automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
'''ازدواج یوسف و زلیخا''' از موضوعاتی است که قرآن به آن اشاره ای نکرده است اما در متون تفسیری و روایی آمده است. محققان منبع این داستان را وَهْب بن مُنبِّه میدانند که اسرائیلیات زیادی وارد متون دینی کرده و روایات او درخور اعتماد نیست. | |||
== طرح موضوع == | |||
روایت ازدواج یوسف و زلیخا قصه ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا در دو دسته از متون دیده مى شود. دسته نخست منابع تفسیرى، روایى و تاریخى اهل سنت و دست دوم متون شیعه. | روایت ازدواج یوسف و زلیخا قصه ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا در دو دسته از متون دیده مى شود. دسته نخست منابع تفسیرى، روایى و تاریخى اهل سنت و دست دوم متون شیعه. | ||
=روایت وهب بن منبه= | |||
=روایت | روایتگر ازدواج یوسف(ع) با زلیخا در متون تفسیری، روایی و تاریخی اهل سنت، وهب بن منبه است. در تفسیر قرطبی (۶۷۱ هـ. ق) آمده است که وهب از ازدواج یوسف با زلیخا میگوید، زلیخا را همسر عزیز مصر معرفی میکند و از ناتوانی، نابینایی و تنگدستی او سخن میگوید. سخنان زلیخا با یوسف(ع) حزن و گریه یوسف(ع) را در پی دارد. یوسف به زلیخا میگوید: آیا عشق و محبت تو به من هنوز باقی است. زلیخا دیدن یوسف را دوست داشتنی تر از دنیا میخواند. یوسف به نماز میایستد و زلیخا به او اقتدا میکند. ییوسف(ع) بینایی، جوانی و زیبایی زلیخا را از خدا طلب میکند و خدا جوانی، زیبایی و بینایی را به زلیخا بازمیگرداند به گونه ای که او زیباتر از گذشته میشود. ییوسف با زلیخا ازدواج میکند و او را دختر مییابد. از او درباره این موضوع پرسش میکند. زلیخا در جواب از ناتوانی جنسی شوهر سابق خود میگوید. زلیخا دو پسر به نامهای افراثیم و منشأ به دنیا میآورد و محبت یوسف به او چند برابر محبت زلیخا به خودش میشود. | ||
افزون بر قرطبی، شمار دیگری از تفسیرنویسان اهل سنت چون ابن کثیر (۷۷۴ هـ. ق) و سیوطی (۹۱۱ هـ. ق) این روایت را با کمی تفاوت یاد میکنند. | افزون بر قرطبی، شمار دیگری از تفسیرنویسان اهل سنت چون ابن کثیر (۷۷۴ هـ. ق) و سیوطی (۹۱۱ هـ. ق) این روایت را با کمی تفاوت یاد میکنند. | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
روایت وهب بن منبه، از چند جهت مخدوش است و بر فرض درستی، در شمار اسرائیلیات قرار میگیرد و عنوان آبشخور اصلی خرافه ازدواج یوسف با زلیخا شناخته میشود: | روایت وهب بن منبه، از چند جهت مخدوش است و بر فرض درستی، در شمار اسرائیلیات قرار میگیرد و عنوان آبشخور اصلی خرافه ازدواج یوسف با زلیخا شناخته میشود: | ||
الف. ضعف | الف. ضعف راوی؛ وهب بن منبه از بزرگان اهل کتاب در یمن بوده و با کتب آسمانی آشنایی کامل داشته است. از این روی، بسیاری از بزرگان اهل سنت و شیعه او رادر شمار کسانی میآورند که اسرائیلیات بسیار در دین وارد کرده است. ابن تیمیه، وهب بن منبه را از کسانی میشناسد که خرافات و دروغهای زیادی از او و کعب الاحبار نقل شده است. و ابن خلدون نیز کعب الاحبار، وهب بن منبه و عبداللّه بن سلام را از اهل کتابی میشناسد که مسلمانان از ایشان بسیار روایت میکنند. | ||
