پرش به محتوا

دانش زبان‌شناسی و کاربرد آن در مطالعات قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== تعریف زبان و زبان‌شناسی ==
== تعریف زبان و زبان‌شناسی ==
زبان پدیده‌ای ایستا (Static) نیست؛ بلکه در بستر جامعه و تاریخ شکل می‌گیرد و پیشرفت می‌کند. زبان مقوله‌ای اجتماعی است و ماهیت تاریخی دارد. زبان در پیوند تنگاتنگ با ابعاد دیگر زندگی اجتماعی، چون فرهنگ، دانش و دین است. زبان یک موجود اندام وار (Organic) است که دارای ابزار و آلات و ادوات مختلفی است و همانند انسان که دارای دست، پا، چشم، گوش و … است و همه این اعضاء در قالب یک نظام با یکدیگر در تعامل هستند و هدف و کارکردی را ایفا می‌کنند. زبان دارای اعضا و ساختار سازه‌ای، واجی، دستوری، معنایی، ریشه‌ای و … است و تمام این ساختارها، ساختارهای مستقل از هم نیستند، بلکه همانند اعضای بدن انسان هستند که در قالب یک واحد عمل می‌کنند .ک. به: Hayes؛ هال، ۱۳۵۰، و باطنی، ۱۳۶۴ ش).
زبان پدیده‌ای ایستا (Static) نیست؛ بلکه در بستر جامعه و تاریخ شکل می‌گیرد و پیشرفت می‌کند. زبان مقوله‌ای اجتماعی است و ماهیت تاریخی دارد. زبان در پیوند تنگاتنگ با ابعاد دیگر زندگی اجتماعی، چون فرهنگ، دانش و دین است. زبان دارای اعضا و ساختار سازه‌ای، واجی، دستوری، معنایی، ریشه‌ای و … است و تمام این ساختارها، ساختارهای مستقل از هم نیستند، بلکه همانند اعضای بدن انسان هستند که در قالب یک واحد عمل می‌کنند.<ref>Hayes؛ هال، ۱۳۵۰، و باطنی، ۱۳۶۴ ش</ref>


زبان یک مقوله ثابت نیست که در یک دوره پدید آید و به همان شکل بماند. طرز برداشت بسیاری از زبان شناسان کهن در ادبیات عرب این بوده که زبان مقوله‌ای ثابت است. این موضوع با عنوان توقیفی بودن یا اصطلاحی بودن زبان در منابع کهن ادبی و اصول فقه بحث شده است. پیروان نظریه توقیفی بر این باورند که زبان از سوی واضعی مشخص بنا نهاده شده است و به همان شکل به نسل‌های بعد منتقل می‌شود. پیروان نظریه اصطلاحی آن را پدیده‌ای صرفاً قراردادی می‌شمرند که تنها تابع قرارداد عمومی مردم و تحولات آن است .ک. به: زبیدی، ۱۹۹۴م، ج۱، ص۵۳–۵۴). افسانه «یعرب بن قحطان» به روشنی طرز برداشت زبان شناسان کهن زبان عربی را بیان می‌کند. طبق این داستان از او به عنوان واضع زبان عربی یاد می‌شود و در برخی منابع دیگر هم از واضعان دیگری چون اسماعیل یاد شده است و بسیاری از ادیبان نیز بر این باورند که خدا زبان عربی را به‌طور مستقیم وضع کرد و زبان‌های دیگر از آن ریشه گرفتند .ک. به: ابن منظور، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۵۸۷؛ زبیدی، ۱۹۹۴، ج۲، ص۲۲۳، ذیل ماده عرب). بسیاری از قواعد زبانی در دانش صرف، نحو و دیگر علوم ادبی سنتی بر مبنای همین اسطوره و افسانه ساخته شده است. اگرچه بسیاری از ادیبان از این داستان یاد نکرده و درباره آن نظر نداده‌اند؛ اما احیاناً ناخودآگاه در مقام بیان قواعد و پژوهش در حوزه زبان، بر مبنای چنین تصوری عمل کرده‌اند (برای نمونه ن.ک. به: سیوطی، ۱۹۹۸م، ۲۹–۳۰).
زبان یک مقوله ثابت نیست که در یک دوره پدید آید و به همان شکل بماند. طرز برداشت بسیاری از زبان شناسان کهن در ادبیات عرب این بوده که زبان مقوله‌ای ثابت است. این موضوع با عنوان توقیفی بودن یا اصطلاحی بودن زبان در منابع کهن ادبی و اصول فقه بحث شده است. پیروان نظریه توقیفی بر این باورند که زبان از سوی واضعی مشخص بنا نهاده شده است و به همان شکل به نسل‌های بعد منتقل می‌شود. پیروان نظریه اصطلاحی آن را پدیده‌ای صرفاً قراردادی می‌شمرند که تنها تابع قرارداد عمومی مردم و تحولات آن است.<ref>زبیدی، ۱۹۹۴م، ج۱، ص۵۳–۵۴</ref> افسانه «یعرب بن قحطان» به روشنی طرز برداشت زبان‌شناسان کهن زبان عربی را بیان می‌کند. طبق این داستان از او به عنوان واضع زبان عربی یاد می‌شود و در برخی منابع دیگر هم از واضعان دیگری چون اسماعیل یاد شده است و بسیاری از ادیبان نیز بر این باورند که خدا زبان عربی را به‌طور مستقیم وضع کرد و زبان‌های دیگر از آن ریشه گرفتند.<ref>ابن منظور، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۵۸۷؛ زبیدی، ۱۹۹۴، ج۲، ص۲۲۳، ذیل ماده عرب.</ref>


