|
|
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش}}
| |
| {{شروع متن}} | | {{شروع متن}} |
| {{سوال}} | | {{سوال}} |
| با توجه به اينكه خداوند دستور به دوري از تكبر مي دهد، چگونه خود را با اسامي مانند جبار متکبر نام مي برد؟ | | با توجه به اینکه خداوند دستور به دوری از تکبر میدهد، چگونه خود را با اسم متکبر نام میبرد؟ |
| {{پایان سوال}} | | {{پایان سوال}} |
| {{پاسخ}} | | {{پاسخ}}وصف متکبر برای [[خداوند]]، به معنای «دارای کبریا و بزرگی» و «پیراسته بودن او از صفات [[مخلوقات]]» است. |
| براي روشن شدن تفاوت كبر و تكبر در انسان و در خداوند متعال، ابتداء بايد معنا و مفهوم كبر و تكبر و انواع كبر و فرق كبر با عُجب بيان شود تا بعد واضح شود كه صفت متكبر در خداوند صفت ناپسندي نيست.
| |
|
| |
|
| معناي كبر در مورد انسان
| | تفاوت صفت [[تکبر]] در خدا و [[انسان]]، به تفاوت منشأ آن برمیگردد؛ منشأ تکبر در خداوند، [[علم خدا|علم]]، [[قدرت خدا|قدرت]] و [[حکمت خدا|حکمت]] او است؛ ولی منشأ تکبر بشر، حقارت، [[جهل|نادانی]] و ضعف اراده است. |
|
| |
|
| كبر، استكبار و تكبر عبارت است از حالت نفساني و رواني كه آدمي به خود گمان برد كه از ديگران برتر و والاتر است و بزرگترين تكبر، تكبر بر خداوند است، از اينكه امتناع از قبول حق كند و اعتراف به معبوديت و اختصاص عبادت به او نداشته باشد.}}<ref>. راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، تهران، نشر كتاب، ۱۴۰۴، ص۴۲۱ و ۴۲۲.</ref>
| | == مفهومشناسی == |
| | به نظر [[شیخ صدوق]]، عالم [[شیعه]] قرن چهارم قمری، وصف متکبر که درباره خدا بهکار میرود، از «کبریاء» گرفته شده و به معنای «بزرگوار» و «بالاتر از همه زشتیها» است.<ref>صدوق، اسرار توحید یا ترجمه کتاب توحید، انتشارات علمیه اسلامیه، ص۲۰۱؛ نگاه کنید به احمد بن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، تصحیح و تعلیق احمد موحدی قمی، چاپ دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق، ص۳۲۵، و همچنین ترجمه فارسی کتاب نفیس عده الداعی، انتشارات کتابفروشی جعفری، مشهد، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۳۲۲و همچنین آیین بندگی و نیایش ترجمه عده الداعی، مترجم: حسین غفاری ساروی، قم، چاپ بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۵۶۹ و ۵۷۰.</ref> [[شهید اول]] (درگذشت ۷۸۶ق) نیز، یکی از معنای متکبر را «دارای کبریا و بزرگی» دانسته است.<ref>شهید اول، محمد بن مکی، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۶۷.</ref> |
|
| |
|
| فرق عجب با تكبر در این است عجب خودپسندي است،<ref>. امام خميني، سيد روح الله، شرح چهل حديث، مؤسسه تنظيم نشر آثار امام خميني، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ص۷۹.</ref> عجب فقط خود را بزرگ ميشمارد، اما خود را برتر از ديگران نميبيند.<ref>. نراقي، ملامحمد مهدي، جامع السعادات، تعليقه و تصحيح سيد محمد كلانتر، مطبعه النجف، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، ج۱، ص۳۴۴ ـ ۳۵۱.</ref> و كبر بزرگي كردن بر غير و عظمت فروشي است<ref>. امام خميني، شرح چهل حديث، همان، ص۷۹ .</ref> پس عجب سبب كبر است و كبر از نتائج عجب است.
