ابن تیمیه و اهل سنت

سؤال

ابن تیمیه چه عقایدی داشته است و آیا علمای اهل سنت با او مخالف اند؟


ابن تیمیه که به‌عنوان شیخ‌الاسلام وهابیت معروف است، دارای انحرافات و ضعف‌هایی زیادی بوده است. مهم‌ترین ضعف ابن تیمیه این است که از جهل و نادانی مردم به نفع خود استفاده نموده و آنان را علیه مسلمانان تحریک می‌کنند. این ضعف او ناشی از انحراف اعتقادی از اسلام و قرآن بر مبنای ظاهرگرایی است و از عقل و استدلالات عقلی بهره‌ای نداشته است. به‌عبارت‌دیگر مهم‌ترین ضعف او تحجرگرایی و مقابله با آموزه‌های ناب اسلام است و بر این اساس نفی شفاعت ، توسل ، زیارت ، تبرک و دشمنی با اهل‌بیت رسول خدا(ص) و حمایت از بنی‌امیه و دشمنان اهل‌بیت(ع) حتی یزید بن معاویه را نتیجه گرفته است. ابن تیمیه در حقیقت پایه گذار عقاید وهابیت است. او عقاید خاصی را درباره حرمت زیارت و طلب شفاعت از پیامبر اسلام و سایر اولیاء در كتاب‌های متعدد به صورت گسترده و بر محور شرك وتوحید تدوین نموده و برای اخلاف خودش به جا گذاشت. در برابر آراء و نظریات ابداع شده و غریب ابن تیمیه، علمای بزرگ اسلامی اعم از شیعه و سنی هم عصر او و بعد از آن كتاب‌های زیادی را در ردّ عقایداو نوشته‌اند و علمای اهل سنت عقاید او را برنتافته و علیه او مطالبی را بیان داشته اند.

شخصیت ابن تیمیه

احمدبن عبدالحلیم حرانی معروف به ابن تیمیه در سال (۶۶۱ ق) در شهر حران یكی از شهرهای عراق متولد گردید.[۱]

عقاید ابن تیمیه

ابن تیمیه ۳۳ ساله بود كه آثار انحراف‌های فكری خطرناك او نمایان شد به طوری كه انتشار افكار باطل او در دمشق و اطراف آن غوغایی به پا كرد و باعث شد كه بسیاری از علمای اهل سنت در برابر او موضع¬گیری و حتی او را تكفیر كنند. عقاید ابن تیمیه که زمینه ساز به وجود آمدن فرقه وهابیت در قرن دوازدهم است، بر محور شرک و توحید دور می‌زند که به برخی آز آنها اشاره می‌شود:

۱. یکی از عقاید ابن تیمیه تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات است. او خداوند را مانند پادشاهان موجود در جامعه بشری پنداشته و عرش و محل سكونت او را در جهت فوق بالاتر از جایگاه مخلوقاتش قرار می‌دهند.[۲] و برای عرش خداوند اوصافی مانند خصوصیات تخت‌های شاهانه قائل است.[۳] او می‌گوید خداوند در روز جمعه از روزهای آخرت با انبیاء خودش جلسه تشكیل می‌دهد و برای این كار از عرش فرود می‌آید و بر كرسی خاصی كه برای این منظور در نظر گرفته شده است می‌نشیند و بعد از گفتگو با انبیاء جلسه را ترك گفته و به عرش خودش برمی‌گردد.[۴]

۲. ابن تیمیه معتقد‌است كه خداوند با چشم سر دیده می‌شود.[۵] و برای این ادعا چنین استدلال می‌كند كه هر چیزی كه وجودش كاملتر باشد برای دیدن سزاوارتر است. و از آن جا كه خداوند اكمل موجودات است سزاوارتر است برای دیدن از غیر او.[۶]

۳. ابن تیمیه بعد از اینكه برای خداوند دست، پا، ساق، كفش طلائی و امثال اینها را قائل می‌شوند می‌گویند: خداوند هر شب به آسمان زمین فرود می‌آید و در شب عرفه به زمین نزدیك‌تر می‌شود تا دعاهای بندگان خود را از نزدیك اجابت كند.[۷]

