۱۲۹
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammad7576 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
معتزله معتقدند خوبی بعثت پیامبران با عقل فهمیده میشود. آنها معتقدند ضرورت بعثت انبیاء تنها با قاعده لطف قابل توضیح دادن است. در مقابل اشاعره معتقدند تنها خوبی بعثت پیامبران قابل ادراک است و ضرورت آن با عقل ادراک نمی شود. | |||
== اختلاف در حسن و قبح == | == اختلاف در حسن و قبح == | ||
نقطه اختلاف معتزله و اشاعره در بسیاری از مسائل اسلامی و نکته اساسی که ریشه اختلاف این دو گروه کلامی است مسئله حسن و قبح عقلی است. معتزله و شیعه معتقدند که حسن و قبح عقلی است؛ یعنی عقل قادر است تشخیص بدهد که چه کاری خوب است و حسن، و چه کاری بد است و قبیح؛ و این که هر کاری و هر صفتی که عقل ما آن را خوب و حَسَن تشخیص داد میتوانیم آن کار و آن صفت را به خداوند نسبت بدهیم یا وجوب آن کار را بر خداوند لازم بدانیم. اما اشاعره میگویند که حسن و قبح عقلی وجود ندارد یعنی عقل نمیتواند حسن و قبح حقیقی اشیاء را تشخیص بدهد. هر کاری را خدا انجام دهد و به آن امر کند حسن است و اگر انجام نداد و از آن نهی نمود قبیح و بد بوده که انجام نداده و نهی نموده است. | نقطه اختلاف معتزله و اشاعره در بسیاری از مسائل اسلامی و نکته اساسی که ریشه اختلاف این دو گروه کلامی است مسئله حسن و قبح عقلی است. معتزله و شیعه معتقدند که حسن و قبح عقلی است؛ یعنی عقل قادر است تشخیص بدهد که چه کاری خوب است و حسن، و چه کاری بد است و قبیح؛ و این که هر کاری و هر صفتی که عقل ما آن را خوب و حَسَن تشخیص داد میتوانیم آن کار و آن صفت را به خداوند نسبت بدهیم یا وجوب آن کار را بر خداوند لازم بدانیم. اما اشاعره میگویند که حسن و قبح عقلی وجود ندارد یعنی عقل نمیتواند حسن و قبح حقیقی اشیاء را تشخیص بدهد. هر کاری را خدا انجام دهد و به آن امر کند حسن است و اگر انجام نداد و از آن نهی نمود قبیح و بد بوده که انجام نداده و نهی نموده است<ref>مظفر، اصول الفقه، ج2، ص271</ref>. | ||
== اختلاف در ضرورت بعثت انبیا == | == اختلاف در ضرورت بعثت انبیا == | ||
در بحث ارسال پیامبران و بعثت مسئله حسن و قبح عقلی دخیل است. معتزله معتقدند که ارسال و بعثت پیامبران از جمله افعالی است که عقل آدمی آن را حسن میشمارد، و هر کاری حسن باشد، عقل میتواند لزوم و وجوب آن کار را به خداوند نسبت بدهد. پس بر خداوند بعثت انبیاء واجب است. | در بحث ارسال پیامبران و بعثت مسئله حسن و قبح عقلی دخیل است. معتزله معتقدند که ارسال و بعثت پیامبران از جمله افعالی است که عقل آدمی آن را حسن میشمارد، و هر کاری حسن باشد، عقل میتواند لزوم و وجوب آن کار را به خداوند نسبت بدهد. پس بر خداوند بعثت انبیاء واجب است. | ||