| | به گفته [[ابراهیم کفعمی|ابراهیم کَفعَمی]]، عالم [[شیعه]] قرن نهم قمری، صفت متکبر در مورد خداوند به معنای «پیراسته بودن او از صفات مخلوقات» است. |
|
| |
|
| حضرت امام خميني (ره) در معناي كبر ميفرمايد: كبر عبارت است از يك حالت نفسانيه كه انسان ترفع كند و بزرگي كند و بزرگي بفروشد بر غير.<ref>. همان.</ref>
| | در آیه {{قرآن|هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّر|سوره=حشر|آیه=۲۳}} وصف متبکر برای خداوند بهکار رفته است. در آیه {{قرآن|وَلَهُ الْكِبْرِيَاءُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض|ترجمه=و کبریایی و عظمت در آسمان ها و زمین ویژه او است.|سوره=جاثیه|آیه=۳۷}} نیز، کبریاء و بزرگی مختص به خدا دانسته شده است. |
|
| |
|
| اما گاهي اين حالت خودبرتر بيني در درون است و اظهار نميكند و عملاً از خود نشان نميدهد، بلكه دچار كبر نفساني است كه اين را كبر ميگويند، ولي اگر اين گمان دورني برتر بيني، باعث شد كه در اعضاء و جوارح ظاهر شود ـ و با مردم عملاً به گونهاي برخورد نمايد كه خود را بزرگ وانمود كند و آنان را كوچك ـ اين را تكبر ميگويند.<ref>. نراقي، ملا احمد، جامع السعادات، معراج السعاده، مشهد، انتشارات نداي اسلامي، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۱۷۶.</ref>
| | == تفاوت صفت تکبر در خدا و انسان == |
| | تفاوت صفت [[تکبر]] در خدا و [[انسان]]، به تفاوت منشأ آن برمیگردد؛ منشأ تکبر در خداوند، [[علم خدا|علم]]، [[قدرت خدا|قدرت]] و [[حکمت خدا|حکمت]] او است؛ ولی منشأ تکبر بشر، حقارت، [[جهل|نادانی]] و ضعف اراده است. بر اساس [[روایتی]]، [[امام صادق(ع)]] عامل تکبر در انسان را احساس پستی و خواری در خود دانسته است.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج۳، باب کبر.</ref> انسان برای آنکه نقص خود را بپوشاند، تکبر ورزیده و مقامی را ادعا میکند که دارای آن نیست. |
|
| |
|
| چنانچه خداوند متعال فرموده: {{قرآن|كذلك يطبَع اللهُ علي كلِّ قلبِ متكبرٍ جبارٍِ<ref>. غافر/ ۳۵.</ref> يعني اين گونه خدا بر دل هر متكبّر ستمكاري مهر شقاوت ميزند. و رسول خدا(ص) فرمودند: لايدخلُ الجنه من كان في قلبه مثقال حبّه من خردل من كبر، يعني وارد بهشت نميشود، كسي كه در قلبش به اندازه ذرهاي كبر وجود داشته باشد.}}<ref>. نراقي، معراج السعاده، ص۱۷۶.</ref>
| | در برابر، تکبر خداوند ناشی از کمال وجود او است. او بینیاز از همه بوده و همه جهانیان به او نیاز دارند. کبریایی مختص به او است و جز او هیچ کسی دارای آن نیست.<ref>جاثیه: ۳۷.</ref> بشرِ نیازمند،<ref>فاطر: ۱۵.</ref> شایسته تکبر نیست، او بزرگی ندارد تا آن را آشکار کند و شایسته کبریایی نیست تا تکبر بورزد.<ref>فلسفی، گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، بخش دوم، چاپ سوم، هیئت نشر معارف اسلامی، ص۳۲۴ و ۳۲۵.</ref> |
|
| |
|
| و اما كبر داراي انواعي است: الف) گاهي كبر در برابر خداست.<ref>. دستغيب، سيد عبدالحسين، گناهان كبيره، چاپ آرمان، ج۲، ص۱۱۱ ـ ۱۳۲.</ref> همانند كبري كه نمرود و فرعون داشتند، و سبب اين كبر، طغيان و جهل است و از زشتترين انواع كبر است و بزرگترين نمونه كفر است،
| |
|
| |
|
| ب) گاهی كبر و تكبر بر انبياء است، خداوند ميفرمايد: {{قرآن|فقالوا انومنُ لبَشرينَ مثلِنا}} يعني چرا ما به دو بشر مثل خودمان ايمان آوريم.<ref>. مؤمنون/ ۴۷.</ref>
| |
|
| |
|
| ج) و گاهي تكبر بر مؤمنين است به اينكه خود را بزرگ بشمارد و ديگران را حقير و كوچك<ref>. نراقي، معراج السعاده، ص۱۷۸.</ref>
| | == منابع == |
| | | {{پانویس|۲}} |
| ==معناي متكبر در مورد خداوند == | |
| | |
| كفعمي ميفرمايد: المتكبر المتعالي عن صفات الخلق، متكبر عبارت است از منزه و پيراسته بودن از صفات خلق.