روایت وهب، دست کم با دو روایت دیگر ناسازگار مینماید: روایت نخست، روایت ماوردی است که مرحوم طبرسی (۵۴۸ هـ. ق) | ب. ناسازگاری با دیگر روایات؛ روایت وهب، دست کم با دو روایت دیگر ناسازگار مینماید: روایت نخست، روایت ماوردی است که مرحوم طبرسی (۵۴۸ هـ. ق) عبدالعزیز سلمی دمشقی (۶۶۰ هـ. ق) و قرطبی (۶۷۱ هـ. ق) آن را نقل میکنند. روایت دوم، روایت ابن اسحاق است؛ چه این که در این روایت، از ازدواج یوسف با راعیل سخن گفته شده و راعیل همسر (اطفیر) عزیز مصر خوانده شده است. | ||
ج. آلوسی از مفسران برجسته اهل سنت خبر ازدواج یوسف و زلیخا را از خبرهایی میخواند که محدثین به آن اعتماد ندارند و برای آن هیچ اصلی نمیشناسند | ج. آلوسی از مفسران برجسته اهل سنت خبر ازدواج یوسف و زلیخا را از خبرهایی میخواند که محدثین به آن اعتماد ندارند و برای آن هیچ اصلی نمیشناسند. | ||
د. روایت تورات از ازدواج حضرت یوسف، متفاوت با روایت وهب و ابن اسحاق | د. روایت تورات از ازدواج حضرت یوسف، متفاوت با روایت وهب و ابن اسحاق است. | ||
هـ. ماجرای ازدواج یوسف و زلیخا تنها مستند به نقل وهب است و نقل قول منابع معتبر به وهب مستند است. در روایتی که شیخ صدوق با ذکر سند از وهب نقل میکند، وهب تصریح به نقل این ماجرا از کتب الهی دارد. | هـ. ماجرای ازدواج یوسف و زلیخا تنها مستند به نقل وهب است و نقل قول منابع معتبر به وهب مستند است. در روایتی که شیخ صدوق با ذکر سند از وهب نقل میکند، وهب تصریح به نقل این ماجرا از کتب الهی دارد. | ||
نتیجه آن که روایت وهب با نظرداشت منابع تفسیری اهل سنت، از اسرائیلیات است و به قرینه سخن آلوسی در شمار اسرائیلیاتی قرار میگیرد که درخور اعتماد نیستند و باتوجه به تعریف خرافه، قصه ازدواج یوسف و زلیخا در شمار خرافهها قرار دارد. | نتیجه آن که روایت وهب با نظرداشت منابع تفسیری اهل سنت، از اسرائیلیات است و به قرینه سخن آلوسی در شمار اسرائیلیاتی قرار میگیرد که درخور اعتماد نیستند و باتوجه به تعریف خرافه، قصه ازدواج یوسف و زلیخا در شمار خرافهها قرار دارد.<ref>بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.</ref> | ||
== روایت | == روایت ابن اسحاق ابن جریر طبری == | ||
دوم. روایت ابن اسحاق ابن جریر طبری (۳۱۰ هـ. ق) | دوم. روایت ابن اسحاق ابن جریر طبری (۳۱۰ هـ. ق) | ||
خط ۷۸: | خط ۷۶: | ||