۴. عقیده دیگر ابن تیمیه بدعت شمردن شفاعت است. او می‌گوید اگر کسی شیخی(نبی ولی و امثال اینها) را ندا دهد که شفیع او شود این کار از جنس دعای نصاری برای مریم و احبار و رهبان است و مؤمن فقط باید به خدا امید داشته باشد و از او بترسد و از او بخواهد.[۸] و نیز می‌گوید: برای مؤمن غیر از خدا هیچ کسی نه ملَکی و نه پیامبری و نه صدیقی شفیع و ولی نیست.[۹] بلکه این گفتار و اعمال بدتر از گفتار یهود و نصاری و بلکه بدتر از سخنان مشرکین و مجوس و سایر کفار می‌باشد... و توحید این است که فقط خدا را عبادت کنیم و چیزی را با او شریک و شفیع قرار ندهیم به دلیل اینکه مشرکین اعتقاد به توحید در ربوبیت داشتند و لی به علت اعتقاد به شفاعت مشرک بودند.[۱۰]

۵. یکی دیگر از عقاید ابن تیمیه حرمت سفر به سوی زیارت است. او می¬گوید اگر کسی چنین کاری انجام داد مخالف با صریح نهی بوده و مخالفت با نهی معصیت است و منجر به کفر یا غیر آن می¬شود؛ بنابراین هیچ کسی برای قبر هیچ یکی از انبیاء و مشایخ و غیر آنها نباید سفر کند.[۱۱]

۶. ابن تیمیه برخلاف همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی بر این عقیده است که اهل بیت رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) هیچ فضلیتی ندارند بلکه این عقیده را ناشی از جاهلیت عرب دانسته و می¬گوید : اعتقاد برتری و افضلیت اهل¬بیت رسول الله بر دیگران از تفکرات عصر جاهلیت است که در آن عصر سران و رؤسای قبیله را بر دیگران مقدم می¬داشته اند؟[۱۲] اینها برخی از عقاید ابن تیمیه است که اساس فرقه وهابیت را تشکیل می‌دهد.

رد عقاید ابن تیمیه توسط علمای اهل سنت

۱. علمای اهل سنت هم آنانی که معاصر ابن تیمیه و هم علمای بعدی اهل سنت در برابر عقاید ابن تیمیه کتابهای متعددی نوشته اند. ابن بطوطه، ‌عبدالله بن سعد یافعی، تقی الدین سبكی، ابن حجر مكی، قاضی احنائی هر كدام به ترتیب كتاب‌های بنام تحفه النظار مرآت الجنان، شفاء السقام فی زیاره خیر الانام، جوهر المنظم فی زیاره قبر النبی مكرم و المقاله المرضیه، در ردّ عقاید ابن تیمیه نوشته و همچنین ابوحیان اندلسی، كمال الدین زملكانی،‌ابوبكر الحصینی، ابن حجر عسقلانی، شیخ موسوی عبدالعظیم هندی، حافظ ذهبی، هر كدام به سهم خود عقاید و نظرات ابن تیمیه را مردود شمرده و منافات و تضاد آراء او را با اسلام به اثبات رسانده‌اند.[۱۳]

۲. ابن حجر هیثمی از دانشمندان بنام اهل سنت که حافظ علی الاطلاق است در باره ابن تیمیه می‌گوید: «خدا او را خوار و گمراه و كور و كر كرده است و پیشوایان اهل سنت و معاصرین وی از شافعی‌ها و مالكی‌ها و حنفی‌ها، بر فساد افكار و اقوال او تصریح دارند، و اعتراض وی حتی عمر بن خطاب و علی بن ابی‌طالب را نیز در بر گرفته است... سخنان ابن تیمیه فاقد ارزش بوده و او فردی بدعت‌گذار، گمراه، گمراه‌گر و غیر معتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید و ما را از شر عقیده و راه و رسم وی حفظ كند.( ابن حجر هیثمی، الفتاوی الحدیثه، بی‌تا بی‌جا بی‌نا، ص۸۶.)