زبان در زبان‌شناسی ماهیت کاملاً تاریخی دارد؛ در قالب تاریخ زاییده و بزرگ می‌شود. دوره نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری و مرگ دارد، حتی ممکن است دچار تناسخ هم بشود و بعد از مرگ دوباره در قالب پیکره‌ای جدید ظاهر شود. ممکن است یک واژه در معنای واژه دیگری ظاهر شود یا به‌طور کلی معنای پیشین خود را از دست بدهد، و به اصطلاح دچار انسلاخ شود و معنای دیگری دریافت کند.
زبان در زبان‌شناسی ماهیت کاملاً تاریخی دارد؛ در قالب تاریخ زاییده و بزرگ می‌شود. دوره نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری و مرگ دارد، حتی ممکن است دچار تناسخ هم بشود و بعد از مرگ دوباره در قالب پیکره‌ای جدید ظاهر شود. ممکن است یک واژه در معنای واژه دیگری ظاهر شود یا به‌طور کلی معنای پیشین خود را از دست بدهد، و به اصطلاح دچار انسلاخ شود و معنای دیگری دریافت کند.


دانش زبان‌شناسی یک دانش صد در صد تجربی دانسته می‌شود و برای هر ادعایی که بخواهد بیان کند، حتماً مدرک تجربی و مستند ارائه می‌دهد. اگر این کلمه در ابتدا این بوده و بعد به آن کلمه تبدیل شده، براساس چه مدرکی و سندی این کار صورت گرفته و در کدام منطقه و در کدام دوره زمانی و توسط چه واسطه‌ها و کاتالیزورهایی صورت گرفته است؟ در تک تک این موارد باید مستند تجربی، مادی و محسوس ارائه شود. زبان‌شناسی هیچ گونه تحلیل انتزاعی و ذهنی را درباره پدیده‌های زبانی به رسمیت نمی‌شناسد و از این جهت در چالش با علوم ادبی سنتی است که گاه تحلیل‌های فراوان و مفصلی در بیان سیر تحولات واژه و موضوعات دیگر زبانی ارایه می‌دهند که هیچ‌یک مستند تاریخی و تجربی ندارد و برآمده از تخیلات ادیبان هستند . ک: به: Hayes, ۲۸–۳۵). نمونه این نوع تخیلات را می‌توان در کتاب مختصر شرح امثله مشاهده کرد.
=== زبان‌شناسی ===
دانش زبان‌شناسی یک دانش صد در صد تجربی دانسته می‌شود و برای هر ادعایی که بخواهد بیان کند، حتماً مدرک تجربی و مستند ارائه می‌دهد. اگر این کلمه در ابتدا این بوده و بعد به آن کلمه تبدیل شده، براساس چه مدرکی و سندی این کار صورت گرفته و در کدام منطقه و در کدام دوره زمانی و توسط چه واسطه‌ها و کاتالیزورهایی صورت گرفته است. در تک تک این موارد باید مستند تجربی، مادی و محسوس ارائه شود. زبان‌شناسی هیچ گونه تحلیل انتزاعی و ذهنی را درباره پدیده‌های زبانی به رسمیت نمی‌شناسد و از این جهت در چالش با علوم ادبی سنتی است که گاه تحلیل‌های فراوان و مفصلی در بیان سیر تحولات واژه و موضوعات دیگر زبانی ارایه می‌دهند که هیچ‌یک مستند تاریخی و تجربی ندارد و برآمده از تخیلات ادیبان هستند.<ref>Hayes, ۲۸–۳۵</ref> نمونه این نوع تخیلات را می‌توان در کتاب مختصر شرح امثله مشاهده کرد.