نتیجه آن که تمامی روایات شیعه در ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا و بینا شدن وی، ریشه در روایت وهب بن منبه و ابن اسحاق دارد و از آن جهت که روایت این دو در شمار روایات اسرائیلی قرار دارد و هر روایت اسرائیلی از خرافات شناخته میشود، روایات ازدواج یوسف و زلیخا در متون و منابع شیعه از خرافات خواهد بود. سوگمندانه باوجود خرافی بودن ازدواج حضرت یوسف و زلیخا، بسیاری از صاحب نظران رشتههای گوناگون، به طرح این روایت پرداخته و حجم درخور توجهی از آثار اسلامی را به گزارش این ازدواج و بحث درباره آن ویژه ساختهاند. برای نمونه شماری از محدثان در جای جای آثار خویش به بحث در مورد این روایت پرداخته و از ازدواج یوسف و زلیخا میگویند. علامه مجلسی محدث بزرگ شیعه، در جای جای بحارالانوار، روایت ازدواج یوسف و زلیخا را از علل الشرایع و آمالی صدوق، تفسیر قمی، قصص الانبیا راوندی و تفسیر ثعلبی نقل میکند۵۴ و در یک مورد به نتیجهگیری میپردازد: (اقول: یدل هذا الخبر وغیره مما اوردناه فی هذا الباب علی انه کان قد تزوجها)۵۵ افزون بر محدثان، مفسران قرآن نیز گرفتار این روایت شده و بیتوجه به خرافی بودن آن، در تفسیر آیات از آن بهره میگیرند. برای نمونه طبرسی در مجمع البیان، با نقل روایات اهل سنت و نسبت دادن آنها به قیل و همچنین نقل روایت قمی به طرح ازدواج یوسف و زلیخا میپردازد۵۶ چنانکه فیض کاشانی نیز با نقل روایت صدوق در علل الشرایع و قمی۵۷ و شیخ حویزی با نقل روایت علل الشرایع، قمی و آمالی شیخ طوسی، قصه ازدواج یوسف و زلیخا را به بوته بحث میگذارد. ۵۸ غزالی از مفسران اهل سنت نیز، در تفسیر سوره یوسف مینویسد: (راوی میگوید: پدر زلیخا فرستادهای به نزد پادشاه مصر، قطیفور، فرستاد با این پیغام که من دختری دارم که کسی را جز تو نمیخواهد، اگر تو نیز بخواهی او را با هر آنچه از فرمانروایی و اموالم که خواسته باشی به نزد تو خواهم فرستاد. و پادشاه مصر در پاسخ او نوشت، هرکس که ما را بخواهد ما نیز او را میخواهیم و هرکس که ما را دوست بدارد، ما نیز او را دوست میداریم و من جز او کسی را از تو نمیخواهم… وقتی (زلیخا) به مصر رسید، به شکرانه آنچه در خواب در شأن یوسف دیده بود، بس شادمان گشت، اما وقتی در حجره خویش نشست و عزیز مصر به نزد او آمد و پرده اش را بر سر و چهره خویش گذارد و هنگامی که وی او را دید به یکی از کنیزکان که کنارش نشسته بود، گفت: این مرد کیست… آن گاه سروشی در گوش او ندا داد و گفت: ای زلیخا، نگران نباش و بردباری پیشه کن، چه بسا با بردباری به کام خویش برسی و با شوهر خویش محبت پیشه کن؛ چرا که او تنهاافزاری است برای رسیدن به وصال آن همسرت که او را به خواب دیدهای. از این روی، خاموشی گزید و آرام شد و پادشاه نیز از حسن و زیبایی او به شگفت آمد و دل به او سپرد و در کنارش میخفت؛ اما نمیتوانست که به او دست رساند؛ چرا که او و یوسف برای همدیگر آفریده شده بودند. اما وقتی پادشاه میخواست در کنارش آرام گیرد، زنی از جنها به او نمایانده میشد… کنیزک زلیخا، قصه را چنانکه بود با یوسف گفت و یوسف نیز به او گفت: من نیز او را در خواب دیدهام. پس برو و به او بگو من از تو و تو از آن منی، اما ما پس از تاب آوردن دشواریها و سختیهای بسیاری به همدیگر خواهیم رسید)۵۹ همو در فرازی دیگر روایتی تقریباً مانند روایت وهب میآورد و پس از نقل ماجرای زیبا شدن زلیخا