automoderated
۵۴۳
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
این برهان بیشتر به صورتی که در حدیث آمده است تقریر میشود | این برهان بیشتر به صورتی که در حدیث آمده است تقریر میشود | ||
اگر فرض کنیم دو [[واجب الوجود]] هست لازم است | اگر فرض کنیم دو [[واجب الوجود]] هست لازم است فرجه، یعنی امتیازی میان آنها باشد زیرا تکثر و دو تا بودن فرع بر این است که هر کدام از آنها و لااقل یکی از آنها چیزی داشته باشد که دیگری ندارد اگر هر چه این یکی دارد آن دیگری هم داشته باشد و بالعکس فرض تعدد نمیشود پس در میان دو ذات واجب امر سومی لازم است که وجه تمایز آن دو باشد آن امر سوم نیز به نوبه خود واجب است زیرا اگر ممکن باشد باید از ناحیه دیگری رسیده باشد پس لازم میآید هر یک از واجب الوجودها در مرتبه ذات خود از دیگری متمایز نباشد و با او یکی باشد و در مرتبه بعد کثرت و تعدد پیدا شده باشد. | ||
پس آن امر سوم نیز واجب الوجود است پس وجود دو واجب مستلزم وجود سه واجب است و چون هر سه واجب اند و میان هر دو واجب الوجود با واجب الوجود دیگر فرجه و وجه امتیازی ضرورت دارد واجب سوم باید از هر دو واجب دیگر ممتاز باشد پس باید دو ما به الامتیاز دیگر در کار باشد تا این واجب را از دو واجب دیگر متمایز کند پس وجود سه واجب مستلزم پنج واجب است. | پس آن امر سوم نیز واجب الوجود است پس وجود دو واجب مستلزم وجود سه واجب است و چون هر سه واجب اند و میان هر دو واجب الوجود با واجب الوجود دیگر فرجه و وجه امتیازی ضرورت دارد واجب سوم باید از هر دو واجب دیگر ممتاز باشد پس باید دو ما به الامتیاز دیگر در کار باشد تا این واجب را از دو واجب دیگر متمایز کند پس وجود سه واجب مستلزم پنج واجب است. | ||
و چون علی الفرض این دو واجب نیز باید از سه واجب قبلی ممتاز باشند مستلزم این است که لا اقل سه ما به الامتیاز دیگر یعنی سه واجب دیگر در | و چون علی الفرض این دو واجب نیز باید از سه واجب قبلی ممتاز باشند مستلزم این است که لا اقل سه ما به الامتیاز دیگر یعنی سه واجب دیگر در کار باشد و این خود مستلزم هشت واجب است و هشت واجب مستلزم سیزده واجب است و سیزده واجب مستلزم بیست و یک واجب و بیست و یک واجب مستلزم سی و چهار واجب است و همینطور ادامه پیدا می کند. پس وجود دو واجب مستلزم وجود واجبهای بینهایت است. | ||
گذشته از اینکه | گذشته از اینکه ترکیب با وجوب ناسازگار است این نوع خاص ترکیب یعنی ترکیب از اجزائی که هر جزء مستلزم جزء دیگر، علاوه بر اجزاء مفروضه اولی باشد محال است.<ref>. مطهری، مرتضی، حاشیه کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، علامه طباطبایی، ج۵، ص ۱۵۶ انتشارات صدرا،</ref> | ||
== تقریر دیگر از برهان فرجه == | == تقریر دیگر از برهان فرجه == | ||
اگر فرض کنیم دو آفریدگار و واجب الوجود در عالم باشد، لازم است بین آنها فرجه و امتیازی برقرار گردیده باشد، زیرا تکثر و تعدد آفریدگار متفرع بر این است که هر کدام از آنها چیزی داشته باشند که دیگری ندارد، چرا که اگر هرچه این یکی دارد آن دیگری هم داشته باشد و عکس آن، در این صورت فرض تکثّر و تعدد معنا پیدا نمیکند، بلکه یکی خواهند بود، | اگر فرض کنیم دو آفریدگار و واجب الوجود در عالم باشد، لازم است بین آنها فرجه و امتیازی برقرار گردیده باشد، زیرا تکثر و تعدد آفریدگار متفرع بر این است که هر کدام از آنها چیزی داشته باشند که دیگری ندارد، چرا که اگر هرچه این یکی دارد آن دیگری هم داشته باشد و عکس آن، در این صورت فرض تکثّر و تعدد معنا پیدا نمیکند، بلکه یکی خواهند بود، لیکن یکی فرضی و خیالی و دومی واقعی و خارجی. پس در میان دو خدا (دو ذات واجب) امر سومی لازم است که وجه امتیاز آن دو باشد. | ||