از لحاظ تاریخی این مشکلی که در حوزه زبان‌شناسی سنتی ادبیات عرب پدید آمده به نوعی متأثر از ورود منطق یونانی و یونانی زده شدن صرف و نحو عربی است که سعی کردند در حوزه زبان هم بر مبنای جزمیات، قطعیات و بر مبنای تعدادی اصول ثابت، اظهار نظر و تصمیم‌گیری کنند (برای آگاهی بیشتر ن.ک. به: لانغاد، ۲۰۰۰م، ۲۱۹–۳۱۸). این یک درآمد کلی در ارتباط با زبان و تفاوتی که زبان‌شناسی معاصر با زبان‌شناسی کهن دارد، می‌باشد. زبان‌شناسی معاصر هیچ پیش فرض غیر محسوس و غیر مادی در تحلیل زبان را معتبر نمی‌داند.
از لحاظ تاریخی این مشکلی که در حوزه زبان‌شناسی سنتی ادبیات عرب پدید آمده به نوعی متأثر از ورود منطق یونانی و یونانی زده شدن صرف و نحو عربی است که سعی کردند در حوزه زبان هم بر مبنای جزمیات، قطعیات و بر مبنای تعدادی اصول ثابت، اظهار نظر و تصمیم‌گیری کنند.<ref>لانغاد، ۲۰۰۰م، ۲۱۹–۳۱۸</ref> این یک درآمد کلی در ارتباط با زبان و تفاوتی که زبان‌شناسی معاصر با زبان‌شناسی کهن دارد، می‌باشد. زبان‌شناسی معاصر هیچ پیش فرض غیر محسوس و غیر مادی در تحلیل زبان را معتبر نمی‌داند.


== مهم‌ترین مکاتب زبان‌شناسی ==
== مهم‌ترین مکاتب زبان‌شناسی ==
خط ۳۸: خط ۳۹:
زبان‌شناسی چند شاخه دارد که برخی رشته علمی مستقل اند و هر یک کاربرد ویژه خود را در مطالعات قرآنی دارند.
زبان‌شناسی چند شاخه دارد که برخی رشته علمی مستقل اند و هر یک کاربرد ویژه خود را در مطالعات قرآنی دارند.


۱. آواشناسی: دانش «Phonetics» به مطالعه صورت مادی زبان می‌پردازد و چگونگی تولید صدا با اندام‌های صوتی انسان را مطالعه می‌کند. دانش مشابه آن در حوزه دانش‌های سنتی ما دانش «مخارج الاصوات» است که کاربرد فراوان در علم تجوید دارد. مخارج الاصوات در تجوید تفاوت روشنی با آواشناسی دارد. پیشرفت علوم در بسیاری از زمینه‌ها مانند فیزیولوژی و آناتومی بدن این امکان را در اختیار آواشناسان قرار داد که بتوانند مخارج حروف را به شکل دقیق و علمی، تعیین کنند. آنان برای توصیف هر آوا، آن را به صورت مجموعه ای از ویژگی‌های مشخص مانند: واکه ای، رهش، قدامی، تیغه ای و … تجزیه کرده‌اند که ترکیب آنها سازنده آوای مورد نظر می‌باشد. (برای آگاهی بیشتر ن.ک. به: حق‌شناس، ۱۳۶۹ش؛ هایمن، ۱۳۶۸ش؛ یارمحمدی، ۱۳۶۴ش) مخارج در تجوید بسیار محدود و غیر دقیق توصیف می‌شوند. از این روی آواشناسی می‌تواند به ساماندهی و بازسازی دانش تجوید یاری رساند و آموزش قرآن را تا اندازه زیادی آسان، سریع و دقیق سازد.
۱. '''آواشناسی''': دانش «Phonetics» به مطالعه صورت مادی زبان می‌پردازد و چگونگی تولید صدا با اندام‌های صوتی انسان را مطالعه می‌کند. دانش مشابه آن در حوزه دانش‌های سنتی ما دانش «مخارج الاصوات» است که کاربرد فراوان در علم تجوید دارد. مخارج الاصوات در تجوید تفاوت روشنی با آواشناسی دارد. پیشرفت علوم در بسیاری از زمینه‌ها مانند فیزیولوژی و آناتومی بدن این امکان را در اختیار آواشناسان قرار داد که بتوانند مخارج حروف را به شکل دقیق و علمی، تعیین کنند. آنان برای توصیف هر آوا، آن را به صورت مجموعه ای از ویژگی‌های مشخص مانند: واکه ای، رهش، قدامی، تیغه ای و … تجزیه کرده‌اند که ترکیب آنها سازنده آوای مورد نظر می‌باشد. (برای آگاهی بیشتر ن.ک. به: حق‌شناس، ۱۳۶۹ش؛ هایمن، ۱۳۶۸ش؛ یارمحمدی، ۱۳۶۴ش) مخارج در تجوید بسیار محدود و غیر دقیق توصیف می‌شوند. از این روی آواشناسی می‌تواند به ساماندهی و بازسازی دانش تجوید یاری رساند و آموزش قرآن را تا اندازه زیادی آسان، سریع و دقیق سازد.