مینویسد: (در همان لحظه عشق او به دل یوسف افتاد و خطبه عقدشان را یعقوب بر زبان آورد و یوسف(ع) او را دوشیزه عذرا یافت و پس از آن زلیخا خانه ای برگزید و در خلوت نشست و به عبادت خداوند مشغول شد و در نیمه شب یوسف به سراغش رفت و در زد و زلیخا گفت بازگرد که اوضاع دگر شده و من بهتر از تو را یافتهام؛ اما یوسف در را شکست و بر او وارد شده و زلیخا از او گریخت و یوسف پیراهنش را پاره کرد… وقتی یوسف به وصال زلیخا رسید، گفت ای زلیخا من هرگز تو را به این زیبایی ندیدهام و از او پرسید: چگونه است که تا امروز دوشیزه بر جای ماندهای؟ زلیخا در پاسخ گفت: قطیفور هرگاه میخواست، نمیتوانست به من نزدیک شود)۶۰ | نتیجه آن که تمامی روایات شیعه در ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا و بینا شدن وی، ریشه در روایت وهب بن منبه و ابن اسحاق دارد و از آن جهت که روایت این دو در شمار روایات اسرائیلی قرار دارد و هر روایت اسرائیلی از خرافات شناخته میشود، روایات ازدواج یوسف و زلیخا در متون و منابع شیعه از خرافات خواهد بود. سوگمندانه باوجود خرافی بودن ازدواج حضرت یوسف و زلیخا، بسیاری از صاحب نظران رشتههای گوناگون، به طرح این روایت پرداخته و حجم درخور توجهی از آثار اسلامی را به گزارش این ازدواج و بحث درباره آن ویژه ساختهاند. برای نمونه شماری از محدثان در جای جای آثار خویش به بحث در مورد این روایت پرداخته و از ازدواج یوسف و زلیخا میگویند. علامه مجلسی محدث بزرگ شیعه، در جای جای بحارالانوار، روایت ازدواج یوسف و زلیخا را از علل الشرایع و آمالی صدوق، تفسیر قمی، قصص الانبیا راوندی و تفسیر ثعلبی نقل میکند۵۴ و در یک مورد به نتیجهگیری میپردازد: (اقول: یدل هذا الخبر وغیره مما اوردناه فی هذا الباب علی انه کان قد تزوجها)۵۵ افزون بر محدثان، مفسران قرآن نیز گرفتار این روایت شده و بیتوجه به خرافی بودن آن، در تفسیر آیات از آن بهره میگیرند. برای نمونه طبرسی در مجمع البیان، با نقل روایات اهل سنت و نسبت دادن آنها به قیل و همچنین نقل روایت قمی به طرح ازدواج یوسف و زلیخا میپردازد۵۶ چنانکه فیض کاشانی نیز با نقل روایت صدوق در علل الشرایع و قمی۵۷ و شیخ حویزی با نقل روایت علل الشرایع، قمی و آمالی شیخ طوسی، قصه ازدواج یوسف و زلیخا را به بوته بحث میگذارد. ۵۸ غزالی از مفسران اهل سنت نیز، در تفسیر سوره یوسف مینویسد: (راوی میگوید: پدر زلیخا فرستادهای به نزد پادشاه مصر، قطیفور، فرستاد با این پیغام که من دختری دارم که کسی را جز تو نمیخواهد، اگر تو نیز بخواهی او را با هر آنچه از فرمانروایی و اموالم که خواسته باشی به نزد تو خواهم فرستاد. و پادشاه مصر در پاسخ او نوشت، هرکس که ما را بخواهد ما نیز او را میخواهیم و هرکس که ما را دوست بدارد، ما نیز او را دوست میداریم و من جز او کسی را از تو نمیخواهم… وقتی (زلیخا) به مصر رسید، به شکرانه آنچه در خواب در شأن یوسف دیده بود، بس شادمان گشت، اما وقتی در حجره خویش نشست و عزیز مصر به