۳. سبكی از محققان برجسته و معاصر ابن تیمیه در باره او می‌گوید: او در پوشش پیروی از كتاب و سنت، در عقاید اسلامی بدعت گذاشت و اركان اسلام را درهم شكست، او با اتفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنی گفت كه مستلزم جسمانی بودن خدا و مركّب بودن ذات او است، تا آن‌جا كه ازلی بودن عالم را ملتزم شد و با این سخنان حتی از ۷۳ فرقه نیز بیرون رفت.[۱۴]

۴. شوكانی یكی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت می‌گوید: «محمد بخاری حنفی متوفای سال ۸۴۱ ق از بدعت‌گذاری و كفر ابن تیمیه سخن گفته است تا آن‌جا كه در مجلس خود تصریح كرده كه اگر كسی به ابن تیمیه «شیخ الاسلام» بگوید، كافر است.[۱۵]

و نیز در جای دیگر می‌گوید: «طبق فتوای قاضی مالكی دمشق كه حكم به كفر او داده بود، در دمشق ندا در دادند كه هركس معقتد به عقاید ابن تیمیه باشد، خون و مالش حلال است «من اعتقد عقیده ابن تیمیه، حلّ دمه و ماله».[۱۶]

۵. ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه خود (رحله ابن بطوطه) در باره‌ ابن تیمیه می‌نویسد: «و كان فی عقله شیء» ؛ در عقل او چیزی بود.[۱۷] به این معنا که او مشکل عقلی داشته است.

۶. ذهبی دانشمند بلند آوازه و هم عصر ابن تیمیه، صاحب كتاب «سیر اعلام النبلاء» در نامه¬ای به ابن تیمیه می‌نویسد:

ای بی‌چاره! آنان كه از تو متابعت می‌كنند، در پرتگاه زندقه و كفر و نابودی قرار دارند، نه این است كه عمده¬ پیروان تو عقب مانده، گوشه‌گیر و سبك عقل و یا عوام، دروغ‌گو و كودن، و یا بیگانه، فرومایه و مكّار، و یا خشك، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر چنانچه سخن مرا قبول نداری، آنان را امتحان كن و با مقیاس عدالت بسنج آیا وقت آن نرسیده است كه از جهل و نادانی دست برداری و توبه كنی؟ بدان كه مرگت نزدیك شده، به خدا قسم گمان نمی‌كنم تو به یاد مرگ باشی؛ بلكه كسانی را كه به یاد مرگ هستند، تحقیر می‌كنی!... تو با من كه دوستت هستم، این چنین برخورد (تند و دور از ادب اسلامی) می‌كنی؛ پس با دشمنانت چه خواهی كرد. به خدا سوگند در میان دشمنانت، افراد صالح، شایسته، عاقل و دانشور فراوان هستند؛ چنان‌كه در بین دوستان تو افراد آلوده، دروغ‌گو، نادان و بی‌عار زیاد به چشم می‌خورند.[۱۸]

و در نامه¬ای دیگری او را این گونه نصیحت می‌كند:

ای مرد! قسم به خدا، ما باید جلوی افكار تو را بگیریم. تو بحث كننده‌ای هستی زبان دان كه نه آرام هستی و نه فروكش می‌كنی. بپرهیز از این لغزش‌هایی كه در دین داری كه پیامبر تو آن [نوع] مسائل [را كه مطرح می‌كنی] كراهت و عیب می‌دارد و [پیامبر] از كثرت سؤال نهی فرمود... سخن زیاد ـ آن هم بدون لغزش ـ اگر در مورد حلال و حرام باشد، باعث قساوت قلب می‌شود. حال اگر آن سخنان كفر گویی باشد، قلب‌ها را كور می‌كند و پیامد خوبی نخواهد داشت.

ای فرومایه! كسی كه از تو پیروی می‌كند، اگر علم و دینش كم باشد، خودش را در معرض انكار خداوند و نابودی دینش قرار داده است. پیروان تو نیستند؛ مگر عده‌ای دست و پا بسته و كم عقل؛ یا بی‌سواد و دروغ‌گو و ابله؛ یا بیگانه‌ای ساكت كه مكرش قوی است، و یا فردی صالح اما خشك و بی‌فهم.