۲. نحوشناسی: دانش «Syntax» به دستور زبان می‌پردازد. زبان‌شناس نحوی در پی استخراج قواعد دستور زبان و تدوین آن به صورت یک نظام است و تلاش پیوسته برای آسان سازی روش یادگیری این قواعد دارد. دانش نحو در زبان‌شناسی کاملاً جنبه تجربی دارد و پیوسته در حال تغییر است، در حالی که نحو عربی قرنهاست پیشرفتی به خود ندیده است و نظامی را که سیبویه نزدیک به هزار سال پیش در «الکتاب» استخراج نموده، هنوز معتبر می‌داند و نحو عربی بر همان مبنا استوار است. نظام نحو عربی افزون بر رکود و تحول گریزی، از مشکل جدی دیگری رنج می‌برد. بخش‌های فراوانی از این دانش نه بر پایه مطالعات تجربی زبان که بر پایه تفکرات انتزاعی در زبان ساخته و تدوین شده است. نحو یک مجموعه نظام مند و امری حقیقی ـ نه اعتباری ـ است. نحو باید کشف و شناسایی شود، نه ساخته و پرداخته. نحوشناسان خود را مکتشف ـ نه مخترع ـ می‌دانند. دستور هر زبانی درون ساختار آن قرار دارد همه ما ناخودآگاه از دوران نوزادی آن را فراگرفته ایم و بر مبنای آن تکلم می‌کنیم؛ بدون آن که دقیقاً بدانیم چه کاری انجام می‌دهیم (برای آگاهی بیشتر از مبانی نحو جدید ن.ک. به: باطنی، ۱۳۷۹ش).
۲. '''نحوشناسی''': دانش «Syntax» به دستور زبان می‌پردازد. زبان‌شناس نحوی در پی استخراج قواعد دستور زبان و تدوین آن به صورت یک نظام است و تلاش پیوسته برای آسان سازی روش یادگیری این قواعد دارد. دانش نحو در زبان‌شناسی کاملاً جنبه تجربی دارد و پیوسته در حال تغییر است، در حالی که نحو عربی قرنهاست پیشرفتی به خود ندیده است و نظامی را که سیبویه نزدیک به هزار سال پیش در «الکتاب» استخراج نموده، هنوز معتبر می‌داند و نحو عربی بر همان مبنا استوار است. نظام نحو عربی افزون بر رکود و تحول گریزی، از مشکل جدی دیگری رنج می‌برد. بخش‌های فراوانی از این دانش نه بر پایه مطالعات تجربی زبان که بر پایه تفکرات انتزاعی در زبان ساخته و تدوین شده است. نحو یک مجموعه نظام مند و امری حقیقی ـ نه اعتباری ـ است. نحو باید کشف و شناسایی شود، نه ساخته و پرداخته. نحوشناسان خود را مکتشف ـ نه مخترع ـ می‌دانند. دستور هر زبانی درون ساختار آن قرار دارد همه ما ناخودآگاه از دوران نوزادی آن را فراگرفته ایم و بر مبنای آن تکلم می‌کنیم؛ بدون آن که دقیقاً بدانیم چه کاری انجام می‌دهیم (برای آگاهی بیشتر از مبانی نحو جدید ن.ک. به: باطنی، ۱۳۷۹ش).


