۱٬۴۰۷
ویرایش
(جایگزینی متن - ' | ارجاعات =' به ' | ارجاعات = | بازبینی نویسنده = ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
در کتابهای تاریخی و روایی گاهی برای خلفای اهل سنت فضایلی نقل میشود که خود اهل سنت نیز در | در کتابهای تاریخی و روایی گاهی برای [[خلفای اهل سنت]] فضایلی نقل میشود که خود [[اهل سنت]] نیز در منابع رواییشان چنین روایاتی را ضعیف شمرده و رد میکنند. یکی از این فضایل که برای [[خلیفه دوم]]، [[عمر بن الخطاب]] آمده این است که از قول [[پیامبر(ص)]] نقل کردهاند که حضرت فرمود: «اگر بعد از من پیامبری قرار بود باشد او عمر بن خطاب میشد.»<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت، دارصادر، بی تا، ج۴، ص۱۵۴.</ref> همچنین اینگونه بیان شده که «اگر قرار بود خداوند متعال رسولی را مبعوث کند به یقین عمر بن خطاب را مبعوث میکرد.»<ref>هیثمی، نور الدین، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۶۸.</ref> یا اینکه میگویند حضرت به عمر فرموده است: «اگر قرار بود بعد از من پیامبری میآمد حتماً تو میشدی.»<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بی جا، دارالفکر،: ۱۴۱۵ق، ج۴۴، ص۱۱۶.</ref> | ||
برای بررسی این روایات باید به منابع اهل سنت مراجعه نمود؛ به همین دلیل سه روایت با این مضمون مورد بررسی قرار گرفته است. | |||
'''روایت اول''':{{متن عربی|لَوْ كَانَ بَعْدِی نَبِیٌّ لَكَانَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ}} | |||
در یکی از سلسله سندهای این روایت | در یکی از سلسله سندهای این روایت «مشروح بن هاعان» است که علمای اهل سنت مینویسند: «وی از جمله افرادی بود که با [[حجاج بن یوسف ثقفی]] برای انهدام [[کعبه]] منجنیق درست کرد و کعبه را با بمباران سنگ ویران کرد.»<ref>عقیلی مکی، محمد، ضعفاء الکبیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۲۲۲.</ref> همچنین بیان شده که وی روایات منکر را نقل میکرد که هیچکس قبول نداشت.<ref>ابن حبان البستی، کتاب المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین، بی جا، بی نا، بی تا، ج۳، ص۲۸.</ref> روایت منکر یعنی روایتی که برای اهل فن ناآشنا باشد و آنها را نشنیده باشند یا با مبانی اعتقادی و فقهی ناسازگاری باشد. | ||
در سند دیگر این روایت، «عصمه بن مالک» آمده است که باز ابراهیم الزیبق در حاشیه [[سیر اعلام النبلاء]] ذهبی که یکی از بزرگان اهل سنت است مینویسد که این حدیث که «عصمه بن مالک» آن را نقل کرده است، ضعیف است.<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق، ج۱۵، ص۴۲.</ref> در سند دیگری، این روایت از «ابی سعید خدری» نقل شده است که باز علمای اهل سنت این سند را نیز ضعیف میدانند.<ref>ذهبی، ج۱۵، ص۴۲.</ref> راوی دیگر این روایت فضل بن مختار است که هیثمی آن را ضعیف شمرده است.<ref>مجمع الزوائد و منبع الفوائد، همان، ج۹، ص۶۹.</ref> | |||
در | در کتابهای دیگر اهل سنت نیز این روایت ضعیف شمرده شده است؛ مانند مبارک فوری از علمای اهل سنت که مینویسد این حدیث غریب است<ref>مبارک، فوری، تحفه الاحوذی فی شرح الترمذی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق، ج۱۰. ص ۱۱۹.</ref> و عجلوانی مینویسد در سند این حدیث ضعف وجود دارد.<ref>عجلوانی جراحی، اسماعیل، کشف الخفاء و مزیل الالباس، بی جا، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص ۱۵۲.</ref> و در جای دیگر میگوید این حدیث مرفوعه است.<ref>عجلوانی، ج۲، ص۱۵۷.</ref> یعنی چند نفر از راویان آن افتاده و نقل نشده است. | ||
'''روایت دوم''':{{متن عربی|لو کان الله باعثا رسولا بعدی لبعث عمر بن الخطاب}} | |||
هیثمی از علمای اهل سنت میگوید: «این حدیث بخاطر عبدالمنعم بن بشیر ضعیف است.»<ref>مجمع الزوائد و منبع الفوائد، همان، ج۹، ص۶۹.</ref> و هندی فتنی دیگر عالم اهل سنت مینویسد: «یکی از راویان این حدیث زیاد بن یحیی است که او کذاب است (یعنی زیاد دروغ میگفت) و مینویسد که این حدیث منکر است.»<ref>هندی فتنی، محمد طاهر، تذکره الموضوعات، بی جا، بی نا، بی تا، ص۹۴.</ref> | هیثمی از علمای اهل سنت میگوید: «این حدیث بخاطر عبدالمنعم بن بشیر ضعیف است.»<ref>مجمع الزوائد و منبع الفوائد، همان، ج۹، ص۶۹.</ref> و هندی فتنی دیگر عالم اهل سنت مینویسد: «یکی از راویان این حدیث زیاد بن یحیی است که او کذاب است (یعنی زیاد دروغ میگفت) و مینویسد که این حدیث منکر است.»<ref>هندی فتنی، محمد طاهر، تذکره الموضوعات، بی جا، بی نا، بی تا، ص۹۴.</ref> | ||
'''روایت سوم''': {{متن عربی|لعمر بن الخطاب لو کان بعدی نبی لکنته}} | |||
این حدیث نیز مورد قبول نبوده از جمله ابن عساکر و متقی هندی، در کتابهای خود آوردهاند این حدیث منکر است.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بی جا، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۴۴، ص۱۸۶و متقی هندی، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، بی تا، ج۱۱، ص۵۸۱.</ref> اهل سنت چنین حدیثی را قبول ندارند و روایت و راویانش را ضعیف، کذاب، منکر و غریب میدانند. بنابراین روایات مورد قبول اهل سنت قرار نگرفته است. | |||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
خط ۴۰: | خط ۳۲: | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه =- | ||
| تیترها = | | تیترها =شد | ||
| ویرایش = | | ویرایش =شد | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی =شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
خط ۵۱: | خط ۴۳: | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت =ج | ||
| کیفیت = | | کیفیت =ج | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
ویرایش