ای مسلمان! مركب شهوتت را برای مدح خودت پیش بیاور تا چه اندازه نَفْس خود را تصدیق می‌كنی و نیكان را خوار می‌شماری؟! تا چه اندازه خود را بزرگ می‌شماری و عابدان را كوچك می‌نگری؟! تا كی با نَفْست دوستانه برخورد می‌كنی و كار زاهدان را زشت می‌شماری؟! تا كی می‌خواهی كلامت را به گونه‌ای ستایش كنی كه به همان صورت ـ به خدا قسم ـ احادیث صحیحین را مدح نمی‌كنی؟! ای كاش احادیث صحیحین از دست تو سالم می‌ماند؛ بلكه هر وقت خواستی، آن‌ها را با برچسپ تضعیف و موهوم بودن یا با تأویل و انكار تغییر داده‌ای.[۱۹]

۷. افكار باطل ابن تیمیه، به ویژه در شامات كه مهد علم و دانش بود، با انتقادات شدید و اعتراضات گستردۀ علمای مذاهب مختلف مواجه شد؛ تا جایی كه گروهی از علما بر علیه او قیام كردند و جلال الدین حنفی قاضی وقت، محاكمه وی را خواستار شد؛ اما وی از حضور در دادگاه امتناع كرد، تا این‌كه در هشتم رجب سال ۷۰۵ قضات شهر همراه با وی در قصر نائب السلطنه حاضر شدند و كتاب «الواسطیه» وی را قرائت كردند و پس از دو جلسه مناظره با كمال الدین زملكانی و اثبات انحراف فكری و عقیدتی ابن تیمیه به مصر تبعید شد و در آن‌جا نیز به خاطر نشر اندیشه‌های انحرافی، به وسیلۀ ابن محلوف مالكی قاضی وقت به زندان محكوم شد. او با قضاوت علماء اهل سنت به خصوص علماء شافعی و مالکی چندین بار زندانی می¬شود و بالاخره در سال (۷۲۸ق) در زندان می¬میرد.[۲۰]

منابع

  1. كثیری، سید محمد، السلفیه بین السنه و الامامیه، بیروت انتشارات غدیر، چ۱، ۱۴۱۸ ق، ص۲۱۱.
  2. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه،‌ بولاق مصر، مطبعه كبری امیریه، چ۱، ۱۳۲۱ ق، ج۱ ص۳۶۳.
  3. ابن تیمیه، ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم الحرانی، مجموع الفتاوی (كتب و رسائل و فتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه)، مكتبه ابن تیمیه، چ۲، تحقیق: عبدالرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج۵، ص۱۳۷.
  4. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اجتماع الجیوش الاسلامیه، بیروت،‌ دارالكتب العلمیه، ج۱، ص۵۱؛ مجموع الفتاوی، ج۵، ص۵۵.
  5. منهاج السنه، ج۳ ، ص۳۴۱.
  6. منهاج السنه، ج۱ ، ص۲۱۷.
  7. منهاج السنه، ج۱ ، ص۲۶۲.
  8. کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه ، ج۲۷، ص۸۹.
  9. کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه ، ج۲۸، ص۶۰۳.
  10. مجموع الفتاوی(کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه)، ج۱۱، ص۵۰ -۵۱.
  11. مجموع الفتاوی(کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه)، ج۲۷، ص۱۹۶.
  12. منهاج السنه، ج۳ ص۲۶۹.
  13. كثیری، سید محمد، السلفیه بین السنه و الامامیه، بیروت انتشارات غدیر، چ۱، ۱۴۱۸ ق، ص۲۳۵ ـ ۲۳۹.
  14. سبکی، تقی الدین ، الدره المضیه فی الرد علی ابن تیمیه، بی جا، بی تا، ص۵.
  15. شوکانی، محمد بن علی ، البدر الطالع، بیروت، دارالمعرفه. بی‌تا، ج۲، ص۲۶۰.
  16. ابن حجرعسقلانی، احمد بن علی،الدرر الكامنه، فی آعیان المائه الثامنه، بیروت، دارالجیل، ج۱، ص۱۴۷ ؛ البدر الطالع، ج۱، ص۶۷.
  17. ابن بطوطه، أبی عبد الله محمد بن ابراهیم، رحله ابن بطوطه، بیروت، داربیروت، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۳۱۶.
  18. محمد کوثری مصری، تكمله السیف الصیقل، بی‌تا، بی‌نا، بی‌جا، ص۱۹۰.
  19. محمد کوثری مصری، تكمله السیف الصیقل، بی‌تا، بی‌نا، بی‌جا، ص۱۹۰.
  20. فقیهی، علی اصغر، وهابیان، اسماعلیان، چ۲، ۱۳۶۴ش، ص۴۶.