تقسیم افعال، نمونه بارز نگرش انتزاعی در نحو است. افعال در فارسی و انگلیسی بر سه قسم گذشته، حال و آینده تقسیم می‌شوند که عامل زمان، مبنای تقسیم است. افعال در زبان عربی بر سه فعل ماضی، مضارع و امر تقسیم می‌شوند. تقسیمی که در زبان عربی به کار می‌رود، نامتوازن و ناسازگار با واقعیت زبان است. دو گونه نخست افعال بر مبنای عامل زمان تقسیم شده و تقسیم امر و غیر امر بر مبنای اخباری و انشایی بودن تقسیم شده است. ریشه این اشکال به این بر می‌گردد که دستور زبان را به شکل نظام یکپارچه در نظر نگرفته‌اند. افزون بر آن در بسیاری از موارد افعال ماضی و مضارع در معنایی غیر از زمان مخصوص به آنها به کار می‌روند. برای نمونه فعل ماضی در بسیاری از کاربردهای خود صرفاً به قطعیت و تردیدناپذیری وقوع یک حادثه فرا زمانی آن اشاره دارد. نمونه‌های این نوع افعال در قرآن فراوان دیده می‌شود که معمولاً دستورپژوهان و مفسران در توجیه آن به زحمت فراوان افتاده‌اند. در واقع تقسیم افعال بر مبنای زمان، امری الزامی و تغییر نشدنی نیست و چه بسا بتوان تقسیم‌های دیگری، متناسب با ساختار دستوری زبان عربی، پیشنهاد کرد (برای آگاهی بیشتر ن.ک. به: معموری، ۱۳۸۶)
تقسیم افعال، نمونه بارز نگرش انتزاعی در نحو است. افعال در فارسی و انگلیسی بر سه قسم گذشته، حال و آینده تقسیم می‌شوند که عامل زمان، مبنای تقسیم است. افعال در زبان عربی بر سه فعل ماضی، مضارع و امر تقسیم می‌شوند. تقسیمی که در زبان عربی به کار می‌رود، نامتوازن و ناسازگار با واقعیت زبان است. دو گونه نخست افعال بر مبنای عامل زمان تقسیم شده و تقسیم امر و غیر امر بر مبنای اخباری و انشایی بودن تقسیم شده است. ریشه این اشکال به این بر می‌گردد که دستور زبان را به شکل نظام یکپارچه در نظر نگرفته‌اند. افزون بر آن در بسیاری از موارد افعال ماضی و مضارع در معنایی غیر از زمان مخصوص به آنها به کار می‌روند. برای نمونه فعل ماضی در بسیاری از کاربردهای خود صرفاً به قطعیت و تردیدناپذیری وقوع یک حادثه فرا زمانی آن اشاره دارد. نمونه‌های این نوع افعال در قرآن فراوان دیده می‌شود که معمولاً دستورپژوهان و مفسران در توجیه آن به زحمت فراوان افتاده‌اند. در واقع تقسیم افعال بر مبنای زمان، امری الزامی و تغییر نشدنی نیست و چه بسا بتوان تقسیم‌های دیگری، متناسب با ساختار دستوری زبان عربی، پیشنهاد کرد (برای آگاهی بیشتر ن.ک. به: معموری، ۱۳۸۶)
خط ۴۶: خط ۴۷:
آشنایی با نحو در زبان‌شناسی نوین به پیشرفت و گسترش نحو عربی انجامیده و افزون بر آن در ترجمه قرآن نیز نقش مهمی ایفا کرده است، زیرا یکی از مشکلات ترجمه، شناسایی و تحلیل درست نقش هر کلمه و یافتن معادل دقیق آن در زبان مقصد است.
آشنایی با نحو در زبان‌شناسی نوین به پیشرفت و گسترش نحو عربی انجامیده و افزون بر آن در ترجمه قرآن نیز نقش مهمی ایفا کرده است، زیرا یکی از مشکلات ترجمه، شناسایی و تحلیل درست نقش هر کلمه و یافتن معادل دقیق آن در زبان مقصد است.


۳. کاربردشناسی: دانش (Pragmatism) به کاربرد زبان و ارتباط آن با ابعاد مختلف زندگی بشر می‌پردازد. برای مثال از جمله زیر می‌توان دو برداشت متفاوت کرد:
۳. '''کاربردشناسی''': دانش (Pragmatism) به کاربرد زبان و ارتباط آن با ابعاد مختلف زندگی بشر می‌پردازد. برای مثال از جمله زیر می‌توان دو برداشت متفاوت کرد:


