|
|
خط ۳۳: |
خط ۳۳: |
| دوم. روایت ابن اسحاق ابن جریر طبری (۳۱۰ هـ. ق) | | دوم. روایت ابن اسحاق ابن جریر طبری (۳۱۰ هـ. ق) |
|
| |
|
| روایت ابن اسحاق را این گونه گزارش میکند: (ابن اسحاق گفت: پادشاه مصر یوسف(ع) را (آن گونه که گفتهاند) جایگزین اطفیر کرد و به او اختیار تام داد. ابن اسحاق ادامه داد: و (برای من نقل کردهاند و خدا بهتر میداند) زمانی که اطفیر از دنیا رفت، ریان بن ولید، همسر اطفیر را که راعیل نام داشت به ازدواج یوسف(ع) درآورد. وقتی راعیل به خدمت یوسف رسید یوسف به او گفت: این بهتر است از آنچه پیش از این به دنبال آن بود. (ابن اسحاق گفت: پس گمان میکنند) زلیخا گفت ای دوست مرا ملامت نکن. من چنانکه میبینی زیبا هستم و صاحب من توان جنسی نداشت و از آن سو تو نیز زیبارو بودی. پس نفس من بر من غلبه یافت. پس ایشان گمان میکنند: یوسف(ع) او را باکره یافت و راعیل برای یوسف دو پسر آورد یکی افراثیم و دیگری میشا) | | روایت ابن اسحاق را این گونه گزارش میکند: ابن اسحاق گفت: پادشاه مصر یوسف(ع) را جایگزین اطفیر کرد و به او اختیار تام داد. زمانی که اطفیر از دنیا رفت، ریان بن ولید، همسر اطفیر را که راعیل نام داشت به ازدواج یوسف(ع) درآورد. وقتی راعیل به خدمت یوسف رسید یوسف به او گفت: این بهتر است از آنچه پیش از این به دنبال آن بود. زلیخا گفت ای دوست مرا ملامت نکن. من چنانکه میبینی زیبا هستم و صاحب من توان جنسی نداشت و از آن سو تو نیز زیبارو بودی. پس نفس من بر من غلبه یافت. پس ایشان گمان میکنند: یوسف(ع) او را باکره یافت و راعیل برای یوسف دو پسر آورد یکی افراثیم و دیگری میشا. |
| | |
| ابن ابی حاتم رازی (۳۲۷ هـ. ق) نیز با حذف صدر و ذیل روایت یاد شده، این گونه مینویسد: (ابن اسحاق میگوید: و (ذکر کردهاند) زمانی که اطفیر از دنیا رفت، ریان بن ولید، همسر اطفیر را که راعیل نام داشت به ازدواج یوسف(ع) درآورد. وقتی راعیل به خدمت یوسف رسید، یوسف به او گفت: این بهتر است از آنچه پیش از این به دنبال آن بودی. (ابن اسحاق گفت: پس گمان میکنند) زلیخا گفت ای دوست مرا ملامت نکن. من چنانکه میبینی زیبا هستم و صاحب من توان جنسی نداشت و از آن سو تو نیز زیبا رو بودی پس نفس من بر من غلبه یافت. پس ایشان گمان میکنند: یوسف(ع) او را باکره یافت و راعیل برای یوسف دو پسر آورد)
| |
| | |
| سمعانی (۴۸۹ هـ. ق) نیز بدون این که نامی از ابن اسحاق بیاورد به صورت مجهول میگوید: (روایت شده که پادشاه خواسته یوسف را پس از یک سال اجابت کرد و او را ولایت داد و تاج جواهرنشان بر سر او نهاد و او را بر تخت طلا نشانید، تمامی قدرت را به او داد و او را عزیز مصر خواند و همچنین در ادامه قصه آمده است که: عزیز مصر از دنیا رفت و پادشاه مصر همسر او را به ازدواج یوسف درآورد و او برای یوسف دو پسر آورد)
| |
| | |
| بغوی (۵۱۰ هـ. ق) نیز با کمی تفاوت همان روایت طبری را در ازدواج یوسف(ع) گزارش میکند. چنانکه نسفی نیز تلفیقی از چند روایت را گزارش میکند. صدر روایت را مانند سمعانی میآورد و ذیل روایت را چون طبری و ابن ابی حاتم رازی. اما در مجموع نقل او بیش تر مانند روایت طبری است با این تفاوت که سند ندارد و راوی ذکر نشده است.
| |
| | |
| روایت وهب بن منبه و ابن اسحاق از جهت نام همسر یوسف با یکدیگر ناسازگار مینمایند در توجیه و سازگار جلوه دادن این دو روایت، برخی راعیل را نام همسر عزیز مصر میدانند و زلیخا را لقب او میشناسند۳۳ و شماری دیگر راعیل را لقب و زلیخا را نام همسر عزیز مصر میدانند. ۳۴ براین اساس زلیخا و راعیل را یک نفر میشناسند و زلیخای در روایت وهب را همان راعیل روایت ابن اسحاق و راعیل روایت ابن اسحاق را همان زلیخای در راویت وهب معرفی میکنند. این سخن، هرچند به ظاهر صحیح مینماید و ممکن است روایت وهب را سازگار با روایت ابن اسحاق نشان دهد؛ اما با دقت در نسب راعیل و زلیخا به نادرستی این راهکار پی میبریم. نام پدر زلیخا، تملیخاست۳۵ و نام پدر راعیل، رعاییل۳۶ است؛ بنابراین، ناسازگاری میان روایت وهب و ابن اسحاق به قوت خود باقی است.