اما اشاعره میگویند: عقل نمیتواند ضرورت و وجوب ارسال پیامبران را تشخیص بدهد و نباید عقل ما در این مسئله نظر دهد زیرا چنین کاری مستلزم آن است که خداوند در آن فعل مجبور باشد در حالی که خداوند فعال ما یشاء است؛ لذا میگویند: خرد آدمی مجاز نیست صدور چنین فعلی را (بعثت انبیاء) از جانب خداوند ضروری بداند و بر ضرورت و لزوم آن استدلال کند. متکلمان اشعری در این بحث فقط به حسن ارسال پیامبران و بعثت اکتفا میکنند و اعتقاد دارند برانگیخته شدن پیامبران منافع و برکات غیرقابل انکاری برای مردم دارد.<ref> | اما اشاعره میگویند: عقل نمیتواند ضرورت و وجوب ارسال پیامبران را تشخیص بدهد و نباید عقل ما در این مسئله نظر دهد زیرا چنین کاری مستلزم آن است که خداوند در آن فعل مجبور باشد در حالی که خداوند فعال ما یشاء است؛ لذا میگویند: خرد آدمی مجاز نیست صدور چنین فعلی را (بعثت انبیاء) از جانب خداوند ضروری بداند و بر ضرورت و لزوم آن استدلال کند. متکلمان اشعری در این بحث فقط به حسن ارسال پیامبران و بعثت اکتفا میکنند و اعتقاد دارند برانگیخته شدن پیامبران منافع و برکات غیرقابل انکاری برای مردم دارد.<ref>سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج2، ص۲۲–۱۲.</ref> | ||
==== قاعده لطف ==== | ==== قاعده لطف ==== | ||
متکلمان معتزله و امامیه و ماتریدیه که به حسن و قبح عقلی اعتقاد داشتند ضرورت نبوت و بعثت انبیاء را با عقل اثبات میکنند و بر اساس «قاعده لطف» آن را تبیین میکنند و از این طریق اثبات میکنند که بر خداوند واجب است جهت هدایت انسانها انبیاء عظام را بفرستد. | متکلمان معتزله و امامیه و ماتریدیه که به حسن و قبح عقلی اعتقاد داشتند ضرورت نبوت و بعثت انبیاء را با عقل اثبات میکنند و بر اساس «قاعده لطف» آن را تبیین میکنند و از این طریق اثبات میکنند که بر خداوند واجب است جهت هدایت انسانها انبیاء عظام را بفرستد. | ||
مفاد قاعده لطف این است که: هر فعلی که انجام آن توسط خداوند در فراهم ساختن زمینههای هدایت و خیر و صلاح بشر مؤثر باشد و با اصل اختیاری و آزادی بشر و فلسفه تکلیف منافات ندارد، به مقتضای حکمت الهی، تحقق آن واجب و لازم است و خداوند هرگز آن را ترک نخواهد کرد. از سوی دیگر شریعت و نبوت از روشنترین و برجستهترین مصادیق لطف الهی به شمار میرود چرا که از یک سو عقل را در آنچه به صورت مستقل درک میکند، تأیید میکند و انسان را به پایبندی به قوانین عقلی برمیانگیزاند و از سوی دیگر افقها و کرانههایی از هدایت را که از درک خرد پنهان است بر او آشکار میسازد و با بیم و امیدها و وعده و وعیدهایی که به بشر میدهد زمینه رستگاری بشر را به بهترین وجه فراهم میسازد.<ref> | مفاد قاعده لطف این است که: هر فعلی که انجام آن توسط خداوند در فراهم ساختن زمینههای هدایت و خیر و صلاح بشر مؤثر باشد و با اصل اختیاری و آزادی بشر و فلسفه تکلیف منافات ندارد، به مقتضای حکمت الهی، تحقق آن واجب و لازم است و خداوند هرگز آن را ترک نخواهد کرد. از سوی دیگر شریعت و نبوت از روشنترین و برجستهترین مصادیق لطف الهی به شمار میرود چرا که از یک سو عقل را در آنچه به صورت مستقل درک میکند، تأیید میکند و انسان را به پایبندی به قوانین عقلی برمیانگیزاند و از سوی دیگر افقها و کرانههایی از هدایت را که از درک خرد پنهان است بر او آشکار میسازد و با بیم و امیدها و وعده و وعیدهایی که به بشر میدهد زمینه رستگاری بشر را به بهترین وجه فراهم میسازد.<ref>ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ص۳۸–۳۴.</ref> <ref>عبد الرزاق فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ص۹–۳۵۸.</ref> | ||
{{مطالعه بیشتر}} | {{مطالعه بیشتر}} |
ویرایش