«تنبیه حسن، بی‌مورد بود» می‌توان در یک جا حسن را فاعل در نظر گرفت و در جای دیگر حسن را مفعول خواند.
«تنبیه حسن، بی‌مورد بود» می‌توان در یک جا حسن را فاعل در نظر گرفت و در جای دیگر حسن را مفعول خواند.
خط ۵۲: خط ۵۳:
دانش کاربردشناسی، به شکل مشخص روی چنین مواردی کار می‌کند که البته چنین مواردی در زبان بسیار زیاد است. (برای آگاهی بیشتر ن.ک. به: یول، ۱۳۸۵ش). دانش کاربردشناسی در تحلیل آیات متشابه و نیز آیات مشتبهات می‌تواند سودمند واقع شود، زیرا تشابه خیلی از آیاتی که آنها را متشابه می‌دانیم، ناشی از وجود پیچیدگی معنایی نیست؛ بلکه ناشی از وجود یک ساختار مشخص است که امکان فهم بیش از یک معنا در آن وجود دارد. کاربردشناسی با تحلیل بافت درونی و بیرونی متن و جایگاه قرارگیری عبارت مورد نظر درون متن به حل این نوع مشکلات زبانی یاری می‌رساند.
دانش کاربردشناسی، به شکل مشخص روی چنین مواردی کار می‌کند که البته چنین مواردی در زبان بسیار زیاد است. (برای آگاهی بیشتر ن.ک. به: یول، ۱۳۸۵ش). دانش کاربردشناسی در تحلیل آیات متشابه و نیز آیات مشتبهات می‌تواند سودمند واقع شود، زیرا تشابه خیلی از آیاتی که آنها را متشابه می‌دانیم، ناشی از وجود پیچیدگی معنایی نیست؛ بلکه ناشی از وجود یک ساختار مشخص است که امکان فهم بیش از یک معنا در آن وجود دارد. کاربردشناسی با تحلیل بافت درونی و بیرونی متن و جایگاه قرارگیری عبارت مورد نظر درون متن به حل این نوع مشکلات زبانی یاری می‌رساند.


۴. زبان‌شناسی تاریخی: سیر تاریخی پیدایش زبان و سیر گسترش آن را مطالعه می‌کند. زبان یک پدیده پویا (Dynamic) و نه ایستا (Static) است؛ بنابراین ساختارهای گوناگون آن ممکن است در طول تاریخ دگرگون شود و ساختاری به جای ساختار دیگر بنشیند. شناسایی این تحولات در فهم متون کهن نقش و اهمیت فراوانی دارد (برای آگاهی بیشتر ن.ک. به: آرلاتو، ۱۳۷۳ش، ص۱۱–۳۴).
۴. '''زبان‌شناسی تاریخی''': سیر تاریخی پیدایش زبان و سیر گسترش آن را مطالعه می‌کند. زبان یک پدیده پویا (Dynamic) و نه ایستا (Static) است؛ بنابراین ساختارهای گوناگون آن ممکن است در طول تاریخ دگرگون شود و ساختاری به جای ساختار دیگر بنشیند. شناسایی این تحولات در فهم متون کهن نقش و اهمیت فراوانی دارد (برای آگاهی بیشتر ن.ک. به: آرلاتو، ۱۳۷۳ش، ص۱۱–۳۴).


برای نمونه به ساختار «ی» نسبت در قرآن اشاره می‌کنیم. موارد کاربرد این ساختار در قرآن کمتر از تعداد انگشتان یک دست است؛ اما امروزه در زبان عربی، استفاده از «ی» نسبت بسیار زیاد است؛ بنابراین در اینجا یک تفاوت آشکار مشاهده می‌شود و زبان دچار دگرگونی شده است. ساختاری که قبلاً به کار نمی‌رفت، اکنون فراوان به کار می‌رود. زبان شناسان تاریخی در این موضوع به این مسئله می‌پردازند که اگر «ی» نسبت نبود، نیاز به «ی» نسبت که بود. پس عرب زبانان به جای «ی» نسبت از چه چیزی استفاده می‌کردند؟ جایگزین «ی» نسبت در قرآن «من بیانیه» است. به دلیل این که ساختار متداول نبود، امکان استفاده از «ی» نسبت هم خیلی زیاد در قرآن نبود. زبان شناسان تاریخی، تأثیر زیادی در مطالعهٔ دانش بلاغت و نقش مهمی در فهم و تفسیر قرآن دارد. در حوزهٔ نقد حدیث و نقد قرائات نیز مؤثر است.
برای نمونه به ساختار «ی» نسبت در قرآن اشاره می‌کنیم. موارد کاربرد این ساختار در قرآن کمتر از تعداد انگشتان یک دست است؛ اما امروزه در زبان عربی، استفاده از «ی» نسبت بسیار زیاد است؛ بنابراین در اینجا یک تفاوت آشکار مشاهده می‌شود و زبان دچار دگرگونی شده است. ساختاری که قبلاً به کار نمی‌رفت، اکنون فراوان به کار می‌رود. زبان شناسان تاریخی در این موضوع به این مسئله می‌پردازند که اگر «ی» نسبت نبود، نیاز به «ی» نسبت که بود. پس عرب زبانان به جای «ی» نسبت از چه چیزی استفاده می‌کردند؟ جایگزین «ی» نسبت در قرآن «من بیانیه» است. به دلیل این که ساختار متداول نبود، امکان استفاده از «ی» نسبت هم خیلی زیاد در قرآن نبود. زبان شناسان تاریخی، تأثیر زیادی در مطالعهٔ دانش بلاغت و نقش مهمی در فهم و تفسیر قرآن دارد. در حوزهٔ نقد حدیث و نقد قرائات نیز مؤثر است.