نزد او آمد و پرده اش را بر سر و چهره خویش گذارد و هنگامی که وی او را دید به یکی از کنیزکان که کنارش نشسته بود، گفت: این مرد کیست… آن گاه سروشی در گوش او ندا داد و گفت: ای زلیخا، نگران نباش و بردباری پیشه کن، چه بسا با بردباری به کام خویش برسی و با شوهر خویش محبت پیشه کن؛ چرا که او تنهاافزاری است برای رسیدن به وصال آن همسرت که او را به خواب دیدهای. از این روی، خاموشی گزید و آرام شد و پادشاه نیز از حسن و زیبایی او به شگفت آمد و دل به او سپرد و در کنارش میخفت؛ اما نمیتوانست که به او دست رساند؛ چرا که او و یوسف برای همدیگر آفریده شده بودند. اما وقتی پادشاه میخواست در کنارش آرام گیرد، زنی از جنها به او نمایانده میشد… کنیزک زلیخا، قصه را چنانکه بود با یوسف گفت و یوسف نیز به او گفت: من نیز او را در خواب دیدهام. پس برو و به او بگو من از تو و تو از آن منی، اما ما پس از تاب آوردن دشواریها و سختیهای بسیاری به همدیگر خواهیم رسید)۵۹ همو در فرازی دیگر روایتی تقریباً مانند روایت وهب میآورد و پس از نقل ماجرای زیبا شدن زلیخا مینویسد: (در همان لحظه عشق او به دل یوسف افتاد و خطبه عقدشان را یعقوب بر زبان آورد و یوسف(ع) او را دوشیزه عذرا یافت و پس از آن زلیخا خانه ای برگزید و در خلوت نشست و به عبادت خداوند مشغول شد و در نیمه شب یوسف به سراغش رفت و در زد و زلیخا گفت بازگرد که اوضاع دگر شده و من بهتر از تو را یافتهام؛ اما یوسف در را شکست و بر او وارد شده و زلیخا از او گریخت و یوسف پیراهنش را پاره کرد… وقتی یوسف به وصال زلیخا رسید، گفت ای زلیخا من هرگز تو را به این زیبایی ندیدهام و از او پرسید: چگونه است که تا امروز دوشیزه بر جای ماندهای؟ زلیخا در پاسخ گفت: قطیفور هرگاه میخواست، نمیتوانست به من نزدیک شود)۶۰ | ||
پر واضح است که نقل حدیث نویسان و تفسیرگران، سکوت ایشان در برابر این روایت و بهرههای اخلاقی آنان، ۶۱ از سخن زلیخا: (الحمدللّه الذی جعل العبید ملوکا بطاعته وجعل الملوک عبیدا بمعصیته) نافی اسرائیلی بودن ماجرای ازدواج یوسف و زلیخا نیست. چه این که بهرهگیری از این گروه از روایات در زمینههای گوناگون، بخصوص مباحث اخلاقی و پند و اندرز مخاطبان دلیل بر اسرائیلی نبودن آنها نیست.<ref> | پر واضح است که نقل حدیث نویسان و تفسیرگران، سکوت ایشان در برابر این روایت و بهرههای اخلاقی آنان، ۶۱ از سخن زلیخا: (الحمدللّه الذی جعل العبید ملوکا بطاعته وجعل الملوک عبیدا بمعصیته) نافی اسرائیلی بودن ماجرای ازدواج یوسف و زلیخا نیست. چه این که بهرهگیری از این گروه از روایات در زمینههای گوناگون، بخصوص مباحث اخلاقی و پند و اندرز مخاطبان دلیل بر اسرائیلی نبودن آنها نیست.<ref>بهرامی، محمد، «ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه»، دوره ۲۶، شماره ۱۵۲، شماره پیاپی ۱۵۲، تیر ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۵ تا ۲۷۰.</ref> | ||
== نقد و رد روایات == | == نقد و رد روایات == |