| |
| | |
| شهيد اول ميفرمايد: المتكبر ذوالكبرياء و هو الملك او ما يري الملك حقيراً بالنسبه الي عظمته. متكبر صاحب كبريايي و جبروت و عظمت است و او پادشاهي است كه غير از خود را نسبت به عظمت خويش كوچك ميبيند.<ref>. شهيد اول، محمد بن مكي، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۶۷.</ref>
| |
| | |
| و ابن فهد حلي صاحب كتاب عدّه الداعي این گونه توضیح میدهد: متكبر آن است كه متعالي و منزه و پيراسته است از صفات خلق و متكبر مأخوذ و گرفته شده از كبرياء است.<ref>. احمد بن فهد حلي، عده الداعي و نجاح الساعي، تصحيح و تعليق احمد موحدي قمي، چاپ دارالكتاب الاسلامي، چاپ اول، ۱۴۰۷ هـ . ق، ص۳۲۵، و همچنين ترجمه فارسي كتاب نفيس عده الداعي، انتشارات كتابفروشي جعفري، مشهد، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۳۲۲و همچنين آيين بندگي و نيايش ترجمه عده الداعي، مترجم: حسين غفاري ساروي، قم، چاپ بنياد معارف اسلامي، ۱۳۷۵، ص۵۶۹ و ۵۷۰ .</ref> شيخ صدوق در شرح لغت متكبر ميفرمايد: متكبر بزرگوار است و متعالي از همه قبائح.<ref>. صدوق، اسرار توحيد يا ترجمه كتاب توحيد، انتشارات علميه اسلاميه، ص۲۰۱.</ref> و در شرح اسماء حسناي پروردگار ميفرمايد: متكبر مأخوذ از كبرياء است و آن اسم است براي تكبر و تعظّم.<ref>. همان، ص۲۲۲.</ref>
| |
| | |
| ==صفت كبر در مورد انسان و خداوند== | |
| | |
| جباريت و تكبر از صفاتي هستند كه تخلّق بشر به آنها ناپسند و مذموم است و اتصاف باري تعالي به آن دو صفت شايسته و ممدوح. قرآن كريم از طرفي اين دو خُلق را براي انسانها از سيئات اخلاقي شناخته و خاطر نشان نموده است كه خداوند بر دل هر متكبر جبار مُهر بدبختي و شقاوت ميزند. و از طرف ديگر خداوند را جبار و متكبر خوانده و ذات اقدسش را به اين دو صفت توصيف فرموده است. {{قرآن|... كذلك يطبع الله علي كلّ قلب متكبّرٍ جبّارٍ<ref>. غافر/ ۳۵.</ref> و در جاي ديگر ميفرمايد: {{قرآن|... المؤمن المُهيمِنُ العزيزُ الجبار المتكبر}}؛ يعني، (اوست خداي يكتايي كه) ايمنيبخش (دلهاي هراسان) نگهبان جهان و جهانيان غالب و قاهر بر همه خلقان،با جبروت و عظمت و بزرگوار و برتر (از حد فكرت)...<ref>. حشر/ ۲۳.</ref>
| |
| | |
| حال چرا اتصاف خداوند به این صفت ممدوح است و اتصاف بشر به آن مذموم؟
| |
| | |
| سرّ این امر نهفته در منشأ تکبر و جباریت در انسان و خداوند است، منشأ جباریت و تکبر در مورد خداوند علم، قدرت و حكمت اوست، ولي منشأ جباريت بشر، حقارت، ناداني و ضعف اراده است. كسي كه از يك يا چند، جهت اساسي پستي و حقارت ميكند، براي آنكه نقص خود را بپوشاند، مقامي را ادعا ميكند كه فاقد آن است و چون ميبيند مردم ادعاي او را نميپذيرند، طغيان ميكند و بر اثر جهل و ضعف اراده به تعدي و تجاوز دست ميزند، تا بدين وسيله خود را بر مردم تحميل نمايد و آنان را به قبول گفته خويش وادار سازد.