۵. ریشه‌شناسی: دانش (Etymology) به شناخت ریشه‌های کلمات می‌پردازد و معادل آن را در دانشهای سنتی ادبیات عرب «علم الاشتقاق» است. ریشه‌شناسی مانند دیگر شاخه‌های زبان‌شناسی، دانشی کاملاً تجربی است و ریشه واژگان را بر مبنای مستندات تاریخی استخراج می‌کند و سیر پیدایش و پیشرفت آنها تحلیل می‌شود. در ریشه‌شناسی تنها به سیر دگرگونی‌های ریشه درون یک زبان بسنده نمی‌شود و پیشینه آن در زبانهای دیگر نیز دنبال می‌شود. معادل آن در علوم قرآنی «معربات» یا به اصطلاح جدید «واژگان دخیل» است. ریشه‌شناسی تأثیر بسیار زیادی در دانش مفردات قرآن و در پی آن در دانش تفسیر دارد و ممکن است دانش تفسیر کاملاً دگرگون سازد و به‌طور خاص در مفردات قرآن تأثیر بگذارد و به واسطه مفردات، تأثیر خود را در حوزهٔ تفسیر بگذارد. مطالعات به نسبت فراوانی در حوزه ریشه‌شناسی واژگان قرآنی هست که متأسفانه تعداد کمی از آنها به فارسی برگردان شده است. کتاب واژگان دخیل آرتور جفری از معروف‌ترین منابع در این حوزه است که در کتابنامه آن نیز به منابع متعدد دیگری در این موضوع می‌توان دست یافت (برای آگاهی بیشتر از ریشه‌شناسی و کاربردهای آن و برخی منابع مهم آن، ن.ک. به: معموری، ۱۳۸۴ش).
۵. '''ریشه‌شناسی''': دانش (Etymology) به شناخت ریشه‌های کلمات می‌پردازد و معادل آن را در دانشهای سنتی ادبیات عرب «علم الاشتقاق» است. ریشه‌شناسی مانند دیگر شاخه‌های زبان‌شناسی، دانشی کاملاً تجربی است و ریشه واژگان را بر مبنای مستندات تاریخی استخراج می‌کند و سیر پیدایش و پیشرفت آنها تحلیل می‌شود. در ریشه‌شناسی تنها به سیر دگرگونی‌های ریشه درون یک زبان بسنده نمی‌شود و پیشینه آن در زبانهای دیگر نیز دنبال می‌شود. معادل آن در علوم قرآنی «معربات» یا به اصطلاح جدید «واژگان دخیل» است. ریشه‌شناسی تأثیر بسیار زیادی در دانش مفردات قرآن و در پی آن در دانش تفسیر دارد و ممکن است دانش تفسیر کاملاً دگرگون سازد و به‌طور خاص در مفردات قرآن تأثیر بگذارد و به واسطه مفردات، تأثیر خود را در حوزهٔ تفسیر بگذارد. مطالعات به نسبت فراوانی در حوزه ریشه‌شناسی واژگان قرآنی هست که متأسفانه تعداد کمی از آنها به فارسی برگردان شده است. کتاب واژگان دخیل آرتور جفری از معروف‌ترین منابع در این حوزه است که در کتابنامه آن نیز به منابع متعدد دیگری در این موضوع می‌توان دست یافت (برای آگاهی بیشتر از ریشه‌شناسی و کاربردهای آن و برخی منابع مهم آن، ن.ک. به: معموری، ۱۳۸۴ش).


