|
|
خط ۹: |
خط ۹: |
| == همسان نبودن اسلام و مسیحیت در امر حکومت == | | == همسان نبودن اسلام و مسیحیت در امر حکومت == |
| تفاوت ماهیت اسلام با آموزههای مسیحیت تحریف شده و جایگاه و عملکرد متفاوت روحانیت و کلیسا همسان انگاری این دو پدیده را نادرست مینماید. تجربه مسیحیت قرون وسطایی که منجر به دوران رنسانس وگریز مردم از دین به دنیاگرایی شد ناشی از عواملی بود که این عوامل در اسلام، حکومت دینی و روحانیت وجود ندارند. عوامل مختلفی در عدم این همسانانگاری دخیل بوده است. | | تفاوت ماهیت اسلام با آموزههای مسیحیت تحریف شده و جایگاه و عملکرد متفاوت روحانیت و کلیسا همسان انگاری این دو پدیده را نادرست مینماید. تجربه مسیحیت قرون وسطایی که منجر به دوران رنسانس وگریز مردم از دین به دنیاگرایی شد ناشی از عواملی بود که این عوامل در اسلام، حکومت دینی و روحانیت وجود ندارند. عوامل مختلفی در عدم این همسانانگاری دخیل بوده است. |
|
| |
| == الهیات جزمی و آموزههای تحریف شده مسیحیت ==
| |
| عقاید و باورهای نادرست و خرافه آمیزی مانند اعتقاد به تثلیث و اقالیم ثلاثه، نقصان ذاتی عقل آدمی در نیل به حقیقت، توسط رهبران مسیحی رواج یافت که به دلیل غیرعقلانی بودن، زمینه گریز از کلیسا را در میان مردم دامن زد. شهید مطهری متفکر مسلمان معتقد بود کلیسا نقش مهمی در سوق دادن مردم به ضد خدایی دارد که از نارسایی مفاهیم الهی کلیسایی مؤثرتر بوده و آن، تحمیل عقاید و نظریات خاص مذهبی و علمی کلیسا به صورت اجبار و سلب هرگونه آزادی عقیده در این دو قسمت است.<ref>مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، تهران: صدرا، ۱۳۷۸، ص۶۷ و ۶۶.</ref>
| |
|
| |
| عمدهترین زمینه ظهور و بروز سکولاریسم در غرب را باید در ناتوانی و تحریف کلام مسیحی ارزیابی کرد چرا که کلام مسیحی در همان قرون وسطی و بلکه پیش از آن از همان ابتداء نوزادی بود که ناقص الخلقه و مخلوط با بدعت و خرافه به دنیا آمد و درگیر هزاران تحریف و آلوده به خرافههای مشرکین و اساطیر یهودی و اغراض دنیاطلبان شد، توحیدش، تثلیث و نبوتش توأم با اخبار غلط در مورد تولد و مرگ پیامبرش شد و الهیات تحریف شده و مُغلَقِ آن نیز با زور بزرگانی چون «قدیس توماس آکویناس» نه عقلانی، بلکه معقول هم نشد.<ref>فاطمی، رضا، مقاله مروری بر تاریخچه سکولاریسم، نشریه عاشورا، ۱۳۷۷آبان.</ref>
| |
|
| |
| «در قرون وسطا، بحث علمی و حکمتی تقریباً به آنچه در مدارس دیر و کلیسا میگذشت، منحصر بود.»<ref>فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، تهران: هرمس، ۱۳۶۸، ص۸۰۹.</ref>
| |
|
| |
| برخلاف دین اسلام، مسیحیت فاقد اصول و نظامات فردی و اجتماعی برگرفته از وحی بود و اربابان کلیسا نیز همواره به عنوان مشاورانی امین و صادق و نه افرادی دارای برنامه حاکمیت و حکمرانی مطرح بودند، بنابراین؛ این دینی که سران کلیسا از مسیحیت ارائه میکردند، فاقد نظامات و شریعت فردی و اجتماعی برگرفته از وحی بود که این امر میدانی برای ظهور و جولان عقل تجربی و اعتقاد به آن بوجود آورد.
| |
|
| |
|
| == انتساب عملکرد ارباب کلیسا به دین و القاء تقابل بین علم و دین == | | == انتساب عملکرد ارباب کلیسا به دین و القاء تقابل بین علم و دین == |