| |
| | |
| اما تكبر خداوند ناشي از كمال وجود اوست. حضرت باري تعالي غنّي بالذات است و همه جهانيان به او احتياج دارند. كبريايي مختص به اوست و جز ذات اقدسش هيچكس واجد آن نيست: {{قرآن|و له الكبرياء في السموات و الارض و هو العزيز الحكيم}} يعني: و مقام جلال و كبريايي در آسمانها و زمين مخصوص اوست و او يكتا خداي مقتدر حكيم است.<ref>. جاثيه/ ۳۷.</ref> بشر عاجز و ناتواني كه فقير بالذات است {{قرآن|يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد}} يعني: اي مردم شما همه به خدا فقير و محتاجيد و تنها خداست كه بينياز و غني بالذات است و ستوده صفات است.<ref>. فاطر/ ۱۵.</ref> بشري كه نيازمندي با جوهر وجودش آميخته است، شايسته تكبر نيست، او بزرگي واقعي ندارد تا اظهار بزرگي كند و لايق كبريايي نيست تا متكبر باشد. تكبر بشر مانند جباريتش معلول حقارت دروني و ضعف باطني اوست.<ref>. فلسفي، گفتار فلسفي، اخلاق از نظر همزيستي و ارزشهاي انساني، بخش دوم، چاپ سوم، هيأت نشر معارف اسلامي، ص۳۲۴ و ۳۲۵.</ref>
| |
| | |
| اميرالمؤمنان علي(ع) ميفرمايد: فخر فروشي را كنار بگذار، تكبر و خود بزرگبيني را رها كن و به ياد مرگ باش.<ref>. نهجالبلاغه، ترجمه: محمد دشتي، چاپ پنجم، ناشر مؤسسه انتشارات مشهور، حكمت ۳۹۸.</ref> و در جاي ديگر ميفرمايد: فرزند آدم را با فخرفروشي چه كار؟ او كه در آغاز نطفهاي گنديده و در پايان مرداري بدبو، است. نه ميتواند روزي خويشتن را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد.<ref>. همان، حكمت ۴۵۴.</ref>
| |
| | |
| امام صادق(ع) ميفرمايد: هيچ انساني به تكبر و جباريت گرايش نمييابد، مگر بر اثر پستي و ذلتي كه در باطن خويش احساس ميكند.<ref>. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، با ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي، ج۳، باب كبر.</ref>
| |
| | |
| گاهي حالت عزت نفس در انسان كه صفتي پسنديده است موجب ميشود كه مردم را با چشم حقارت بنگرد، آنها را پست ببيند و خود را بزرگ و عظيم بپندارد. در اين صورت است كه عزت نفس به حالت تكبر و خود بزرگبيني مبدل ميشود. اين همان معنايي است كه امام سجاد(ع) (در دعاي مكارم الاخلاق) در پيشگاه الهي عرض ميكند: پروردگارا! به من عزت نفس و بزرگواري روح مرحمت بفرما؛ ولي خدايا من مبتلا به كبر نشوم. آلوده به بيماري خود بزرگبيني نگردم و بندگان خدا را با ديده حقارت ننگرم.
| |
| {{پایان پاسخ}}
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| <references />
| |
| {{شاخه | | {{شاخه |
| | شاخه اصلی = اخلاق | | | شاخه اصلی = آفریدگار |
| |شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی | | | شاخه فرعی۱ = اسماء و صفات الهی |
| |شاخه فرعی۲ = تکبر | | | شاخه فرعی۲ = |
| |شاخه فرعی۳ = | | | شاخه فرعی۳ = |
| }} | | }} |
| {{تکمیل مقاله | | {{تکمیل مقاله |
| | شناسه = | | | شناسه = شد |
| | تیترها = | | | تیترها = شد |
| | ویرایش = | | | ویرایش = شد |
| | لینکدهی = | | | لینکدهی = شد |
| | ناوبری = | | | ناوبری = |
| | نمایه = | | | نمایه = |
| | تغییر مسیر = | | | تغییر مسیر = شد |
| | ارجاعات = | | | ارجاعات = |
| | بازبینی = | | | بازبینی نویسنده = |
| | تکمیل = | | | بازبینی = |
| | اولویت = | | | تکمیل = |
| | کیفیت = | | | اولویت = ج |
| | | کیفیت = ج |
| }} | | }} |
| {{پایان متن}} | | {{پایان متن}} |