ مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۶، ص۲۶۰.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، بیتا، ج۲۲، ص۲۵.