۶. معناشناسی: دانش «Semantics» به پیدایش معنا و سیر پیشرفت و دگرگونی‌های آن می‌پردازد و روابط معنایی بین مفاهیم مختلف را شناسایی و شبکه ای از معانی مرتبط به هم را استخراج می‌کند (ن.ک. به: صفوی، ۱۳۸۳، ۵–۲۵؛ برای مطالعه بیشتر درباره معناشناسی؛ پالمر، ۱۳۶۶ش؛ شعیری، ۱۳۸۱ش). معناشناسی به ویژه در تفسیر موضوعی قرآن نقش فراوانی دارد؛ زیرا این امکان را فراهم می‌کند که روابط معنایی مفاهیم مختلف قرآنی را به شیوه ای روشمند استخراج کنیم و از این روابط به نظریه ای در موضوع مورد بحث دست یابیم. کتاب «مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن» ایزوتسو از نمونه‌های بارز این نوع مطالعات است. نکته جالب توجه در این کتاب آن است که مفاهیم مختلف اخلاقی در قرآن در ضمن یک شبکه معنایی گسترده دیده شده‌اند که ما را سرانجام به نظریه ای قرآنی در موضوع نظام اخلاقی می‌رساند. ویژگی مهم دیگر رهیافت معناشناسانه این پژوهش آن است که روابط معنایی بین مفاهیم قرآنی بر اساس معیارهای علمی قابل قبولی بر مبنای شناسایی روابطی چون جانشینی، هم‌نشینی، تضاد و … استخراج شده‌اند و به ندرت به منابع لغوی بسنده شده است. یکی از مشکلات جدی منابع لغوی در زبان عربی، فاصله به نسبت دراز بین تاریخ تدوین آنها و عصر نزول قرآن است. این فاصله که دگرگونی‌های فراوانی را در زبان عربی شاهد بوده است، موجب بی‌اعتمادی پژوهشگران به منابع لغوی می‌شود. از این روی اگر بتوان روشی معتبر در فهم روابط معنایی به کار گرفت که در آن به خصوص منابع لغوی بسنده نشود، تحول و اعتبار بیشتری به مطالعات قرآنی بخشیده خواهد شد.
۶. '''معناشناسی''': دانش «Semantics» به پیدایش معنا و سیر پیشرفت و دگرگونی‌های آن می‌پردازد و روابط معنایی بین مفاهیم مختلف را شناسایی و شبکه ای از معانی مرتبط به هم را استخراج می‌کند (ن.ک. به: صفوی، ۱۳۸۳، ۵–۲۵؛ برای مطالعه بیشتر درباره معناشناسی؛ پالمر، ۱۳۶۶ش؛ شعیری، ۱۳۸۱ش). معناشناسی به ویژه در تفسیر موضوعی قرآن نقش فراوانی دارد؛ زیرا این امکان را فراهم می‌کند که روابط معنایی مفاهیم مختلف قرآنی را به شیوه ای روشمند استخراج کنیم و از این روابط به نظریه ای در موضوع مورد بحث دست یابیم. کتاب «مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن» ایزوتسو از نمونه‌های بارز این نوع مطالعات است. نکته جالب توجه در این کتاب آن است که مفاهیم مختلف اخلاقی در قرآن در ضمن یک شبکه معنایی گسترده دیده شده‌اند که ما را سرانجام به نظریه ای قرآنی در موضوع نظام اخلاقی می‌رساند. ویژگی مهم دیگر رهیافت معناشناسانه این پژوهش آن است که روابط معنایی بین مفاهیم قرآنی بر اساس معیارهای علمی قابل قبولی بر مبنای شناسایی روابطی چون جانشینی، هم‌نشینی، تضاد و … استخراج شده‌اند و به ندرت به منابع لغوی بسنده شده است. یکی از مشکلات جدی منابع لغوی در زبان عربی، فاصله به نسبت دراز بین تاریخ تدوین آنها و عصر نزول قرآن است. این فاصله که دگرگونی‌های فراوانی را در زبان عربی شاهد بوده است، موجب بی‌اعتمادی پژوهشگران به منابع لغوی می‌شود. از این روی اگر بتوان روشی معتبر در فهم روابط معنایی به کار گرفت که در آن به خصوص منابع لغوی بسنده نشود، تحول و اعتبار بیشتری به مطالعات قرآنی بخشیده خواهد شد.


== جمع‌بندی و نتیجه‌گیری ==
== جمع‌بندی و نتیجه‌گیری ==
automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱

ویرایش