| |
|
| |
|
| === نقد و بررسی روایت ابن اسحاق === | | === نقد و بررسی روایت ابن اسحاق === |
| روایت ابن اسحاق نیز از چند جهت در خور طعن است و در گروه اسرائیلیات قرار میگیرد: | | روایت ابن اسحاق از چند جهت در خور طعن است و در گروه اسرائیلیات قرار میگیرد: |
|
| |
|
| الف. ابن اسحاق، مشترک میان چندین نفر است: سلیمان بن اسحاق، یعقوب بن اسحاق، یحیی بن اسحاق، محمد بن اسحاق، زکریا بن اسحاق و…. | | الف. ابن اسحاق، مشترک میان چندین نفر است: سلیمان بن اسحاق، یعقوب بن اسحاق، یحیی بن اسحاق، محمد بن اسحاق، زکریا بن اسحاق و... |
|
| |
|
| ب. روایت ابن اسحاق، در شمار احادیث مسند و منسوب به پیامبر قرار نمیگیرد و حکم روایت مسند را ندارد؛ چه این که در روایت ابن اسحاق، چهار نشانه بر نقل ابن اسحاق از افراد نامعلوم، یا دست کم غیر از پیامبر وجود دارد: ۱. (فیما یذکرون) ۲. (فذکر لی واللّه اعلم) ۳. (فیزعمون) ۴. (فیزعمون) واژهها و جملههای یاد شده، قرینه ای روشن و آشکار بر نقل ابن اسحاق از دیگران است و بنابراین، روایت او در شمار روایات مستند و درخور اعتماد اهل سنت قرار نمیگیرد؛ چه این که اهل سنت روایتی را مسند و معتبر میشناسند که برگرفته از پیامبر باشد. | | ب. روایت ابن اسحاق، در شمار احادیث مسند و منسوب به پیامبر قرار نمیگیرد و حکم روایت مسند را ندارد. |
|
| |
|
| ج. ابن اسحاق، به روایت خود اعتماد نداشته و با عباراتی چون (واللّه اعلم) و (فیزعمون) از بیاعتمادی خویش به اصل ماجرا و جزئیات آن پرده برمیدارد. | | ج. ابن اسحاق، به روایت خود اعتماد نداشته و با عباراتی چون (واللّه اعلم) و (فیزعمون) از بیاعتمادی خویش به اصل ماجرا و جزئیات آن پرده برمیدارد. |
|
| |
|
| د. روایت اضطراب در متن دارد. برخی موارد اضطراب عبارت اند از: ۱. در نقل طبری، سخن از جانشینی یوسف شده است، ولی در نقل ابن ابی حاتم، هیچ اشاره ای به این موضوع نشده است. ۲. در روایت ابن ابی حاتم، نامی از فرزندان یوسف برده نشده است؛ اما در روایتی که طبری نقل میکند، افراثیم و میشا پسران حضرت یوسف معرفی میشوند. ۳. صدر روایت ازدواج یوسف با راعیل در نقل طبری با نقل ابن ابی حاتم، سمعانی، بغوی، نسفی متفاوت است؛ بخصوص با نظرداشت این موضوع که همانندی زیادی میان روایت سمعانی با سِفرِ پیدایش وجود دارد. در سِفرِ پیدایش میخوانیم: (پس فرعون به یوسف گفت… علی هذا پیش کار خانه ام تو خواهی بود و تمام قوم من محکوم حکم تو خواهند شد و من همین، به حسب تخت، از تو بزرگتر خواهم بود و دیگر فرعون به یوسف گفت که ببین تو را بزرگ تمامی مصر گردانیدم و فرعون، انگشترین خود را از دست خود درآورد و به دست یوسف گذاشت و هم او را به کتان نازک ملبس ساخت و طوق زرین به گردنش انداخت و او را به عراده دومین خود سوار کرد و در حضورش ندا کردند زانو بزنید و او را حاکم تمامی ملک مصر گردانید. هم فرعون به یوسف گفت که: من فرعونم و بدون اذن تو کسی در تمامی ملک مصر دست خود و پای خود را نخواهد برداشت)۳۷ ۴. نام فرعون در برخی نقلها، ریان بن ولید آمده است و در برخی دیگر هیچ نامی از او برده نشده است. ۵. روایت ابن اسحاق از ازدواج یوسف با راعیل حکایت میکند و روایت وهب بن منبه از ادواج یوسف با زلیخا. هرچند برخی راعیل را نام همسر عزیز مصر میدانند و زلیخا را لقب او میشناسند۳۸ و شماری دیگر راعیل را لقب و زلیخا را نام همسر عزیز مصر میدانند۳۹ و شاید بر این اساس بتوان ناسازگاری این دو روایت را از میان برداشت؛ اما نظرداشت نام پدر راعیل و پدر زلیخا نشان از آن دارد که زلیخا و راعیل یک نفر نیست. نام مادر زلیخا تملیخاست۴۰ و نام مادر راعیل، عاییل | | د. اضطراب زیادی در متن روایت وجود دارد.<ref>بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.</ref> |
|
| |
|
| == متون شیعه == | | == متون شیعه == |