آن امر سوم نیز باید از نوع هستی باشد؛ چون نیستی امتیازی نمیتواند باشد. آن هستی امتیاز دهنده هم باید از نوع واجب الوجود باشد، زیرا اگر ممکن الوجود باشد باید هستی خود را از ناحیه دیگری گرفته باشد؛ بنابراین لازم میآید هریک از واجب الوجودها در مرتبه ذات خود از دیگری متمایز نباشند؛ بلکه با همه یکی و در مرتبه بعد از ذات، تعدد و تکثر پیدا کرده باشد. وانگهی لازمه این حرف، ترکیب واجب الوجود است و هر چیز مرکبی ممکن خواهد بود نه واجب و این محال است؛ مثل این است که بگوییم یک موجودی مرکب از یخ و آتش باشد و حال آن که هرکدام از اینها وجود دیگری را نفی میکند. پس آن امر سوم نیز باید | آن امر سوم نیز باید از نوع هستی باشد؛ چون نیستی امتیازی نمیتواند باشد. آن هستی امتیاز دهنده هم باید از نوع واجب الوجود باشد، زیرا اگر ممکن الوجود باشد باید هستی خود را از ناحیه دیگری گرفته باشد؛ بنابراین لازم میآید هریک از واجب الوجودها در مرتبه ذات خود از دیگری متمایز نباشند؛ بلکه با همه یکی و در مرتبه بعد از ذات، تعدد و تکثر پیدا کرده باشد. وانگهی لازمه این حرف، ترکیب واجب الوجود است و هر چیز مرکبی ممکن خواهد بود نه واجب و این محال است؛ مثل این است که بگوییم یک موجودی مرکب از یخ و آتش باشد و حال آن که هرکدام از اینها وجود دیگری را نفی میکند. پس آن امر سوم نیز باید واجب الوجود باشد. پس وجود دو حقیقتِ واجب مستلزم وجود سه امر واجب است و چون هرسه واجب الوجود و خدا هستند و بین هر وجود واجب با دیگری امتیاز و فرجه ای ضرورت دارد و بی گمان واجب سوم نیز باید از دو واجب الوجود دیگر ممتاز باشد؛ یک امتیاز نسبت به واجب اول تا این موجود واجب (واجب اول) را ممتاز سازد و امتیاز دیگری نسبت به واجب دوم داشته باشد تا این موجود واجب را از دو واجب دیگر ممتاز و برجسته سازد. پس فرض وجود سه خدا (واجب الوجود) مستلزم وجود پنج واجب خواهد بود و از آن جایی که طبق فرض عقلی این دو واجب نیز باید از سه واجب اولیه امتیاز داشته باشند، لازمه اش این است که حداقل سه امتیاز مستقل دیگر از سنخ وجود در کار باشد که آن امتیازها به نوبه خود واجب الوجودند و این خود مستلزم هشت واجب است و هشت واجب دیگر نیز مستلزم سیزده واجب خواهد بود و سیزده واجب مستلزم بیست ویک واجب و بیست ویک واجب و این چنین تا بینهایت پیش میرود و چنین تسلسلی محال و غیرممکن است. | ||
بنابر این نتیجه میگیریم وجود دو خدا و واجب الوجود در عالم، مستلزم وجود بینهایت واجبها است؛ یعنی باعث میشود یک واجب از بینهایت واجبها ترکیب یافته باشد. در صورتی که اصولاً ترکیب با وجوب و ضرورت نمیسازد و این نوع ترکب که هر جزئی مستلزم جزء دیگر، علاوه بر اجزای مفروض اولیه، باشد، محال و غیرممکن است.<ref>ر. ک. مقاله محمد باقر سبزواری، نشریه با معارف اسلامی آشنا شویم، شماره ۴۹.</ref> | بنابر این نتیجه میگیریم وجود دو خدا و واجب الوجود در عالم، مستلزم وجود بینهایت واجبها است؛ یعنی باعث میشود یک واجب از بینهایت واجبها ترکیب یافته باشد. در صورتی که اصولاً ترکیب با وجوب و ضرورت نمیسازد و این نوع ترکب که هر جزئی مستلزم جزء دیگر، علاوه بر اجزای مفروض اولیه، باشد، محال و غیرممکن است.<ref>ر. ک. مقاله محمد باقر سبزواری، نشریه با معارف اسلامی آشنا شویم، شماره ۴۹.</ref> | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
# صانع عالم باید قوی در ایجاد و تدبیر همه موجودات باشد. | # صانع عالم باید قوی در ایجاد و تدبیر همه موجودات باشد. | ||
# یک حادثه شخصی را نمیتوان منسوب به دو ایجاد از ناحیه | # یک حادثه شخصی را نمیتوان منسوب به دو ایجاد از ناحیه دو خالق و دو موجود دانست. | ||
# ترجیح بلا مرجح محال است. یعنی محال است که یک حادثه بدون هیچ رجحانی به یکی از دو مبدأ انتساب پیدا کند. | # ترجیح بلا مرجح محال است. یعنی محال است که یک حادثه بدون هیچ رجحانی به یکی از دو مبدأ انتساب پیدا کند. | ||
سپس درباره جمله «لم یخل من ان یکونا متفقین من کل وجه اومفترقین من کل جهه» میفرماید: برهان دیگری است که بر سه مقدمه عقلی استوار است: | سپس درباره جمله «لم یخل من ان یکونا متفقین من کل وجه اومفترقین من کل جهه» میفرماید: برهان دیگری است که بر سه مقدمه عقلی استوار است: | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
| لینکدهی = شد | | لینکدهی = شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = شد | ||
| تغییر مسیر = شد | | تغییر مسیر = شد | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} | ||
[[رده:شناخت خدا]] | |||
[[رده:برهان فرجه]] |